این روزها، صحبتهایی که درباره توجه به ازدیاد فرزندان شده توجه وبلاگنویسها را جلب کرده است. نویسندهها برای به کرسی نشاندن حرف خود همه کاری کردهاند: از توسل به احادیث و ائمه گرفته تا ردیف کردن آمار اقتصادی و توجیهات جامعهشناختی.
«دلواپسی» هم دغدغه داغ این هفته بود. خودیها و غیرخودیها بر سر اینکه چه چیزی باید مایه دلواپسی باشد اختلاف عقیده جدی دارند.
درگذشت محمدرضا لطفی و تعبیر و تفسیرهایی از فیلم مستند «من روحانی هستم» از دیگر مطالبی است که در وبلاگستان به چشم میخورد.
ازدیاد نسل
پدیده جدید فضای مجازی میان کاربران فارسی زبان ویدیویی است از یک روحانی که مخاطبانش را تشویق به داشتن فرزند بیشتر می کند. او با نام بردن از چند امام، و تناظر آنها با اعدادی مقدس، از مخاطبان میخواهد که 5، 8، 12، یا 14 فرزند بیاورند. همایون علیدوستی این مطلب را دستمایۀ شعری طنز قرار داده است:
ای زوج به حج رفته کجایید کجایید
ممنون شماییم اگر بچه بزایید
آن طبل نکوبیده دگر باره بکوبید
وان کشک نساییده دگر باره بسایید
تا بچه هشتم نهم از پا ننشینید
هر چند بگویند شما اهل خطایید
از زادن فرزند اگر توبه نمودید
وقت است که از توبه خود توبه نمایید
یک چند ببستید ره زاد ولد را
وقت است که این سد سکندربگشایید
دولا نشده تا قد چون سرو شمایان
غافل منشینید که تاج سر مایید
یک بچه شما را چه کفافی دهد آخر
یک چند تکان خورده وقدری به خود آیید
از قیمت مای بی بی وپوشک نهراسید
یارانه چو گیرید از این غصه رهایید
تولید دوجین بچه در این وضع قاراشمیش
معلوم کند این که شما اهل صفایید
مرغان همه در قد قد و اندر پی جوجه
کس نیست بپرسد که کم از مرغ چرایید
ماشین شما گر که به شش بچه شود پر
باری در صندوق عقب را بگشایید
با زادن هر بچه یکی سکه بگیرید
بیکار چرایید چو خواهان طلایید
دلواپسان
سیاوش آقاجانی در وبلاگ سلمانعلی می گوید دلواپسی او فرزندِ فرهنگِ واژگان رئیس جمهور است. آقاجانی مینویسد: گویا جناب روحانی، مشکل ما و این چند کشور صاحب نفوذ را در بحث هسته ای خلاصه می بینند، گویا ایشان تنها عامل و یا عامل اصلی تحریم های ظالمانه را بحث انرژی هسته ای می دانند و حال این که بحث تحریم های ما از بدو شروع انقلاب وجود داشته است و تنها بهانه های آن عوض می شده است و حتی همین الان هم که قرار بوده تحریم هسته ای افزایش نیابد، دوباره بهانه های قدیمی مانند حقوق بشر (شما بخوانید حقوق هم جنسبازان و فتنه گران) و توان موشکی ایران (شما بخوانید توان بازدارندگی و دفاعی) در دستور کار تحریم ها قرار گرفته است.
آقاجانی دو اشکال اساسی در گفتمان رئیس جمهور می بینید: [اولین اشکال] برچسب زنی ایشان است، این که منتقدان بی سواد، بی ارزش، افراطی، متحجر، بی اطلاع از مسائل جهان و منطقه و بی شناسانامه (البته تا امروز) تعریف می شوند، این که منتقد، فرصت طلب و منتفع از تحریم ها نمایش داده می شود، این که منتقدان از مشکلات درمانی و دارویی مردم اطلاع ندارند و خیلی حرف های دیگر آیا صحیحند؟!
به نظر آقاجانی مسئله دیگر در گفتمان رئیس جمهور عدم تعیین خطوط قرمز و حساسیت های ایران است: ایشان در عین حال که همواره و در هرجا فریاد می زند که ما اهل مذاکره ایم و می خواهیم مذاکره کنیم، ولی در عین حال روی خطوط قرمز تأکیدی ندارند، ایشان می توانند به راحتی برای رفع نگرانی های مردم لااقل روی عزت، کرامت، شرف، استقلال و حیثیت ما تأکید نمایند و لااقل در برابر خط و نشان کشیدن دشمنان، جمله ای یا حتی کلمه ای عزت مندانه و جسورانه بگویند.
در پایان، آقاجانی نتیجه می گیرد: آیا این رفتار مسئولان باعث نمی شود تا هر انسان دلسوز و غیرتمندی از عدم شناخت دوست و دشمن توسط دولت نگران شود؟! آیا پاسخ دلسوزی های منتقدان داخلی را باید شخص رئیس جمهور با مشت آهنین بدهد و پاسخ خصومت های دشمنان خارجی را سرکار خانم افخم با دعوت و خواهش؟! به نظرمی رسد اهتمام دولت بیش از مذاکره و رسیدن نتیجه با دشمنان خارجی به سرکوب منتقدان داخلی متمرکز شده است!، آیا این مسئله نگران کننده نیست؟! آیا نباید دلواپس شد؟!
وبلاگ مجمع دیوانگان یادداشت یکی از خوانندگانش را منتشر کرده که در آن نویسنده نیت دلواپسان را زیر سوال می برد: ساكتین و حامیان وضعیت تراژیك هشت سال گذشته اكنون ابراز دلواپسی میكنند! شكی نیست كه به واقع دلواپس هستند لیكن مسئله این است كه دلواپس چه چیزی هستند؟! به راستی دلواپس منافع ملی و میهنی هستند یا دلواپس نان حاصل از كاسبیشان از تحریمها كه در حال تخته شدن است؟! چگونه میشود ادعای دلواپسی كسانی برای منافع ملی را باور كرد كه محصول تلاششان برای عدالت ركود و تورم كمرشكن؛ محصول كوشششان برای عزت ملی، انزوای بینالمللی و تحریمهای گسترده علیه ایران؛ و محصول مبارزه با فسادشان «بابك زنجانی«ها بوده اند؟!
درگذشت محمدرضا لطفی
در هفته گذشته، درگذشت محمدرضا لطفی وبلاگستان را تکان داد. هرکس جملهای در رثای او گفت یا قطعهای از آثارش را برای گرامی داشتن خاطر او در وبلاگش گذاشت. در این میان، وبلاگ پرده از نقش حیاتی لطفی در وصل کردن موسیقی اصیل به فرهنگ انقلابی نوشته است: محمد رضا لطفی هنرمندی جریان ساز بود. از شروع موج نوزایی موسیقی سنتی در پیش از انقلاب در جشن هنر شیراز، تا پس از انقلاب که موسیقی اصیل بیش از هر هنر دیگری به تحولات اجتماعی عظیم کشور پیوند خورد، همه جا با حضور مقتدر لطفی عجین بود. ... لطفی با ایجاد و با هدایت جریانات هنری معتقد به انقلاب، موجب شد موسیقی اصیل علیرغم فشارها از هر دو سوی، به مردم کشورش پشت نکند. خود او سنگ زیرین دگردیسی موسیقی اصیل پس از انقلاب بود.
به نظر نویسنده وبلاگ، لطفی که در پی همراه کردن همکارانش با کاروان انقلاب بود به بعضی از آنها (شجریان) اعتراض کرده بود: من حتی اگر هزار مشکل در ایران داشته باشم ترجیح نمی دهم هرگز در تریبون هایی که قصد اصلاح و کمک به مردم ایران را ندارند هم صدا شوم.
در آخر، نویسنده با این جملات از لطفی ستایش می کند: بیش از نبوغ بیهمتای لطفی در نوازندگی و آهنگسازی، توان او در جریانسازی، و رویکرد انقلابی او در موسیقی اصیل بود که به مردم ایران خدمت کرد.
فیلم "من روحانی هستم"
وبلاگ دلقک ایرانی معتقد است فیلم «من روحانی هستم» نه تنها روحانی را تخریب نمی کند بلکه باعث تحبیب او هم می شود. در این مستند سه نکتۀ به ظاهر تخریبی هست:
الف- مشارکت روحانی در تیم مذاکره کننده با هیئت امریکایی در ماجرای معروف به مک فارلین.
ب- تشکیل گروه بررسی کنندۀ متوقف کردن جنگ و اعلان آتش بس با عراق دور از چشم و خواست آیت الله خمینی.
پ- مشارکت روحانی در ماجرای مخالفت - معروف به 99 نفر- با نخست وزیری مهندس موسوی در دور دوم ریاست جمهوری حجت الاسلام سید علی خامنه ای.
به نظر وبلاگ دلقک ایرانی، طرح نکته اول و دوم تلاشی است برای تخریب روحانی در نظر حامیان رهبر جمهوری اسلامی است. چنین تخریبی، که البته نیاز چندانی به آن هم نیست، سبب محبوبیت بیشتر روحانی در بین طرفدارانش می شود.
اما نکته سوم: با مخالف موسوی نشان دادن روحانی در سال 1365 خورشیدی خواسته اند لیبرال ها و مدرن ها و سبزهای هوادار مهندس موسوی - رأی داده به روحانی - را به این آدرس بفرستند که در پشت امام زاده ای (روحانی امروز) که سینه می زنید؛ در دعوای دیکتاتور منفورتان (خامنه ای امروز) و سیاستمدار محبوبتان (موسوی امروز) همرأی با خامنه ای بوده است و علیه مهندس موسوی.
اما نویسنده می گوید که این تخریب نتیجه ای ندارد زیرا: مهندس موسوی در موقعیت نخست وزیری امام خمینی علیه السلامی نبوده که کسی مخالفت روحانی با نخست وزیری او را - که قطعاً بخاطر چپ افراطی بودن ایشان بوده و همینطور پوپولیست بودن او - بویژه در اقتصاد - ؛ و نه بخاطر لیبرال بودن او - نقطه ضعفی برای روحانی امروز بحساب بیاورند. ضمن اینکه مهندس موسوی خودش هم قبول دارد که با جنبش سبز رشد کرد و از یک احمدی نژاد راستگوتر و کمی تلطیف شده به هنر - تا زمان نامزدی برای ریاست جمهوری 88 -؛ به سیاستمداری مدرن و روشنفکر ارتقاء پیدا کرد و محبوب قشرهای جوان و مدرن شد.
به عبارت دیگر، «روحانی حق داشت: آن خمینی و آن موسوی هر دو خطرناک بودند!»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر