آیدا قجر
هر هفته ساعت ۲۰ و۳۰ دقیقه به وقت ایران، با «شهرزاد پورعبدالله» درباره مسایل مربوط به سلامت روان گفتوگو میکنیم. این هفته به مساله نقش خود و نقطه ورودمان به رابطه میانفردی، چه در حوزه عاطفی و چه هر عرصه دیگری پرداختیم. ما از چه زاویهای وارد رابطه شدهایم و چه نقشی ایفا میکنیم؟ آیا این نقشها ثابت هستند یا ما بین چند نقش مشخص در حرکت هستیم؟ چهطور میتوانیم خود را از آن نقش رها کنیم و به بهبود رابطه خود برسیم؟
***
«استفان کارپمن»، روانپزشک امریکایی معتقد بود که انسان در روابط خود میان سه نقش «قربانی»، «آزارگر» و «نجاتدهنده» در حرکت است. این باور او به «مثلث کارپمن» مشهور شد. اما آیا انسان محکوم به ماندگاری در این سه نقش است؟ چه طور باید بفهمیم که کجای این مثلث قرار داریم و چهگونه میتوانیم از آن خارج شویم؟
در این جلسه از گفتوگوهای هفتگی با «شهرزاد پورعبدالله»، روان درمانگر، به نقش خودمان در روابط با استناد به الگوی مثلث کارپمن پرداختهایم.
در ادامه خلاصهای از این گفتوگو را میخوانید:
آیا انسانها نقش تعریف شدهای در روابط خود دارند؟
- افرادی که به ما مراجعه میکنند، بیشتر آسیبها و درگیریهایشان مربوط به روابطشان است. برای همین ترجیح دادیم تمرکز بخشی از جلسات را روی مسایل مربوط به رابطه بگذاریم. این مثلث توسط آقایی به نام کارپمن مطرح شد. او معتقد است که ما ناخواسته در ارتباطات اجتماعی و عاطفی خود گاهی بین سه نقش در حرکت هستیم؛ قربانی، آزارگر و نجاتدهنده. این طور به نظر میرسد که اگر در این مثلث دراما باشیم، بالاخره یک جایی در رابطه خودمان را در نقش قربانی پیدا خواهیم کرد، به جای اینکه بخواهیم در مثلثی باشیم که نشانگر روابط سالم است که مثلث «تد» یا «برنده» هم خوانده میشود؛ مثلثی که به جای قربانی، آزارگر یا نجاتدهنده نقشهای سالمتری را ایفا میکنیم.
چههطور میشود که ناخواسته در مثلث کارپمن قرار میگیریم؟
- - اگر مقداری به روابط خود بیندیشیم که در آن حس خوبی نداریم، در مییابیم که آیا فردی هستیم که ضعیف و ناتوان است و مدام ناله میکند؟ بدشانسی و بدبختی را به خودمان نسبت میدهیم و احساس میکنیم از پس خودمان برنمیآییم و مسووولیت وضعیت خود را برعهده نمیگیریم؟ یعنی جایگاهی را که در آن هستیم، همواره تقصیر دیگران میدانیم و نقش خودمان را نادیده میگیریم؟ این یعنی در جایگاه قربانی هستیم. در صورت دیگر، مدام در حالت حمله به دیگری هستیم و طرف مقابل را توبیخ میکنیم که تو اصلا یاد نمیگیری یا چرا اینطور رفتار میکنی و نمونههای آن؟ در این صورت گاهی هم در خلوت خودمان احساس گناه خواهیم داشت. انگار میخواهیم شرایط را تغییر دهیم اما در نهایت طرف مقابل را آزار میدهیم. پس در نقش آزارگر قرار داریم. صورت سوم وقتی است که مدام دنبال این میگردیم که انسان ضعیفی را پیدا کنیم و نجات دهیم. افرادی که نجادتدهنده هستند، عطش شدیدی برای قرار گرفتن در این نقش دارند و حس خوبی از سرویس دادن میگیرند. این افراد مدام دنبال آن میگردند که ببینند مشکل کجا است که آن را حل کنند. این افراد در نقش نجاتدهنده هستند. وقتی هر کدام از این نقشها اغراق شدهاند، یعنی نقش خود را چنین تعریف کردهایم. وقتی در این نقشها قرار میگیریم، جایی از زندگی احساس میکنیم کسی که مدام غر میزند، توبیخ میکند یا امور زندگی را حل میکند، ما هستیم؛ یعنی به شکل اغراقشده در نقش خود فرو رفتهایم. اگر حواسمان به روابطمان باشد، میتوانیم تشخیص دهیم که در چه نقشی قرار گرفتهایم.
پس ما سه نقش داریم؛ قربانی، آزارگر و نجاتدهنده. به نظر میرسد که حس قربانی بودن با توجه به جهانی که در آن زندگی میکنیم، میان انسانها حسی رایج باشد.
- بله. به هر صورت وقتی کودک هستیم، در محیط خانوادگی رشد میکنیم. با مشاهده والدین و والد درونی شده خود و بنا بر دیدهها و شنیدههایمان و محیط، مسایلی را درونی میکنیم. همین مساله باعث میشود که از یکی از این دروازههای مثلث وارد رابطه شویم. کارپمن معتقد است که شروع ما، از یکی از همین دروازهها است. فرض کنید تجربه زیسته شما باعث شوند که نقش قربانی، آزارگر یا نجاتدهنده را ایفا کنید؛ مثلا اگر مادری داشتهاید که همیشه مشکل دیگران را حل میکرده و انتظار خانواده هم از شما همین بوده است، قطعا جذب آدمهایی میشوید که مشکل دارند و تلاش خواهید کرد فردی باشید که مشکل حل میکند. در مسیر زندگی شما، یک نفر پیدا میشود که احتیاج به کمک دارد و شما هم وارد عمل میشوید. حالا یا این آدم کمکی که میخواهد، میگیرد یا نمیگیرد و شما احساس میکنید که شکست خوردهاید و نجاتدهندهای که باید بودید، نیستید. بعد احساس میکنید چهقدر طرف مقابل نمکنشناس است. ممکن است ناخودآگاه از نجاتدهنده به آزارگری تغییر نقش دهید و طرف مقابل را شماتت کنید. در نمونه دیگر، یک آزارگر طرف مقابل را مورد توبیخ قرار میدهد و آنقدر او را تضعیف میکند که دلش میسوزد و به نجاتدهنده تبدیل میشود. بعد آنقدر به طرف مقابل کمک میکند که بعد از مدتی احساس میکند تمام وقتش را برای او گذاشته است و احساس قربانی بودن میکند. در واقع ما همینطور در این سه نقش حرکت میکنیم و نقطه آغاز هم تجربه زیسته ما است.
کارپمن معتقد است که مهم نیست از چه دری وارد میشویم بلکه هر کدام از ما وقتی در روابط ناسالم قرار میگیریم، در برههای احساس قربانی بودن میکنیم.
یعنی همه ما در این روابط ناسالم قرار داریم؟
- ببینید، هیچکدام از افراد از شرایط خود راضی نیستند و این رابطه درستی نیست و میتواند آسیب بزند. در حالیکه ما نباید از رابطه خارج شویم. اگر در رابطه دوستی هستیم که احساس میکنیم آزارمان میدهد، نباید دوستی را قطع کنم بلکه نوع رابطه را تغییر میدهیم.
پس میتوان از این چرخه مثلث خارج شد.
- بله، قصد قطع رابطه نیست بلکه ترمیم و تبدیل آن به رابطهای سالم است. همه ما مسوول کاری هستیم که میکنیم. امکان ندارد که من به نوعی قربانی شوم بدون آن که خودم نقشی در آن داشته باشم. رابطه را دو نفر میسازند. در نتیجه همان قدر که معتقدند مثلثی داریم که قربانی، آزارگر و نجاتدهنده داریم که سالم نیست، مثلث دیگری پیشنهاد شده است خلاف این مثلث که به ما کمک میکند تا روابط سالمتری داشته باشیم.
یعنی اگر شناخت درستی از خودمان پیدا کنیم، دروازه ورودمان به روابط میتواند خارج از این سه نقش تعریف شده باشد. مثلث سالم چیست؟
- وقتی انسان میتواند در جایگاه قربانی قرار نگیرد که بتواند مسوولیت اعمال و رفتارش را بپذیرد و مقاومت خود را بالا ببرد. باید بتواند سعی کند به جای انتظار کشیدن در راه نجات، به این بیندیشد که خودش چه میتواند برای خود بکند. لازمه آن هم تحلیل درست از موقعیتی است که فرد در آن قرار دارد. ممکن است در این شرایط از دیگران هم توقع کمک داشته باشد. اما در درجه اول باید به این نتیجه رسید که دیگران صرفا مسوول جایگاه فعلی او نیستند. ببینیم خودمان چه کردهایم. این با سرزنش خود فرق دارد. این تامل در خود است با این پرسشها که چرا این جا ایستادهام و چه باید بکنم تا رضایت بیشتری داشته باشم؟ چه چیزهایی را باید در نظر میگرفتم که نگرفتهام؟ از این به بعد چه باید بکنم و مورد توجه قرار دهم؟ تامل در جایگاه فعلی میتواند به ما کمک کند.
میگویند به افراد ماهیگیری یاد بدهید و نه آن که هر روز ماهی به او بدهید بخورد. شما باید بتوانید آموزگار باشید، البته نه به معنای درس اخلاق دادن بلکه الهامبخش بودن.
برای خروج از نقشهای ناسالم باید نسبت به خود واقف شد؛ مثلا اگر بفهمیم که در نقش نجاتدهنده هستیم، میفهمیم که طرف مقابل را در وابستگی کامل نگه داشته و جلوی رشد او را گرفتهایم. بعد احساس خفگی میکنیم و تبدیل به آزارگر میشویم. اگر بخواهیم قربانی نشویم، باید خودمان را جمع کنیم و از خود بپرسیم که تا کی میخواهیم دیگران را مسوول وضعیت خود بدانیم. بپذیریم که در چه شرایطی قرار گرفتهیم.
بعضی اتفاقات در زندگی که حس قربانی بودن به انسان میدهند، در کنترل خودش نیستند؛ مثل زندان یا مهاجرت. مسوولیت خود را پذیرفتن در این جا چه جایگاهی دارد؟
- من زندانی یا کنشگر را به عنوان قربانی منفعل نمیبینم بلکه او در شرایطی قرار گرفته است که آزاد نیست. من درباره قربانیان منفعل صحبت میکنم که خودشان برای زندگی خود کاری نمیکنند. مثال میزنم؛ شما شخصی هستید که در خانواده شرایط سختی داشتهاید و با اولین فردی که به سراغتان میآید، میخواهید برای خلاصی از آن شرایط ازدواج کنید. اینجا تقصیر شما نیست. اگر شما دوباره بدون هیچ تفکری در مورد خودتان و رابطهای که به شکست انجامیده است، بدون وجود فاصله بین دو رابطه و بیتامل وارد رابطه دیگری شوید و مدام این وضعیت را تکرار کنید، بدشانسی نیست. معمولا قربانیان میگویند من بیچاره که آدمهای ناجور طرفم میآیند! در حالی که شما هم میتوانستید به خود و روابطتان بیشتر بیندیشید تا مسوولیت خود را بپذیرید. حتی درباره روند مهاجرت، یک سری مسایل در اختیار شما نیستند؛ مثلا به کشوری رفتهاید که پروسه مهاجرت سنگین شده است و نتوانستهاید آنچه میخواستهاید و باید را به دست بیاورید. ما درباره مسایلی حرف میزنیم که در اختیار خودمان قرار دارند. در واقع باید بتوان مدیریت بحران هم داشت. هرچند این مدیریت بحران هم آموختنی است ولی برای آن که قربانی نیستیم، باید نشان دهیم ضعف داریم. ضعفهای خود را بشناسیم و آن بخشها را تقویت کنیم. اگر سرمان را پایین انداختهایم و بدون آگاهی نسبت به مهاجرت، وارد این مسیر شدهایم، به عنوان نمونه، باید بتوانیم دوباره همین مساله را تکرار نکنیم. هر تصمیمی میتواند این جریان را در بر بگیرد؛ یعنی بپذیریم آسیبپذیر هستیم و با توجه به آسیبپذیری خودمان بدانیم چه باید بکنیم.
اکثر مشکلات ما حد و مرز گذاشتن است. یکی از مسایلی که میتواند به ما کمک کند که از این چرخه معیوب خارج شویم، شناخت حد و مرزهای خودمان و دیگری است. در این شرایط، احتمال این که در شرایطی قرار بگیریم که قربانی، نجاتدهنده یا آزارگر شویم، کم میشود.
ما چهطور میتوانیم حد و مرزها را تشخیص دهیم؟ معمولا در روابط شرقی، حد و مرزها مخدوش شدهاند و منبعی برای آموزش هم وجود ندارد.
- برای آنکه آزارگر نباشیم، یکی از روشهای توصیه شده این است که بتوانیم احساسات خود را در رابطه منتقل کنیم؛ مثلا طرف مقابل رفتاری دارد که شما را آزار میدهد؛ به عنوان نمونه، به فردی که مدام به شما میگوید عرضه انجام کاری را ندارید، میتوانید بگویید ممکن است شما قصد آزار من را نداشته باشید ولی این رفتار شما آزار دهنده است و من را غمگین و عصبی میکند و میتواند اعتماد به نفسم را بگیرد. باید بتوانید به طرف مقابل بگویید که اجازه نمیدهید به شما بیاحترامی و تخریب و تحقیرتان کند. بگویید حق ندارید شکنجهگر و آزار دهنده من شوید. احساس خودتان را بیان کنید. افرادی که روی روابط کار کردهاند، معتقدند ما با در میان گذاشتن احساساتمان با دیگری، از آسیبها جلوگیری میکنیم. طرف مقابل هم میفهمد که حرفش چه تاثیری روی ما میگذارد. وقتی هیچ واکنشی نداریم، طرف مقابل فکر میکند همین رفتار و ادبیات روی ما تاثیر میگذارد.
حتی به اشتباه هم این عدم واکنش، «صبوری» توصیف میشود که به نوعی ارزش به حساب میآید.
- بله. ممکن است صبوری تعریف شود یا بعضیها میگویند باید با این فرد همینطور صحبت کرد تا به او حالی شود. ممکن است صاحبکار با شما اینگونه برخورد کند یا شریک عاطفی یا حتی فرزندتان. در حالیکه شما باید مرز را مشخص کنید که کسی حق ندارد با شما چنین برخوردی کند؛ مثلا به جای آن که بگویند من با حرف تو ارتباطی برقرار نمیکنم، میگویند تو چرت و پرت میگویی. باید نشان داد که رفتار، کردار و گفتار طرف مقابل چه تاثیری روی ما میگذارد و اینجا است که حس قربانی بودن تشدید میشود.
در واقع در چنین شرایطی خودمان هم با آزارگر همدستی کردهایم تا قربانی باشیم و بمانیم.
- قطعا. در هر شرایطی باید فکر کرد که نقش من در اتفاقی که افتاده، چه بوده است. یک سری افراد مدام خود مقصرپنداری میکنند و به خودشان شلاق میزنند. در حالی که این اشتباه است و در هر مسالهای دو طرف نقش داشتهاند. حالا ممکن است در جایی نقش ما ۲۰ درصد باشد و در جایی دیگر ۷۰ درصد. اما به هر صورت رد پای خودمان را در هر کجا که هستیم، ببینیم، به ما کمک میکند. بسیاری در تحلیل این مثلث که گفتیم، معتقدند که ما میتوانیم دینامیک حاکم بر رابطه خود را تغییر دهیم، چون کسی که بتواند دیگر خودش را قربانی نکند، نجات دهنده و آزارگری وجود نخواهد داشت. وقتی یک نفر تغییر کند، نقش طرف مقابل هم تغییر خواهد کرد. بعضی اوقات فردی میگوید همسرم عوض شده اما میگوید این اواخر رفتارش محترمانه شده است. اصلا به این نمیاندیشند که خودشان عوض شدهاند؛ یعنی متوجه نیستند که تغییر فردی در روابط میانفردی تا چه اندازه تاثیر داشته است. شاید شما یاد گرفتهاید که خودتان را بهتر بیان کنید یا حد و مرزها را دقیقتر مشخص کردهاید. شاید دیگر اجازه نمیدهید به شما بیاحترامی شود یا انتظارتان بیشتر شده است تا در تصمیمگیریها دخیل شوید و دیگر منفعل نیستید.
از ترمیم رابطه صحبت کردید و تغییر نقشها در صورتی که تغییر فردی پیش بیاید و حتی میتواند مسیر دیگری طی شود؛ یعنی با تغییر یک فرد و اصرار طرف مقابل بر ماندگاری در رابطه ناسالم، شخص میتواند با خروج از رابطه، خودش را نجات دهد.
- بله. شما ممکن است با فردی در ارتباط باشید که نمیخواهد از نقش آزارگری خارج شود. ما با موارد خشونت خانگی که کار میکنیم، همین مساله برقرار است. در خشونت خانگی دو نفر در این سه نقش در حرکت هستند. خشونت همیشه فیزیکی آغاز نمیشود، کلامی و رفتاری و شماتت و تنبیه آغاز آن است؛ مثلا آزارگر بعد از آزار ناگهان نجات دهنده میشود و کادو میخرد و مدام دور و بر آسیب دیده میگردد. به محض این که رابطه به سمت عادی شدن میرود و حال قربانی بهتر میشود و قد علم میکند، آزارگر دچار ناامنی درونی میشود و احساس میکند باید از عوامل کنترل استفاده کند، پس باز آزارگر میشود. این افراد تعریفی از خود جز خشونتگر ندارند. حالا اگر افراد بتوانند با مراجعه به تراپی، نقشهای خود را بشناسند و ترمیم کنند، رابطه سالم میشود. اما اگر یک طرف اصرار به آزارگری دارد، بهتر است که آن رابطه تمام شود. در این صورت است که آسیبدیده باید از خود بپرسد چرا جذب افرادی میشود که او را تحقیر و کنترل و بیارزش میکنند. این میشود مرحله تامل بر خود که از خود بپرسیم اصلا چهطور توانستهام این همه مدت رابطه خشونتبار را تحمل کنم. این تامل هم باز کمک میکند که دینامیک رابطه را تغییر دهیم یا خودمان را از آنچه آزارمان میدهد و کرامت انسانیمان را زیر سوال میبرد، دور شویم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر