يكشنبه ۲۶/۲/۸۹
امكان شركت در كلاس آموزش قارچ، با وجود بحث فراوان و حرف و حديثهاي گوناگوني كه در مورد حضور هم زمان ما سه نفر وجود دارد، افزايش زيادي يافته است. امروز اول صبح طبق قرار قبلي به دفتر رئيس بند مراجعه كردم تا در زمان حضور مسوول آموزش برگ درخواست را ارائه دهم. هنوز در صف متقاضيان ملاقات رئيس در جلوی دفتر مددكار مستقر نشده بودم كه آقاي شيرواني به يكي از كارمندان اداري ماموريت داد كه نزد من بيايد و برگه را دريافت كند. ظاهرا او مواظب همه چيز است و از دور حضور مرا حس كرده و براساس قولي كه داده بود جدا ميخواهد كه من هم در كلاس شركت كنم. احتمال اين كار اكنون به شدت بالا رفته است.
پیامد این موافقت اين خواهد بود كه امکان تماس مستقیم من با دوستان دیگر بهتر فراهم خواهد شد. در حال حاضر روز و شب هر وقت که اراده کنیم من و مسعود می توانیم در کنار هم باشیم و در امور مختلف مشورت و تبادل نظر کنیم. همچنین به صورت غیرمستقیم، از طریق مسعود امکان رایزنی در امور مختلف با احمد هم وجود دارد اما حضور در کلاس یک تحول کیفی خواهد بود. صدور این مجوز کمک خواهد تا با زیدآبدی هفتهاي دو روز در تماس مستقیم باشم. در این شرایط، پیش از شروع كلاس و پس از آن ميتوانم احمد را ببينم. با وجود اختلاف نظرها و تفاوت تحليلهايي كه در مورد مسائل سياسي گوناگون با یکدیگر داريم، این فرصت مغتنمی خواهد بود تا در خصوص تحولات داخلي و خارجي بحث و مشاوره كنيم يا در مورد برخي امور زندان هماهنگيهاي لازم را به عمل آوريم.
فردا به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) تعطيل رسمی است. با وجود این که امور جاری زندان روز و شب نمی شناسد و تعطیل و غیرتعطیل بردار نیست، اما ایام تعطیل وسط هفته به گونه ای ملموس آسایش و رفاه زندانیان را تحت تاثیر قرار می دهد، به ویژه مهمترین موضوع و دلخوشی آنان را. تعطیلی روز دوشنبه در حقیقت به معناي لغو ملاقاتهاي هفتگي خواهد بود. روال کار بر این است که بستگان زندانیان هر بند تنها در یک روز خاص در هفته به ملاقات آنان بیایند. روز ملاقات بند 2 دوشنبهها است.
برای تعدادی از زندانیان لغو یک ملاقات در عمل به معنای از دست دادن دو زمان دیدار خانوادگی است. علت این است که در زندان رجایی شهر زمان ملاقات آقایان و خانم ها را هر چند اعضای یک خانواده باشند و از یک محل بیایند و به یک نقطه بازگردند، جدا کرده اند که به ویژه برای زنان و دختران زندانیان دردسر زا است. برای افرادی چون من نیز که پدر، پسر و برادر ندارم اين امر خود به خود به معناي تاخير چهارهفتهاي در ملاقات خانوادگي است. به عبارت دیگر با توجه به يكي در ميان بودن ملاقاتهاي زنانه و مردانه، تعطيلي يك ملاقات زنانه خود به خود تاخيري دوهفتهاي را باعث ميشود. اين امر براي من كه مردي در خانواده امان نيست و ملاقات کنندگان محدود می شوند به همسر و دختر ، هر تعطیلی روز دوشنبه یعنی انتقال زمان ملاقات به ماه بعد.
در شرایط کنونی، با توجه به فعالیت ها و مصاحبه های تند و تیز مهدی بعيد است كه او ديگر بتواند به ايران سفر كند. در زمان حضورم در بازداشتگاه 209 روزی که جعفری دولت آبادی به دیدار زندانیان سیاسی آمده بود، یکی از محورهای بحث ما نوشته ها و گفته های مهدی بود و حرف هایی که در رسانه های خارجی فارسی و انگلیسی زبان مطرح می کند یا شعارهایی که در فضای مجازی می دهد. به او گفتم که یکی از دلایل فرستادن مهدی به خارج پیشگیری از تاثیر منفی مشکلات سیاسی – قضائی زندگی من بر کار و تحصیل پسر بوده است، اما آن چه در انتخابات روی داد و دستگیری های گسترده ای که صورت گرفت خود به خود پای بسیاری را به دنیای سیاست باز کرد و نسلی را که می رفت از پدران خویش دوری گزیند به این وادی بازگرداند. حرف های بسیاری در آن روز در خصوص "انقلاب" و "اصلاحات"، "انقلابیگری" و "اصلاح طلبی" زده شد که در فرصت مناسب باید به بازگویی و بازنویسی آن بپردازم.
با وجود نبود امكان ملاقات با مهدي، انتقال به بند2 و زندگی در کنار زندانیان عادی اين حسن را داشته است كه بتوانم از طریق یک سرویس ویژه با او تلفني گفتوگوي آسوده و راحتی داشته باشم. اين تماسهاي تلفني پيش از عيد، زمانی که با توجه به تظاهرات و برنامه چهارشنبه سوري و نگرانی حاکمیت این سرویس قطع شد، مدتها به حالت تعلیق درآمد. بعد از عيد هم كه این سرویس تلفنی را دوباره برقرارکردند، چون به بند 350 انتقال یافته بودم در عمل انجام چنین تماس هایی غيرممكن بود.
نمی دانم شاید ایراد از نوع تماس من بوده است و اگر با پيش شماره 021 شماره او را ميگرفتم امکان گفت و گوی تلفنی باز فراهم می آمد. به هر حال در يك ماه و نيم اول سال که در بند 350 زندانی بودم چنين فكري به ذهنم نرسيد تا انتقال به رجایی شهر كه خود به خود بايد تمام تلفنهاي تهران را با پيش شماره بگيرم. البته نميدانم خبري را كه روزنامههاي راست زده بودند كه سرويس تلفني خاص تماس با خارج قطع شده و... مردم در تماسهاي خود با خارج دچار مشكل شدهاند چقدر به قطع سرويس مورد استفاده من مربوط ميشود. به هر حال امكان تماس تلفن با مهدي و مريم عروسم نعمت بزرگي است. در همان اولين تماس نخستین پرسشم از مهدي این بود که کار ادامه ی تحصیل و تغيير رشته به روزنامهنگاري به كجا انجاميد؟
در ضمن، از او خواستم كه با بهاري تماس بگيرد و از قول من پيشنهاد كند كه جايزهاي را كه به عنوان نماینده ی روزنامه نگاران و وب نگاران زندانی از یک موسسه آلماني دریافت کرده است در حسابي بخواباند و عواید آن را صرف دادن بورس به خانواده و فرزندان روزنامهنگاران كند. در صورت برنامهريزي مناسب گمان ميكنم كه بتوان یک موسسه غيرانتفاعي تخصصي ايجاد كرد كه امكان جذب منابع مالي مطمئن ديگري هم داشته باشد و سالي چند بورس روزنامهنگاري به روزنامهنگاران ايران مقيم خارج يا خانوادهها و بستگان روزنامه نگاران و وب نگاران زندانی اعطا كند. این اقدامی است که به سطح کیفی کار روزنامه نگاری در کشور کمک می کند لازم است که این امر را دورادور حتی در زندان دنبال كنم. اين كار در شرايطي كه انجمن صنفي روزنامهنگاران ايران و انجمن دفاع از آزادي مطبوعات یکی توقیف و دفترش لاک و مهر شده و فعالیت دیگری به حالت تعلیق درآمده است، مطلوب خواهد بود. در شرایط کنونی که امكان فعاليتهاي خاص آن ها، حتي در حد اعطاي جوايز سالانه ای چون جايزه به ده روزنامهنگار برتر و اعطاي قلم طلايي متوقف شده است، تاسیس چنین نهاد یا موسسه ای ميتواند بسیار مفيد باشد. هم زمان با روز جهاني مطبوعات يك موسسه تخصصي آلماني يك جايزه 350 هزار يورويي به روزنامهنگاران زنداني ایرانی اعطا كرده است كه بهاري خبرنگار نيوزويك كه خود بعد از انتخابات دستگير و چند ماهي در بازداشت بود، به نمايندگي از روزنامهنگاران ايران آن را دريافت كرد.
مهدي در ضمن گفت كه يكي از مطبوعات دانمارك ميخواسته جايزهاي به او اعطا كند كه به دليل انتشار كاريكاتور پيامبر در حمايت از روزنامه معروف دانمارك كه اولين بار اين كاريكاتور را چاپ كرد، از گرفتن آن خودداري كرده است. او نظر من را در اين خصوص جویا شد. مهدی گفت كه به مسئولان روزنامه گفته ام كه بايد در اين خصوص با پدرم مشورت كنم. نظر من این بود كه چاپ دوباره این کاریکاتور اقدامي ضداسلامي به حساب نمی آید، بلكه يك كار حرفهاي در حمايت از نشريه كشورشان بوده است. متذکر شدم که بر این اساس تصور نميكنم كه دریافت جایزه اشكالي داشته باشد. قرار شد او در این خصوص بررسی بیشتری به عمل آورد و اگر مصلحت دید در دیدگاه خود در اين خصوص تجدید نظر کند.
ماجراهایي که در زندگی من رخ داده خود به خود و ناخواسته مسير زندگي مهدي را نیز عوض كرده و شاید بر روی ادامه ی تحصیل مهتاب نیز که تازه وارد دانشگاه پلی تکنیک (امیرکبیر) شده تاثیر منفی بگذارد. یکی از پيامدهای منفي آن ممنوعالورود شدن ناخواسته و غيررسمي مهدی خواهد بود و به صورت غیرمستقیم محروم شدن مریم از سفر به ایران و دیدار با بستگان.
با این وجود، گمان من این است که این مشکل فواید خاص خود را نیز داشته است چون حال او نیز در مسير نوشتن و كار حرفهاي رسانهاي افتاده است. ارزیابی من این است که مشكل ممنوع الورود شدن او در قبال فوايد دیگر این حرفه هيچ است،. هر چند كه این امر ميتواند ديدار پدر و پسر را به قيامت موکول کند!!
اگر مهدي بتواند و همت كند كه از اين فرصت براي ورود به دانشگاه كلمبيا استفاده كند- با توجه به مشغله ی فراوان و مسائل سياسي اخير و كمبود منابع مالي- كاري خواهد کرد كارستان. فكر ميكنم كه او استعداد و توان اين كار را دارد. رویا می گوید همه از تسلط او در مصاحبههاي فارسی و انگلیس تعريف ميكنند. تعطيلي فردا و نبودن ملاقات از سوی دیگر به معناي مهماني بازي خواهد بود و نهار را مهمان مسعود و جناب صابري بودن كه مرد بسيار شريفي است و علاقهاي زايدالوصفی به امور سیاسی و فعالیت های من نشان ميدهد. این دو که در حال حاضر در طبقه ی اول بند 4 با یکدیگر هم اتاق هستند روز جمعه ی گذشته اولين ضیافت مهماني را به مناسبت ورود من برگزار کردند.. هر دو نفر به گونه ای در تلاشند كه مرا از حسينيه ی طبقه بالا به اتاق شماره 13 در طبقه اول يا سالن شش كه به محل زندگي گربههاي اشرافي معروف شده است، انتقال دهند. بايد منتظر بود و ديد كه دست سرنوشت چه رقم خواهد زد.
در این جا انسان بیشتر به بازی تقدیر ایمان می آورد و ایفای نقش قدرت ماورا الطبیعه!
سهشنبه شب 28/2/89 ساعت 22:15 راهرو منتهي به حسينيه
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر