سهشنبه 4/3/89
بحث جابهجايي اتاقها و استقرار تمام زندانيان سياسي – امنیتی در سالن 5 بند 2 امروز ابتدا چون يك اولويت كاري مطرح شد و سپس به يك معضل لاينحل تبديل گردید. هنوز سر سفره ی صبحانه بوديم كه شيرواني به همراه باقي وکیل بند در آستانه ی در ظاهر شد. رئیس بند بر اساس قولی که داده بود حال آمده بود تا آنچه را كه دستور از بالا تقلی می شود به مرحله ی اجرا درآورد. جالب اين كه او چون تنها چند ماهي است که به اين مقام منصوب شده، نه تنها نظم شمارهگذاري اتاقها را نميداند بلکه آمار دقيقي از زندانيان سياسي نیز در اختیار نداشت. وقتي در آستانه ی اتاق 32 به گفتوگو در خصوص جابهجاييها با من پرداخت به وی اعلام کردم که در مجموع شش زندانيان سياسي در بند 2 اقامت دارند. نام بهنام فیوجی را كه هم دانشجويي اخراجي است و اتهام ش تبلغ عليه نظام است به جمع گذشته افزودم. شیروانی یا دیگر زندانیان سیاسی را می شناخت یا دست کم با نام آن ها آشنا بود- به جز ما سه زندانی تبعیدی از اوین، محمد رضا كرمي خیرآبادی و مصطفی .ا .
او بیشتر نگران واكنش كرمي بود و سازگار بودن ديگران با مصطفی. رئیس بند تصميم گرفته بود كه دو اتاق 33 و 32 را كه بعد از اتاق مخابرات آخرين اتاقهاي نزديك به زير هشت هستند، به زندانيان سياسي - امنیتی اختصاص دهد. معلوم بود كه برداشتش از همجواري زندانيان سياسي تغيير يافته و به هم اتاق شدن تغيير كرده است.
پس از بازگشت او به دفترش، به جز بهنام همه را به اتاق رئيس فرا خواندند. وی بحث در اختیار قرار دادن دو اتاق را مطرح كردو با تذكري كه در خصوص بهنام دادم و نگرانيهايش درموردمصطفي پذيرفت كه اين شش نفر در سه اتاق دو نفره اسكان داده شوند. پرسيد كه چگونه افراد را تقسیم و با يكديگر در اتاق های مشترک قرار دهيم و مشكل كرمي را كه تاكيد دارد چون گذشته در اتاق تك نفره زندگي كند حل كنيم؟ پيشنهاد مرا پذيرفت كه داوود و مسعود با يكديگر هم اتاق شوند و من با كرمي! اتاق دیگر هم به مصطفی و بهنام تعلق خواهد گرفت. پيش از آن وقتي بحت دو اتاق مطرح بود، وقتی هم اتاق شدن ما سه نفر را مطرح كرده بودم او مشكل اسکان دیگران در کنار مصطفی را به ميان كشيده بود.
در تقسیم بندی جدید يك اتاق و نيم به من و مسعود و داوود ميرسيد و ما ميتوانستيم در عمل يك گروه سه نفره ی هم سفره و هم خرج را تشكيل دهيم. من با توجه به حساسیت های خاص کرمی برای زندگی در یک اتاق اختصاصی، به مکان خودم تنها به عنوان یک خوابگاه نگاه می کردم. در جريان عمل معلوم شد كه كرمي به هيچوجه حاضر نیست با زندانی دیگری هم اتاق شود. او وقتی از تصمیم گرفته شده مطلع شد تهديد كرد كه حاضر است به بند5 و حتي بند 1 انتقال یابد، اما اتاق تك نفرهاش دو نفره شود، چه رسد به سه نفره. اين حرفي بود كه زد و تا آخر شب هم بر این موضع ايستاد و حاضر نشد اتاقش را تخلیه كند تا روز چهارشنبه که می خواهد نزد حاج كاظم رئيس زندان برود و تكليف خود را يك سره كند؛ يا مرگ يا زندگي! يا اتاق يك نفره شماره 8 سالن5، يا بند5 و حتي بند1- بدترین مکان های زندان.
او مدعی است كه طي اين چهارده پانزده سالی که حبس می کشد 19 زندان عوض كرده و در جاهايي با عرض 20 سانتيمتر هم خوابيده است و حاضر است به چنين وضعيتي بازگردد، اما "زير بار زور و توطئه ی وكيل بند سالن5 و سروكيل بند، بند2" نرود!
همان اوايل بحث بوديم كه باستانی اجازه ی خروج گرفت تا به اوین برود. او گفت که به من و داوود وكالت تام ميدهد و هر چه ما دو نفر بپذيريم از نظر او نيز قابل قبول است. در پي احضارهاي گستردهاي كه طي يك دو روز گذشته در دادسراي انقلاب مستقر در اوين صورت گرفته و مسؤولان قضايي در جايگاه بازپرس يا در عمل بازجويان و مسؤولان امنيتي كشور با زندانيان مستقر در اوين و رجايي شهر دیدار داشتهاند، مسعود نيز راهي تهران بود. حدس و گمان من اين است كه چون بهمن آمويي، پيمان عارف و... كه حزبي و اصلاحطلب تشكيلاتي محسوب نميشوند، تصمیم دارند ديگر افراد منفرد را نیز به بهانههاي مختلف آزاد كنند. به مسعود دلگرمی و امید دادهام كه جزو اين گروه از افراد خواهد بود.
شيرواني براي اينكه بتواند نارضايتي زندانیان عادی سالن 5 را در خصوص این جا به جایی ها به حداقل ممکن برساند، دستور داده است كه آن گروه از زندانيان راكه اتاقشان در اختيار سياسي ها قرار ميگيرد، به سالن6 انتقال دهند كه مکانی بهتر است و به "محل اقامت گربههاي اشرافي" معروف شده است.
مسعود با وجودي كه به ما وكالت داده بود وقتي که بازگشت به نحوه ی جا به جایی ها و انتقال از سالن 6 معترض بود. به او گفتم كه اين تصميمي است از بالا و از جانب مقامهاي اطلاعاتي و امنيتي و حتي در سطح شيرواني و حاج كاظم نيست كه بخواهي اعتراض كني و آن را تغيير بدهي. به هر حال او برای بازگرداندن این تصمیم بدو بدوي بسياري كرد و خسته و مانده- در شرايطي كه با دست بند و پابند سنگين به اوين رفته و بازگشته بود و از مذاكراتش هم با مقامات قضايي و اطلاعاتي دست آورد روشني نداشت- به ناچار تن به اين امر داد. او اما در عمل به سیاست وقت کشی متوسل شد و بيشتر دست به دست ميكرد تا جا به جایی به تاخیر افتد. به این دلیل زندانيانی را كه اتاق شان را تصرف كرده بودیم، ساعتها با بار و بنديل منتظر ماندند و در نهايت نيز جابهجاكردن تلويزيون و يخچال مسعود به روز چهارشنبه موكول شد.
تا اواخر شب كرمي و مصطفی به كرات به اتاقم آمدند و حرف های گوناگونی زدند. این دو دائم در حال رفت و برگشت بودند. كرمي به هیچ وجه به این جا به جایی ها تن نميداد و همچنان مصر به انتقال از بند2 بود، در صورت فشار به تخليه ی اتاقش. اما مصطفی به دليل بيدست و پا بودن و نداشتن وسايل، شب هم بدون زيرانداز ماند و هم بی پتوي روانداز. او مدعي بود كه طي سه چهار روزي كه در بند6 اقامت داشته سه تخته پتوي دریافتی خود در زمان ورود به رجایی شهر را به دو زنداني مستمند بخشيده است.
در اين ميان بهنام هم دل به آمدن به اتاق 31 نميداد ، چون به دلیل حرف ها و حدیث هایی که شنیده بود از هم اتاق شدن با مصطفی هراس داشت- هراسي كه از همان ابتدا معلوم بود بيهوده نيست! در شروع کار مصطفی تميز كردن اتاق را به او واگذار كرده و دنبال تلفن زدن های خود رفته بود. هر زمان هم که بین دو تلفن باز می گشت شروع می کرد به دستور دادن و اين را بيار و آن را ببر گفتن. به بهنام گفتم که نگران جابجایی نباشد چون اگر كرمي به اتاق من نيايد او را نزد خودم خواهم آورد.
تمام شب به تمیزکاری و نقل و انتقال و تهیه ی وسائل ضروری گذشت، به گونهاي که عقربه های ساعت از دوازده گذشته بود، اما ما در زمان خاموشی هم در حال بدو بدو کردن بودیم. ساعاتی را نیز در پي یافتن پتو براي مصطفی سالنهاي ديگر را زيرپا گذاشتیم، اما عاقبت دست خالي بازگشتيم.
بهروز ديگر زنداني سياسي بند 2 است كه به دليل روحيه ی خاص، نوع جرم و... ترجيح داده ايم كه در اين ماجرا نامي از او به عنوان زندانی سیاسی- امنیتی به ميان نياوريم و تعداد خود را در حد شش نفر نگاه داريم. "بهروز. ا" طي هفتههاي گذشته هر سهشنبه بازجويي داشته است. او از اعضاي كادر سپاه كرج است و اتهام اصلياش جاسوسي است. او هم به ظاهر فرد شلوغي است چون در دوران بازداشت و حبس از اين بند به آن بند انتقال يافته و دائم زير فشار و اقدامهاي تنبيهي بوده است. می گوید که آخرين بار با منصور اصانلو رئیس سندیکای کارگران شرکت واحد بوده و هر دو را برای تنبیه به بند يك فرستادند. می گویند این دو به كمك دوربين تلفن موبيل فيلمي از درگيري خونين زندانيان تهيه کرده و به بيرون زندان فرستاده و منتشر كرده اند. اتهام دیگر بهروز ارتباط با سازمان مجاهدين است و مرتبط بودن با نيروهاي مسلح داخلي. او برای لحظاتي به اتاق 31 نزد داوود آمده بود که من هم در حين عبور وارد شدم. باستانی که دیرتر از راه رسید، وقتی بهروز را در ميان ما ديد حسابي ناراحت شد و اعتراض کرد كه او نبايد پايش به اين اتاق باز شود.
آخرين نكته در خصوص اين جابهجاييها و اعتراضها اين كه كرمي علاقه دارد كه زندانيان سياسي صاحب"فرعي" شوند. منظور از "فرعي" اتاق بزرگ مشترك بين زندانيان سياسي است كه حتي دستشويي و توالت و... آن جدا از ديگر زندانيان است. ما نیز چون رئيس زندان با اين برنامه موافقت نداريم. رئيس زندان در مقابل پيشنهاد او كه انبار طبقه اول- سالن شش- را خالي كنيد و چون گذشته فرعي زندانيان سياسي را داير سازید، واکنش نشان داده و گفته است كه زندانيان سياسي حتما باید در طبقه دو- سالن5- استقرار يابند و نزدیک به دفتر رئیس بند- باشند. ما نیز مستقيم و غيرمستقيم اعلام کرده ایم كه زندگی در اتاقهاي كوچك را به اقامت در فضايي برزگ اما مشترك ترجيح ميدهيم.
اطلاعات موجود نشان می دهد که شرایط گذشته، وجود فرعی بند2 مناسب نبوده است. در آن زمان اتاق فعلي شیروانی، بند فرعي بوده و حدود 15نفر را در آن اسكان داده بودند که با یکدیگر هم خوانی نداشته و دائم دچار مشکل و درگیری بوده اند.
زندانيان سياسي با زندانیان امنيتي که اتهام بسیاری از آن ها جاسوسی است یا مالی مرتبط با نیروهای مسلح و ا رگان های امنیتی، هم از نظر نوع جرم ناهمگون هستند و هم از نظر ديدگاه سياسي و عمل سياسي. سبك زندگي آن ها نیز- به ويژه جوانان- نه تنها با یکدیگر متفاوت است كه گاه در تضاد و تقابل هم قرار دارد. مصرف مواد و داروهای روانگردان معضل عمدهي دیگری است كه گفته می شود در آن زمان وجود داشته است. تجربه ی گذشته بیانگر آن است که مصرف بيش از اندازه ی مواد مخدر و به اصطلاح اوردز شدن تعدادی از این گروه از زندانیان را تا پاي مرگ نیز برده است.
صبح چهارشنبه 5/3/89 ساعت11:45 اتاق31 (مسعود و داوود)
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر