صفحه «آزادی یواشکی زنان ایران» که هنوز دو هفته هم از تولدش نمیگذرد حدود 150هزار عضو پیدا کرده و مدام هم به آن اضافه میشود. در ابتدا، این صفحه بهانه سادهای بود برای نشان دادن لذتِ باد از پیچیدن میان موهایی که تا به حال روسری و شال پنهانشان کرده بود. اما حالا، به سان "تو مو میبینی و من پیچش مو،" اهمیت این صفحه ابعاد جدیدتری پیدا میکند. عدهای آن را مقدمه حرکتهای مدنی جدیتر برای مبارزه با "حجاب اجباری"، و عدهای دیگر آن را نشانههای بالینی چندین سال سرکوبِ موفقیتآمیز اجتماعی، فرهنگی، و مذهبی زنان میبینند.
وبلاگ صاحب خبر به هفت دلیل صفحه «آزادی یواشکی» را مهمترین اقدام زنان در سه دهه گذشته برای دستیابی به حق برابر میداند: اولین و مهم ترین دلیل ایجاد همبستگی و اتحاد بین مردم—زنان— است؛ ... دلیل دوم تاکید زنان بر بدیهی ترین خواسته طبیعی شان است؛ ... سوم- کسی نمی تواند جلوی این کمپین را بگیرد! ... چهارم- مقابله با تصورات غلط، ساختگی و عقب مانده "گسترش فساد و فحشا در صورت نبود حجاب" در میان اندک قشر تحت تاثیر رسانه های جمهوری اسلامی است؛ ... پنجم- تشویق بیشتر زنان جهت مشارکت در این طرح؛ ... ششم- این کمپین تمامی تبلیغات ترویج حجاب اجباری را خنثی خواهد کرد؛ ... هفتم- این طرح از کم هزینه ترین و موثرترین روش های احقاق حقوق مدنی است!
اما مهمترین نتیجه این صفحه به گفته نویسنده وبلاگ صاحب خبر این است که: با این حرکت، اصلی ترین نشانه "اسلامی" بودن "جمهوری اسلامی"، که "حجاب اجباری" است از بین خواهد رفت. چرا که جمهوری اسلامی بجز حجاب اجباری زنان در هیچ زمینه دیگری اسلامی دیده نمی شود. نه اقتصادش اسلامی است (با اصلیت بانکداری بدون ربا)، نه سیاست اش برمبنای اسلام است (حتی عملا بر ضد اعراب و مسلمانان دیگر است) نه سیستم آموزشی اش اسلامی است، و نه هیچ شاخص اجتماعی دیگری اعم از دزدی، فساد، ارتشا، عدالت، اخلاق و ... مطابق با آموزه های اسلامی دارد. تا حدی که اگر تصور کنیم همین فردا حجاب اجباری حذف شود دیگر هیچ نشانه دیگری از اسلامیت بجز اندک مساجد تعطیل و خلوت -که بیشتر نقش "خانه سالمندان" را ایفا می کنند!- در جامعه دیده نمی شود.
اما «آزادی یواشکی» همه را هم امیدوار نکرده است. خرمالوی سیاه مینویسد: چند روز است برای کشف یک یواشکی بزرگ ... یک یواشکی خلاقانه ... یک اتفاق ناب این صفحه را باز می کنم ... اما هیچ خبری نیست ... .عکس های بی حجاب از زنان مانتو پوش که روسری هایشان دستشان است ... در نگاه اول آه و افسوس است که ای داد بیداد، تمام درد ما زن ها پیچیدن باد توی موهایمان است ... یک حق مسلم که سالهاست از آن محروم هستیم ... . برای ادمین آن گروه هم نوشتم، نوشتم چه آرزوی مسخره ای ... چه آرزوی اندوهناکی ... چرا پیچیدن باد لای موهایت باید یواشکی زندگی تو باشد وقتی سکس آزاد داری،دائم الخمری مثلا ... ... ... ... ... ... .. یواشکی های یک آدم باید بزرگتر و مهم تر و هیجان انگیزتر باشند ... ... ... .
یک نفر شورشی میگوید زنان هنوز در درون خود اسیرند به همین دلیل این شکل از مقاومت برای نظام سلطهگرای موجود کاملا «بیخطر» است: این مجموعهیِ عکسها بیشتر به مقاومت زندانیای شبیه هستند که درون سلول انفرادیی خودش یک حوزهیِ محدود شخصی را تعریف کرده است تا بهاعتبار مشاهدهیِ آن بتواند به"امکان واقعیتر رهایی" بیاندیشد. از یک منظر نمادین همهیِ عکسهایی که در این صفحه با آنها مواجه میشویم، در یک معنا، نه روایتی از آزادی، که روایتهای مختلفی از واقعیّت سرکوب، و دقیقههایی موید ناگزیرییِ سوژه از سلطهی ادعایییِ پلیس بر بدنش، هستند. به بیان بهتر مجموعهیِ عکس هایی که در این صفحه با آنها مواجه میشویم را باید به عنوان تاییدی بر این واقعیت بهحساب بیاوریم که امکان آزادی برای سوژههای عمیقاً کنترل شدهیِ عکسها وجود ندارد. به بیان دیگر،این صفحه، علیرغم آنچه ممکن است بهنظر بیاید، تاییدی است بر ناامکانیّت رهایی برای زنانی که آزادی را یواشکی تجربه میکنند و آن را به نمایش میگذارند. در واقع ماجرایی که در صفحهیِ مورد نظر اتفاق میافتد موید [...] شوخییِ سوژه با ساختار عمیقا کنترل گراست. و به نظر می رسد بخاطر همین باشد که بازی کوتاهیست با تسلّط ادعایییِ پلیس بر بدن زن، آنطور که از طرف سوژههای عکاسی اعلام میشود. لحظهای کوتاه که بنا نیست ادامه پیدا کند. "بیخطر" بودن این شکل از مقاومت را در یکی از کامنتهایی که یکی از مردان مخاطب صفحه گذاشتهاست به خوبی میتوانیم ببینیم؛ اشکان که از جمله مخاطبان مرد صفحهیِ #آزادییواشکی است می نویسند:نكته جالب اعلام آزادى در اين عكسهاست در حالى كه وقار و متانت در چهره ى اين افراد موج ميزنه. این دقیقاً نگاه مشاهدهگر پلیس است که دارد میزان مقاومت سوژه و تلاشش برای رهایی را ارزیابی میکند.
بنفشه جمالی از زاویه دیگری به موضوع نگاه کرده است. او مدعی است زنان ایران از این مرحله گذر کردهاند: من هم مثل خیلی های دیگه که در این چند روز که از راه اندازی صفحه "آزادی های یواشکی" می گذره گفتند، معتقدم "آزادی" یواشکی نمیشه. و اینکه معتقدم راه اندازی همچین صفحه ای خیلی مرتبط نیست به وضعیت فعلی زن ها در ایران. شاید بشه راه اندازی همچین صفحه ای رو برای زن ها در کشوری مثل عربستان متصور شد و اون رو یه جور تابو شکنی دونست اما در مورد ایران فکر نمی کنم این طور باشه. می تونم با اطمینان بگم که تقریبا همه ما، همه ما زن هایی که در ایران به حجاب اعتقادی نداریم و به زور مجبور به رعایت حجاب شدیم اونم این طور نیم بند، در طول زندگیمون بارها و بارها این جور رفتارها رو انجام دادیم. بدون روسری کنار دریا قدم زدن یا روسری سر نکردن وقتی توی ماشین هستیم و یا وقتی حین راه رفتن تو کوچه و خیابون، روسری مون سُر می خوره و میافته پائین اون رو همون طوری گذاشتن و به راهمون ادامه دادن، رو سالهاست که ما زن ها در ایران تجربه کردیم و تجربه می کنیم. که اگر این طور نبود بودجه های آنچنانی صرف راه اندازی گشت های ارشاد نه فقط در پایتخت که در سراسر کشور نمی شد و بعد سی و پنج سال، راه پیمایی "دلواپسین" حجاب راه نمی افتاد. من فکر می کنم "آزادی هایی" که ما زن ها در ایران با سالها مبارزه به دست آوردیم خیلی خیلی بیشتر از این "آزادی های یواشکی" بوده و هست. آزادی هایی که اتفاقا یواشکی هم به دست نیومده و بابتش هزینه های زیادی داده شده و همچنان هم داده میشه.
واکنش مردان به این صفحه گاهی متفاوت است. جنس مذکر دلیل استقبال از این صفحه را چیزی جز مبارزه مدنی میداند. مثلا بامداد راد در گوگل پلاس میگوید: استقبال از این صفحه، اصلن نشانهی همدلی فیسبوکنشینان با حرکتهای مدنی نیست. نام این صفحه از نظر جنسی جذاب است، و بخش قابل توجهی از مراجعانش انتظار عکسهای آنچنانی دارند. صفحه را لایک میکنند، که احیانن زمانی بتوانند عکس «آزادیهای یواشکی» غلیظتر را هم ببینند؛ گرچه همین اندازهاش هم برای جامعهی سکسزدهی ایران کفایت میکند. داخل پرانتز بگویم که این سکسزدگی را شخصن خیلی پیشتر بررسی کردهام. لذا دوستان و رسانههای عزیز، از گذر «لایک» این صفحه و همسنخهایش از ۱۰۰هزار و غیره، خیلی ذوق نکنید.
البته علی عبدی همانجا به آقایون هشدار میدهد: مردهایی که صفحهی آزادیهای یواشکی زنان در ایران را نقد میکنند، قدری محتاطتر باشند. آنها هیچ وقت «زن» نبودهاند که حجاب اجباری بخشی از تجربهی زیستِ روزمرهشان باشد.
مردان برای اعتراض به«پوشش اجباری» چه میتوانند بکنند؟ محمدرضا شجریان در مراسم بزرگداشت محمدرضا لطفی، که عصر (21 اردیبهشتماه) در مسجد جامع شهرک غرب برگزار شده بود، شرکت کرد. مثل همیشه —تقریبا— با کراوات. دلقک ایرانی کراوات زدن شجریان را به اندازه از سر انداختن روسری بااهمیت میداند: لذا پوشیدن کراوات در مراسم های رسمی و بویژه از سوی مردان بزرگ و مورد توجه جامعه - از جمله هنرمندان عزیز - یکنوع پالس مبارزۀ مدنی با تحمیل نوع پوشش از سوی حکومت متحجر هم است. که نه چندان هزینه ساز است و نه چندان خطرناک. اما سود بسیار دارد. مثل یک آب بازی سادۀ جوانان در یک پارک. یا ایجاد یک صفحه اینترنتی برای نمایش "نه به روسری در یک لحظۀ خلوت خودی" از سوی زنان ایرانی.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر