عبدالستار دوشوکی
ویدیوهای جنجالی اما تاسفآور «کلاب هاوسی» فراوانی در مورد برخوردهای توهینآمیز و تند شخصیتهای اپوزیسیون به یکدیگر وجود دارد که نشان میدهد کلاب هاوس در اعماق فضای مجازی به سیاه چالهای (Blackhole) با گرانش مخرب، اما جذاب و نیرومند تبدیل گشته است که در حال بلعیدن و نابودی اپوزیسیون در درون وب تاریک (Dark Web) خویش است. یکی از ویژگیهای «سیاهچاله» پیدایش «افق رویداد» است که از منظر استدلال تمثیلی مثال مناسبی برای به دام افتادن اپوزیسیون به درون این «سیاهچاله» بغایت و مکتوم و متراکم میباشد که مولفه مکان و زمان ۴۳ سال گذشته را کژ و منحرف میکند؛ تا بدانجا که حتی نور روشنگری فاقد سرعت گریز لازم برای خروج از آن است. در این وب تاریک کلاب هاوس عدهای زیرک برای شخصیتهای اپوزیسیون اتاق (در حقیقت دام) فراهم میکنند تا به جای اتحاد، در «سیرکهای تماشایی» دست به تطاول و نابودی متقابل بپردازند. به قول ضربالمثل انگلیسی «به متوهم یک تکه ریسمان بده، ظاهرا برای نجات از چاه به مثابه وسیله ارتباط و اتصال؛ اما در عوض خود را با آن حلقآویز میکند.»
سقوط پرشتاب به اندرون این سیاهچاله تاسفبار است؛ آنهم در روزهایی که امثال بکتاش آبتینها توسط همکاران «اکبر خوشکوشک» کشته میشوند، عدهای ذوقزده، از دیپلمات اسبق رژیم جمهوری اسلامی گرفته تا دیگران، حضور این شکنجهگر و قاتل بدنام در کلاب هاوس و همنشینی با وی را رویدادی میمون و مبارک معرفی میکنند و برخی از او حتی مجددا دعوت به گفتوگوی دوطرفه میکنند و به لطائفالحیل و با فریبندگی اشتیاق همصحبتی با یک قاتل را اینگونه توجیه میکنند که هدف به چالش کشیدن قاتل است و لاغیر! درست مثل آنهایی که با تردستی مردم را به تماشای اعدام و دار زدن و شلاق و سنگسار در ملاءعام دعوت میکنند تا به زعم خویش به «عوامالناس» نشان دهند، جمهوری اسلامی چقدر بیرحم است. اما در حقیقت، به دور از اصول و پرنسیب با مطرح کردن ضمنی خودشان به جنایتکار کمک میکنند تا صدایش بیشتر شنیده شود. متاسفانه این نوع متوهمین کژپندار دورهگرد و فرصتطلب، «همه فن حریف و فریب» و دمدمیمزاج که تلاش میکنند مثل شیربرنج به هر مزاجی بسازند در «فضای مزاجی» فراوان هستند.
اخیرا به یکی از این افراد ایمیل زدم و از ایشان درخواست بازنگری در این شیوه نگرش و ذوقزدگی همنشینی با یک قاتل نمودم. چونکه به قول سعدی که در باب دوم گلستان و به نقل از لقمان حکیم می گوید: دریغ از کلمه «آشکار نمودن» و حکمت با امثال خوشکوشکها گفتن. زیرا آهنی را که موریانه بخورد / نتوان برد از او به صیقل زنگ. با سیه دل چه سود گفتن وعظ / که نرود میخ آهنین در سنگ. و اینکه بنده نظرم را در این مورد در مقالهای در سایت گویا منتشر کردهام که در عرض کمتر از ۴۸ ساعت بیش از هزار نفر به آن رای مثبت دادند و کمتر از بیست نفر رای منفی. و توضیح دادم اگر چه این آرای مثبت و منفی علمی نیستند؛ اما میتواند بارومتر یا نمایشگر کلی افکار عمومی در مورد همنشینی و همصحبتی اپوزیسیون با یک عنصر جنایتکار و سابقهدار تبهکار باشد. و ضمنا توضیح دادم آن مقاله اگرچه حاشیه پیدا کرد، اما به قول ضربالمثل قدیمی «حرفو که بندازی زمین صاحبش برمیداره.» لذا پاسکاریهای بعدی چیزی نبود جز حاشیهسازی تخس، مُفتِن و دوبهمزن.
یکی از این هموطنان نوشته بود که «حضور خوشکوشک نه تریبون دادن به او بلکه بازپرسی و استنطاق بود.» به او گفتم اتفاقا با آقای ایرج مصداقی گپ تلفنی داشتم که به عنوان یک قربانی و زندانی این «عنصر پلید» را از کمیته نازیآباد (در پشت باشگاه تاج در جنوب تهران) از اوایل انقلاب میشناسد و حدود دو دهه پیش در کتاب خویش پلشتیها، خونریزیها و قساوت و شقاوت وی را به رشته تحریر درآورده بود. از آقای مصداقی پرسیدم شما چرا با حمید نوری ننشستید و به اصطلاح گفتمان نکردید، مثل برخی از اپوزیسیون که با «اکبر خوشکوشک» در کلاب هاوس با نوعی درهم آمیختگی و امتزاج، محاوره و مجادله کردند. ایرج مصداقی به درستی جواب داد: ما با این جانیان و قاتلان بسیار بیرحم (بنا به تجربه شخصی خود وی) و توبه نکرده و مصّر حرفی نداریم و اگر بازپرسی و استنطاقی در کار باشد، باید در دادگاه صالح جنایی صورت بگیرد. اما دریغ که به قول گوته هیچکس نمیتواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد.
در کشورهای دموکراتیک غربی رسم نیست که با شکنجهگران و جانیان و کسانی که دستشان به خون بیگناهان آلوده است و به یُمن خونریزی و خدمت به دستگاه شکنجه و اعدام، اکنون تاجر بیلیونر شدهاند، به بهانه افشاگری و روشنگری و غیره به گفتگو بنشینند. همین چند ماه پیش در اکتبر سال ۲٠٢١ مامور نگهبان حکومت نازی آلمان به نام «جوزف اس» که صد ساله بود را دستگیر و به پای میز محاکمه کشاندند. یک سال قبلتر از آن نیز مامور ٩۳ ساله دیگری به نام «برونو دیی» را دستگیر و زندانی کردند. در نتیجه حتی ٨٠ سال بعد از تاریخ ارتکاب جرم، افراد صد ساله را هم دستگیر و محاکمه میکنند و نه اینکه با قبحزدایی و دادن اکسیژن تبلیغاتی و «حضور در پلتفرم مشترک» جنایت را عادیسازی و جنایتکار را با غسل تعمید تحت لوای به ظاهر گفتمان و افشاگری تطهیر کنند و از پشت ویترین کلاب هاوس نماد جنایت و شکنجه و تبهکاری را «برندسازی» بکنند.
سهیم بودن یا به اشتراک گذاشتن عملی یک پلتفرم با یک جنایتکار تحت هر بهانهای غیر قابل قبول است، زیرا علاوه بر نادرستی زیست اخلاقی و حقوق بشری این عمل، به قول ملکالشعرا بهار «مرا با همنشینی مفتخر کرد / کمال همنشین در من اثر کرد» نیز حاوی پیام بسیار بدی برای مردم عادی از طرف اپوزیسیون و فرهیختگان جامعه میباشد که از منظر روانکاوی اجتماعی-سیاسی جنایت و همنشینی با جنایتکاران را در ضمیر ناخودآگاه عوام عادیسازی میکند. از این رو علاوه بر پرهیز از جدال درونی، نباید اجازه بدهیم این «عادیسازی» صورت بگیرد.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
دوشنبه ٢٠دی١۴٠٠
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر