close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

بی تفاوتی وجدان جمعی

۹ خرداد ۱۳۹۳
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۴ دقیقه
بی تفاوتی وجدان جمعی
بی تفاوتی وجدان جمعی

 قمه در دست یکی از زورگیرهاست. ماشین‌ها بغل به بغل مرد اسیر شده مابین زورگیر‌ها و مردان قداره کش می‌گذرند. خودروی عبوری رهگذران فقط نیم متر از مرد مالباخته‌ای که حالا با ضربه قمه مجروح شده و حتی کتش را هم از تنش کنده‌اند، فاصله دارند. یکی از زورگیر‌ها با لگد به بدنه یکی از خودروهای عبوری می‌کوبد و آنان را دعوت می‌کند که سریع‌تر بگذرند. در فاصله بسیار اندکی دو مرد درشت اندام دیگر در حال دیدن کل ماجرا هستند اما هیچ تلاشی برای کمک به مرد اسیر شده بین زورگیران نمی‌کنند.

بی‌تفاوتی محصول جامعه مدرن است. مردم از مظاهر سنت عبور کرده‌اند و بنا به قول کار‌شناسان هنوز به مظاهر مدرنیته مسلح نشده‌اند. در این گذار از سنت به مدرنیته است که نوع دوستی آدمی ضربه‌های کاری و اساسی خورده و بی‌تفاوتی وجدان جمعی که نشانه نوعی افسردگی اجتماعی نیز هست بروز می‌کند.

کار‌شناسان می‌گویند «اعتماد و رضایت اجتماعی»، «تحلیل هزینه و پاداشی که از سر نوع دوستی به شخص داده می‌شود» و «میل شدید به فردگرایی و محرومیت‌های شدید اجتماعی» در بروز بی‌تفاوتی موثرند.

به شهادت فیلم‌هایی که در فضای یوتیوب و یا در فیس بوک توسط کارگزارن مختلف دست به دست می‌شوند، این بی‌تفاوتی عمومی و اجتماعی تبدیل به یک ناهنجار بزرگ اجتماعی شده است که روز به روز هم هیولاوار در حال قوی‌تر شدن است. بیننده از خودش می‌پرسد فردی که با موبایل دست به ثبت لحظه مرگ انسان دیگری زده، نمی‌توانسته به جای به اشتراک گذاشتن یک لحظه ناب از مرگ یک انسان، به کمکش بشتابد؟

جوانی که سوژهٔ گزارشگر روزنامه قانون شد

روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت ماه روزنامه قانون گزارش تلخی منتشر کرد. گزارشگر روزنامه از قاب پنجره ساختمان قدیمی و مشرف به خیابان ولی عصر تهران همه چیز را زیر نظر داشته. باران تند و یک ریز می‌باریده که در آن بحبوبه یک موتورسیکلت روی زمین خیس و لغزنده به عابر جوانی برمی خورد و پسرک می‌افتد کف آسفالت خیس از باران و تکان نمی‌خورد. جوی کوچکی از خون و آب باران دورتا دور سرش جمع می‌شود. عکاس روزنامه از دفتر می‌پرد بیرون. زنگ می‌زنند اورژانس. دو سه نفر بالای سر جوان مجروح ایستاده‌اند. موتور سوار و عکاس روزنامه قانون و یکی دو نفر رهگذر از سر کنجکاوی یا هراس نفس‌های به شماره افتاده جوان را می‌شمارند. بقیه مردم به سرعت دور می‌شوند. حتی نمی‌ایستند نیم نگاهی به ماجرا بیاندازند. هیچ کس کنجکاو نیست. باران تند شده و رهگذران: «... کاری به کار پسرک کم سن و سالی که افتاده کنار جدول خیابان و هر آن ممکن است اتوبوس‌های خیابان ولی‌عصر با یک خطا سرش را له کنند، ندارند. برای نمونه حتی یک ماشین نمی‌ایستد، حتی یک نفر محض کنجکاوی نمی‌پرسد که‌این بچه وسط خیابان زیر این باران تند که حالا مثل یک چاله دورش را گرفته چه می‌کند! اورژانس همچنان نرسیده. پسرک را از ترس آسیب مغزی نمی‌شود تکان داد، حتی نمی‌شود اندکی جا به جایش کرد. سرش هنوز خون آلود است. دراز به دراز توی آن چاله آب، زیر بارش سیل آسا افتاده و رفته رفته به شدت به لرزه می‌افتد. مردم می‌آیند و می‌روند. حتی کسی برای فیلم گرفتن هم نمی‌ایستد. گویا اتفاقی عادی رخ داده و همه به آن عادت داریم. انگار نه انگار که این بارهم  یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان»

خانم راتو بکش  برو تو مسائل خانوادگی دخالت نکن

غروب ماه رمضان بود. درست سر میدان شوش. چند کیسه دستم بود. برای میهمانی افطار آخر ماه آمده بودم  چند کاسه بشقاب اضافه بخرم. لابلای تاکسی­هایی که با سماجت از حاشیه میدان می­گذشتند تا مسافری را قانع کنند برای همراهی ، آنها را دیدم. زن چادرش را دور خودش پیچیده بود و دست مرد بود که فرود می­آمد روی سر و شانه­هایش. زن تلوتلو می­خورد. یک راننده تاکسی با پوزخندی داشت ماجرا را دنبال می­کرد. مرد کتک می­زد . زن حتی ناله هم نمی­کرد.شرمناک پیچیده شده بود لابلای چادر. افسر راهنمایی و رانندگی زحمت کشید به گفتن این جمله بسنده کرد: «رد شین آقا . راهو بند آوردین» به نرده­های آهنی کنار میدان نزدیک شدند. یک متر با هم فاصله داشتند. زن جلوتر از مرد می­رفت و هوار مرد به گوش می­رسید. نزدیک من که رسیدند باز هم مرد دستش را بلند کرد و محکم کوبید توی صورت زن . پریدم جلو و لابلای بوق تاکسی­ها داد زدم : «چرا می زنیش؟ خجالت نمی­کشی مرتیکه؟» به سمتم حمله برد شاید اگر افسر حاشیه میدان نبود من هم کتک خورده بودم :« به تو چه زنمه تو چی کاره­ای ؟ راتو بکش برو خانم تو مسائل مردم دخالت نکن تا دخلت رو نیاوردم »

انسان امروزی طالب حریم شخصی است. می­خواهیم حریم خودمان و دیگران را حفظ  کنیم اما نیاموخته­ ایم آیا صورت و شانه­ های آن زن هم بخشی از حریم شخصی مرد است یا نه؟  

در این باره باز هم برایتان می نویسم 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

مسابقه عکس ایران وایر، فوتبال در بوشهر

۹ خرداد ۱۳۹۳
شما در ایران وایر
مسابقه عکس ایران وایر، فوتبال در بوشهر