از : محمد بابایی( نویسنده وبلاگ نهالستان)
پس نوشت: دوست و همکار عزیزم محمد بابایی، نویسنده وبلاگ پربینندهی نهالستان در راستای مطالبم درباره «بیتفاوتی وجدان جمعی» این مطلب را نوشته و برای این وبلاگ ارسال کرده است. مطلبی که از ایران رسیده و داغ داغ است. او برایم توضیح میدهد که باید به مردم بگوییم : لطفاً کمک کن. فیلم نگیر.
تکنولوژیهای مدرن و ارزان به همه جای جهان راهیافته و پدیده شهروند/خبرنگار شکل جدیدی به خود گرفته است. بهجز مناطق استثنائی چون کره شمالی، اتفاقی در جهان نیست که تصویری و فیلمی از آن در یوتیوب منتشر نشود. اکنون اغلب مردم به امکاناتی دسترسی دارند که تا دهپانزده سال پیش در انحصار دولتها و رسانههای بزرگ جهانی بود.
بدیهی است که هرکسی حق دارد، هر صحنه جذابی را که به حریم شخصی دیگران مربوط نباشد، با دوربین موبایل خود ثبت و ضبط کند. اغلب تصاویر ماندگار چند سال اخیر به همین طریق تهیهشدهاند. اما بعضاً استقبال از این ویدیوها، حتی مأموران را نیز حین انجاموظیفه وسوسه میکند که صحنه را از دست ندهند و فیلم بگیرند. در حادثه اخیر فرودگاه زاهدان، نزدیکترین فیلمی که گرفته شد از طریق آتشنشانی (https://www.youtube.com/watch?v=HqYitzLq1jQ)بود که علیالاصول باید تمام حواس خود را به اجرای دقیق مأموریت حساس و خطرناک خود معطوف میکرد. از صحبتهای این ویدیو پیداست که در کار خود چندان آموزشدیده به نظر نمیرسند. طرفه آنکه همکاران این مأموران در موقعیتی دیگر، خود موضوع فیلمی (https://www.youtube.com/watch?v=bB7NfSn9SSE) شدهاند که ناظران بر میزان آمادگی آنها میخندند.
اما روزی هم نیست که تصویر دلخراشی بهواسطه همین امکانات منتشر نشود، و دل هر بینندهای را به درد نیاورد. کسانی از صحنههای علنی اعدام و اقدام به خودکشی یک جوان و یا تصادفات روزمرهای که منجر به مرگ دلخراش میشود، فیلم میگیرند و به شبکههای اجتماعی میفرستند. دیگران نیز مدام آنها را به اشتراک میگذارند و بعد آه و نالههای سوزناک سر میدهند که ما را چه شده است!
دو سال پیش ویدیوی بینهایت دلخراشی روی یوتیوب منتشر شد که تعمداً لینک آن را اینجا نمیگذارم. یک سمند مسافربری بینشهری تصادف کرده و در حال آتش گرفتن است. مسافران داخل آن جیغوداد میکنند. به نظر میرسد قفل مرکزی لعنتی این ماشین همه درها را بسته و مسافران گیر افتادهاند. سرنشین جلوئی موفق شده تقریباً تمام تن خود را از پنجره بیرون بکشد، اما پیداست که سر و دست او گیرکرده و دیگر توانی ندارد. چندین ماشین و دهها نفر نیز ایستاده و صحنه را تماشا میکنند. اشخاص دوربین به دست از صحنه فیلم میگیرند. فقط یک نفر با کپسول کوچکی بهطرف آتش رفته و محتوای آن را روی ماشین خالی میکند. اما تأثیری ندارد، و همه در آتش میسوزند.
از تصاویر پیداست که اگر یک فرد نهچندان تنومند، در حد سی ثانیه خود را به آن فرد رسانده و کمک میکرد، او نجات مییافت. البته احتمال انفجار ماشین وجود داشت و طبیعی است که ناظران ترس داشته باشند. اما دستکم در دقایق اولیه این کار شجاعت زیادی لازم نداشت.
خیل ناظران دوربین به دست در چنین صحنههایی، دیگر نشانه شهروند/خبرنگاری از یک صحنه دلخراش نیست. نشانه نوعی شهروند/بیمسئولیتی است، که روزبهروز شاهد گسترش آن هستیم. جامعهشناسان دلایل زیادی برای گسترش بیتفاوتی در زندگیهای جدید ذکر میکنند. موضوع لزوماً اختصاص به ایران ندارد، و ظاهراً معضلی جهانی است.
اما بیمسئولیتی و بیتفاوتی و خودپسندی در قبال چنین فجایعی فقط یک معضل اخلاقی نیست. در لیبرالترین جوامع غربی که امروزیترین زندگیها رادارند، چنین کارهایی حتی میتواند مجازات داشته باشد. جان استوارت میل فیلسوف و سیاستمدار قرون نوزدهم انگلیسی در رساله آزادی این نوع بیمسئولیتیها را که مانع پیشگیری از آزار دیگری باشد، مستوجب کیفر میداند :
«...خودداری ناشی از خودپسندی وقتی عمل شخص میتواند مانع رسیدن گزندی به دیگران شود، اعمالی است که ازلحاظ اخلاقی کیفر دارند .... و مستوجب سرزنش و ابراز تنفر است.....شادی کردن بر بیچارگی دیگران، خودخواهی مفرط به حدی که خود و آنچه به او متعلق است در نظرش از هر چه هست مهمتر باشد، اینها همه عیوب اخلاقیاند و اگر در کسی باشند گوئیام آنکس منش بد و پست دارد.» در آزادی، فصل "حدود قدرت و تسلط دولت بر آزادی فرد" ترجمه دکتر محمود صناعی
گویا بر مبنای استدلال این فیلسوف و سیاستمدار لیبرال، و از همان تاریخ، در بریتانیا و سایر کشورهای غربی قوانین مدنی مناسب نیز تصویبشده است. مطابق این قوانین، مثلاً اگر عابری در پیادهرو سکته و یا تصادف کند و ثابت شود رهگذرانی بیتفاوت از کنار او رد شدهاند، حتماً مستوجب کیفر خواهند بود. در چنین شرایطی و در ممالکی که حقوق فردی جزو مقدسات محسوب میشود و همهجانبه محترم است، کمک به دیگری فقط یک امر اخلاقی نیست، وظیفه قانونی هم هست.
فعلاً در کشور خودمان کاری از دست ما ساخته نیست. در کشورهایی که حکم اعدام وجود دارد، مشکل بزرگ مجریان اعدام این است که هر چه انسانیتر و بهدوراز چشم دیگران و با درد کمتر، جان اعدامی را بگیرند. در اینجا سحرگاهان شهروندان را به تماشای اعدام کسی میخوانند که با او هیچ کینه شخصی ندارند. متولیان معتقدند که موجب عبرت دیگران خواهد شد.
در حادثه میدان کاج تهران، کسی جوانی را سلاخی کرد و بالای سر او ایستاد تا بمیرد. در تمام این لحظات فیلمبرداران و حتی پلیس ناظر بیتفاوت صحنه بودند. حتی صدای زجرآور خنده تماشائیان در فیلم منتشرشده، شنیده میشد. وقتی اینگونه فیلمها بهطور گسترده موردتوجه قرار میگیرد، بعضاً اسباب بدبختی دیگری هم هست. قوه قضائیه بلافاصله عکسالعمل نشان میدهد. یک قاضی بی ترمز متهم را محاکمه، و شهروندان را صبحگاهان به تماشای اجرای قاطعانه عدالت فرامیخواند. تا ناظر و فیلمبردار به دار آویخته شدن شخص دیگری در همان محل باشند.
شاید تنها کاری که در شرایط فعلی از دست ما برآید، اعلام کراهت از بیمسئولیتی شهروندان در چنین صحنههای دردآور است. دستکم میتوان کمپینها راه انداخت و به چنین فیلمهایی نه گفت. شهروندان مسئولیتپذیر را دعوت کرد که از به اشتراک گذاشتن و نمایش بیشتر آن پرهیز کنند. بازنشر چنین ویدیوهایی ترویج امری غیراخلاقی است. به ناظران دوربین به دست این صحنهها باید یادآور شد که : کمک کن، فیلم نگیر!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر