شایا گلدوست
من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر جامعه رنگینکمانی، هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایرانوایر» با یکی از کنشگران و اعضای این جامعه درباره مسایل و مشکلات مربوط به آن گفتوگو میکنم. میهمان این برنامه، «امیرا ذوالقدری»، کنشگر برابری جنسی و جنسیتی است که با توجه به فجایع اخیر درباره زنکُشی و قتلهای ناموسی در جامعه رنگینکمانی با او صحبت میکنیم.
***
زنان و هرکسی که خود را به عنوان یک زن هویتیابی میکند، در جوامع سنتی و مذهبی که فرهنگ مردسالار یا به عبارتی، زنستیز به صورت سیستماتیک در تمامی زوایای اجتماعی و قانونی آن تاثیرات منفی خود را گذاشته است، بیشتر در معرض تبعیض، آسیب و خشونت قرار دارند.
«تعصب»، «غیرت» و «ناموس» عواملی برای اعمال این خشونتها هستند؛ فجایعی که متاسفانه هر روزه در اخبار و شبکههای اجتماعی شاهد آنها هستیم؛ کشته شدن زنی به دست همسر، شریک جنسی و عاطفی، پدر، برادر و اعضای خانواده که قتلهای ناموسی نام گرفتهاند. در جامعهای که زن، چه در نگاه عموم و چه از نظر قانونی که اساس آن بر پایه شریعت است، به عنوان انسان در درجه دوم اهمیت قرار دارد، تصور کنید که عضوی از جامعه اقلیتهای جنسی و جنسیتی نیز باشد؛ جامعهای که هنوز برای دست یافتن به حقوق اولیه انسانی خود تلاش میکند.
عدمآگاهی و آموزش، دیدگاه منفی اجتماعی، جرم انگاری قانونی، تعصبات مذهبی، آبرو و نفرت عواملی هستند که در وقوع این فجایع تاثیر مستقیم دارند.
خبر قتل «دوسکی آزاد»، زن ترنس اهل اقلیم کردستان به دست برادرش، تاییدی بر وجود رنگینکمانیهراسی در جوامع مختلف است. البته ناگفته نماند این تنها زنان جامعه رنگینکمانی نیستند که مورد چنین آزارها و خشونتهایی قرار میگیرند، مردان نیز به واسطه گرایش جنسی و یا هویت و بیان جنسیتی خود و تفاوت آن با هنجارهای پذیرفته شده جامعه، خشونت را به اشکال مختلف تجربه کرده و جان خود را از دست میدهند.
قتل «علیرضا فاضلیمنفرد»، مرد همجنسگرایی که به دست اعضای خانوادهاش کشته شد، یک نمونه از این خشونتها است. البته صدای مظلومیت او به گوش جهان رسید اما صد افسوس که خودش دیگر در این دنیا نبود.
چنین تفکرات زنستیزانه و رنگینکمانیستیزانه که عامل بروز چنین اتفاقاتی هستند، از کجا منشا میگیرند؟
- ترجیح میدهم در ابتدا از رسانه صحبت کنم. وقتی خبرهای اینچنینی رسانهای میشوند، بستری را فراهم میکنند تا جامعه را به تفکر وا دارند. درباره سنتها، فرهنگ، قانون و... فکر کرده و تغییراتی را ایجاد کنند. یا مردانی که دست به چنین خشونتهایی میزنند، آگاه باشند که دنیا این اخبار را شنیده و آنها را قضاوت کرده است و به عنوان یک جنایتکار محکوم میکند. پس اطلاعرسانی و خبررسانی میتواند رفتهرفته شرایط را تغییر دهد. البته متاسفانه در ایران به جای برخورد و دستگیری فرد مجرم، با رسانههایی که این اخبار را منتشر میکنند، برخورد میشود. ما با حکومتی روبهرو هستیم که قتل زنان، قتل همجنسگرایان و قتل زنان ترنس را در جامعه تسهیل کرده است. از سویی دیگر، با پروپاگاندای همان حکومت روبهرو هستیم که زنان را موجوداتی سلطهپذیر و افراد رنگینکمانی را بیمار و یا مفسدان اخلاقی معرفی میکند و به این شکل دست عاملان خشونت بر این افراد را باز میگذارد.
در قانون، زنان از جهات مختلف از اهمیت کمتری نسبت به مردان برخوردار هستند و حتی جان آنها به عنوان یک انسان ارزش کمتری دارد. به نظر من بیشتر از این که جامعه را مقصر بدانیم، حکومت و قانون مقصر اصلی چنین اتفاقاتی هستند. نظام سیاسی که بر دوگانگی جنس و جنسیت تاکید دارد، جداسازی جنسی و جنسیتی و تفکیک نقش و وظایف افراد بر این اساس، فضایی را فراهم میکند که افراد خارج از چارچوب نقشها و وظایف خود به رسمیت شناخته نشوند و مورد خشونت و تبعیض قرار گیرند؛ هرچند در «قانون مجازات اسلامی»، سلطه شوهر بر زن و دست پدر و جد پدری در اعمال خشونت به فرزندان به اشکال مختلف باز است.
متاسفانه زنکُشی و قتلهای ناموسی در جامعه ما تبدیل به یک معضل اجتماعی شده است و ما باید در این رابطه، نقش قدرت، حکومت و قانون را بررسی کنیم و پیکان اتهام را به سوی آنها بگیریم؛ هرچند که این فجایع به شکل فردی نیز بسیار اهمیت دارند و لازم به بررسی است.
آموزش و آگاهیرسانی تا چه میزان میتواند در اعمال چنین خشونتها و فجایعی بازدارنده باشد؟ آموزش درباره حقوق فردی که مورد خشونت قرار گرفته استو مجازاتی که شامل حال مجرم خواهد شد، تا چه میزان اهمیت دارد؟
- وظیفه حکومت تنها قانونگذاری نیست. یکی از وظایفی که سیستم و حکومت میبایست آن را به درستی انجام دهد، آموزش است. از نظر قوانین بینالمللی نیز سازمان ملل متحد حکومت ایران را ملزم به آموزش و اطلاعرسانی درباره قوانین و موضوعات حقوق بشری میداند. از این رو، حکومت نه تنها وظیفه خود را به درستی انجام نمیدهد بلکه در سطح جامعه، رسانه، مدارس و کتابهای دینی نیز آموزش منفی میدهد. توانمندسازی زنان، مخصوصا در مناطق به حاشیه رانده شده میتواند میزان چنین خشونتهایی را کاهش دهد. اما متاسفانه حکومت سیاستهای معکوسی را در پیش گرفته است و تلاش دارد تا زنان را موجوداتی سلطهپذیر و مطیع مردان بار بیاورد و آنها را سرکوب کند. درباره جامعه رنگینکمانی نیز هیچ آموزش درستی انجام نشده است و حتی فعالیت در زمینه اطلاعرسانی در این حوزه میتواند جرم باشد.
در جامعه رنگینکمانی، بیشترین خشونت علیه افرادی اتفاق میافتد که بیان جنسیتی منتسب به زنان دارند؛ مانند زنان ترنس. همچنین شاهد قتلهای ناموسی به دلیل گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی افراد هستیم. آیا چنین اتفاقهایی نیز ریشه در قانون و حکومت دارند؟
- زمانی که در قانون، «لواط»، یعنی دخول اندام جنسی یک مرد در مقعد مردی دیگر و نیز «مساحقه» یا رابطه جنسی دو زن جرمانگاری شده است با جزییاتی که حرمت انسانی را زیر سوال میبرد، افرادی که تمایلات هم جنسخواهانه دارند، مجرم شناخته میشوند و این نفرت پراکنی را افزایش میدهد و باعث ایجاد رفتارهای فراقانونی میشود. نمیتوان از سویی رابطه جنسی افراد را انگانگاری و جرمانگاری کرد و از سویی بازدارنده خشونت علیه همین افراد بود. بسیاری از افرادی که هویت جنسیتی خود را زنانه تعریف میکنند و یا بیانجنسیتی منتسب به زنانه دارند، تبعیضها و خشونتهای مضاعفی را تجربه میکنند. افراد در جامعه به واسطه قانون تبعیضآمیز به خود حق میدهند که در زندگی شخص دخالت کرده و حتی به شکلی، مجری خودخوانده قانون میشوند. فعالان این حوزه نیز متهم به ترویج همجنسگرایی و مجرم شناخته میشوند، در صورتی که این افراد همجنسگرایی را ترویج نمیکنند بلکه از حقوق این جامعه حمایت میکنند. با چنین رویکرد قانونی، جامعه نیز فضای مناسبی برای قشر رنگینکمانی نیست و شاهد چنین قتلهایی در بین اعضای جامعه رنگینکمانی از سوی خانواده و اطرافیان هستیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر