close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

بهائی چیست؟

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
بلاگ میهمان
خواندن در ۴ دقیقه
بهائی چیست؟
بهائی چیست؟

در زمان‌هایِ آینده از این دوران هم‌چون زمانۀ عُسرتِ عقل و گشادیِ دهان یاد خواهند کرد ... و پارادایمِ سنجشِ آن چیست؟ بهایی! این سخن بدین معناست که تعیینِ حدودِ تشخص‌یافتگیِ جامعۀ ایرانی بلادرنگ به درکِ آن از چیستیِ بهایی پیوسته است؛ به این که چگونه دربارۀ آن می‌اندیشد و چگونه با آن رفتار می‌کند.

زمانی که تازه دانشجو شده بودم، روزی یکی از هم‌کلاسی‌هایم با خود کتابی آورد و مخفیانه آن را به من قرض داد و گفت: «تو شایستۀ آنی که این کتاب را بخوانی!»

نام این کتاب: اندیشه‌های میرزا‌ آقا خان محلاتی، از نوشته‌هایِ فریدون آدمیت.

این هم‌کلاسی من البته بهایی نبود بلکه جوانی اهلِ مطالعه بود! (گفتم که مبادا کسی او را متهم به تبلغِ بهاییت کند!)

پیش‌تر از این هم، در دبیرستان یکی از بهترین دبیران‌مان، نامی را بر زبان رانده بود که بعد‌ها کشف کردم او نیز  در زمرۀ بهاییان بوده است: طاهرۀ قرة‌‌العین!

دبیر ما از او به عنوان نخستین زن ایرانی یاد کرد که خود را از حجابِ اجباری رها کرده بود و نیز از آن سرنوشت وحشتناکش گفت! ( او نیز هرگز بهایی نبود اما زیاد می‌دانست، برای همین هم بردند کتکش زدند و از دبیرستان هم بیرونش کردند).

این‌ها در حقیقت لمحاتی بودند که من را با موضوعِ  بهایی و بهاییت در ایران آشنا کردند و از آن پس، مطالعاتِ جدی‌ترِ من در زمینۀ جنبشِ بهایی آغاز شد: من بهاییت را بیش از آن‌که در مقوله‌ای به نام دین محدود کنم، به  جنبشِ فرهنگی و سیاسی بزر‌گِ ایرانیان برای تغییر و توسعه، تعبیر می‌کنم. جنبشی که با گسترش آن، منافعِ سنتیِ برخی گروه‌ها‌یِ اجتماعی به خطر می‌افتاد و به همین خاطر، از سویِ آنان، به شدت سرکوب شد [و هم‌چنان هم ادامه دارد این سرکوب]. اگر چنین نبود، پس چرا می‌بایستی هر گرایشِ آزادی‌خواهانه و نیز هر ذهنی که به توسعۀ اجتماعی  و سیاسی ایران می‌اندیشد، به بهاییان منسوب شود؟

و اما بهایی چیست؟

بهایی اگر چه امروزه یک بارِ دیگر، به «کیست» بدل شده و سرکوب می‌شود اما در واقع، آن‌چه که سرکوب می‌شود «چیست»یِ بهایی در جامعۀ ایرانی است چرا که مقولۀ بهایی بیش از آن که به کسی یا کسانی مربوط باشد، به گرایش و به نحوه‌ای از بودن در جامعۀ ایرانی منوط می‌شود؛ به زبان دیگر، بهایی دو خواستِ بنیادیِ هنوز تحقق نیافتۀ جامعه و فرهنگ ایرانی است:

یک: خواستِ رابطۀ بلاواسطه با خداوند بدونِ حضورِ دلالان و قیّمانی هم‌چون روحانیان و اقمارِ طبقاتیِ ایشان! نباید فراموش کرد که در هیچ‌یک از جوامعِ دیگر، روحانیت چنان نفوذ نظام‌مندی در فرهنگ و سیاست جامعه ندارد که در جامعه و فرهنگ ایرانی دارد؛ و برای همین، بیش‌ترین آستانۀ هراس از پدیدۀ بهایی معطوف به روحانیت در مقام طبقه‌ای اجتماعی است: روحانیون، بهایی را بسم‌اللهی درمی‌یابند که جنِ وجودشان را می‌تواند محو کند و این حقیقتی است قاطع چرا که تحقق آموزه‌‌های بهایی به محوِ امتیازاتِ طبقاتی آن‌ها خواهد انجامید. 

دو: خواستِ محوِ حجاب‌های تو در تویی که مانعِ دیدِ روشنِ چهرۀ زندگی می‌شوند و مهم‌تر از همه اما خواستِ محوِ حجابی است جبارانه که هنوز بر گردۀ زنانِ ایرانی، هم‌چون توهینی بزرگ سنگینی می‌کند. تصور کنید، روز زن در ایران، نه آن طاهره، که این طاهره باشد: شاعر، شجاع و انسانی اجتماعی و از هر زاویه بالغ و تشخص یافته: زنی که در آن هیمنۀ مردانه، در برابرِ آن هیبتِ زیاده عبوسِ فرهنگِ آن زمانه، ایستاد و خود را از قیدِ حجاب و در حقیقت از قیدِ اوامر و نواهیِ مردانه آزاد کرد؛ بشنوید! این صدا و سخنِ اوست:

«وظیفۀ آدمی در این جهان کشف حجاب در همۀ امور است؛ خداوند خود نخستین کاشف حجاب بود. او جهان را برای همین آفرید که خود را از حجاب خود برهاند. بنا‌بر‌این کشفِ حجاب سنّتِ هستی است. مقصودم از کشفِ حجاب نه آن طریقِ جبارانۀ پوست‌ کندن است بلکه کشف خود و جهان و از پوسته در‌آمدن و شکفتن و آزادی و اختیار خود را آزمودن است؛ و این طبیعی است که آدمی در فرایندِ کشفِ حجاب، گاه خودِ حجاب را به مثابه روشی از بودن کشف می‌کند، هم‌چون شاعران که منویات خود را پوشیده و چند پهلو به بیان درمی‌آورند: از حجاب خود به درآیید و به هر طریق که خوش دارید خود را بیان کنید: زنانگیِ خود باشید.»

این گزاره را زمانی که می‌نوشتم، چنان بود که گویا طاهره قرة‌العین به من تقریر می‌کرد؛ درست مثلِ عاشقی که صدایِ معشوقش را در رؤیایِ خود می‌شنود.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

Nikdel
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳

جامعه شناس و پژوهشگر محترم جناب آقای مصباحی عزیز
از یک محقق و پژوهشگر دانشگاه بسیار بعید و البته قبیح و زشت است مقاله ای در این سطح به رشته ی تحریر در آورد. اگر اندکی و کمتر از اندکی در متون بهاییت جستجو مینمودید این مطلب به وضوح خودنمایی میکند که بر خلاف ادعای بدون مدرک جنابعالی در بهاییت دلال و قیم و واسطه و عالم و مبلغ وجود دارد آن هم از نوعی که باید احبای بهایی هزینه زندگی این بزرگواران را تامین نمایند
بحث کامل آن در سایت خودنویس در مقاله زیر آمده است
https://khodnevis.org/article/55427#.U2hgyIGSzlY
امید است بعد از این شاهد انتشار مقالات با کیفیت بهتری از شما باشیم
... بیشتر

م.ص
۲۱ آذر ۱۳۹۳

Nikdel گرامی؛
1. این یادداشتِ کوتاه نه به ساختار و چند و چونِ کنونیِ دین بهائی، بلکه به خاستگاه و برآمدگاه اجتماعی بهائیت اشاره می‌کند، در حقیقت بهائیت را نه همچون یک دین، بلکه به مثابه یک جنبشِ سیاسی و اجتماعیِ مترقتیِ ایرانی در نظر می‌آورد چرا که این جنبش در آغاز چیزی جز مطالباتِ بنیادی و آزادی‌خواهانه‌یِ به تعو یق افتاده‌یِ جامعه‌ی ایرانی نبود که سپس سر از یک فرم دینی درآورد؛ و اما مهم‌تر از همه، آن‌چه که امروزه ضروری است فراسویِ نظام دینیِ بهائی در نظر آورده شود، دفاع از بخشی از مردمِ عادیِ ایرانی است که به نام دین بهائی سرکوب، و از حداقل حقوقِ انسانی و شهروندی محروم می‌شوند. نویسنده‌یِ این یادداشت، همچنان که خود اشاره کرده، با تهی ساختنِ خود از جزم‌ها و اعتقادات، در حقیقت دل و ذهنِ خود را برای جای دادنِ هرآن کس و هر آن عقیده‌ای آماده ساخته، که در معرض تحقیر، نفی و نابودی، توهین و افتراست و این همان مسأله‌ی مهمی است که ضرورتِ ایستادن ما را امروز در کنارِ بهائیان تعیین می‌کند و نه در برابرِ ایشان!
2. نام کتابی که در این متن از فریدون آدمیت آمده، «اندیشه‌هایِ میرزا آقا خان کرمانی» است که به خطا «میرزا آقا خانِ محلاتی» در این‌جا درج شده.
3. نام درست نویسنده، صباحی است نه مصباحی!
با احترام م.ص
... بیشتر

م.ص
۲۴ آذر ۱۳۹۳

نیکدلِ گرامی؛
1. این یادداشتِ کوتاه نه به ساختار و چند و چونِ کنونیِ دین بهائی، بلکه به خاستگاه و برآمدگاه اجتماعی بهائیت اشاره می‌کند، در حقیقت بهائیت را نه همچون یک دین، بلکه به مثابه یک جنبشِ سیاسی و اجتماعیِ مترقتیِ ایرانی در نظر می‌آورد چرا که این جنبش در آغاز چیزی جز مطالباتِ بنیادی و آزادی‌خواهانه‌یِ به تعو یق افتاده‌یِ جامعه‌ی ایرانی نبود که سپس سر از یک فرم دینی درآورد؛ و اما مهم‌تر از همه، آن‌چه که امروزه ضروری است فراسویِ نظام دینیِ بهائی در نظر آورده شود، دفاع از بخشی از مردمِ ایرانی است که به نام دین بهائی سرکوب، و از حداقل حقوقِ انسانی و شهروندی خود محروم می‌شوند. نویسنده‌یِ این یادداشت، همچنان که خود اشاره کرده، با تهی ساختنِ خود از جزم‌ها و اعتقادات، در حقیقت دل و ذهنِ خود را برای جای دادنِ هرآن کس و هر آن عقیده‌ای آماده ساخته، که در معرض تحقیر، نفی، نابودی، توهین و افتراست و این همان مسأله‌ی مهمی است که ضرورتِ ایستادن ما را امروز در کنارِ بهائیان تعیین می‌کند و نه در برابرِ ایشان!
2. نام کتابی که در این متن از فریدون آدمیت آمده، «اندیشه‌هایِ میرزا آقا خان کرمانی» است که به خطا «میرزا آقا خانِ محلاتی» در این‌جا درج شده.
با احترام م. صباحی
... بیشتر

م.ص
۲۲ آذر ۱۳۹۳

نیکدلِ گرامی؛
1. این یادداشتِ کوتاه نه به ساختار و چند و چونِ کنونیِ دین بهائی، بلکه به خاستگاه و برآمدگاه اجتماعی بهائیت اشاره می‌کند، در حقیقت بهائیت را نه همچون یک دین، بلکه به مثابه یک جنبشِ سیاسی و اجتماعیِ مترقتیِ ایرانی در نظر می‌آورد چرا که این جنبش در آغاز چیزی جز مطالباتِ بنیادی و آزادی‌خواهانه‌یِ به تعو یق افتاده‌یِ جامعه‌ی ایرانی نبود که سپس سر از یک فرم دینی درآورد؛ و اما مهم‌تر از همه، آن‌چه که امروزه ضروری است فراسویِ نظام دینیِ بهائی در نظر آورده شود، دفاع از بخشی از مردمِ ایرانی است که به نام دین بهائی سرکوب، و از حداقل حقوقِ انسانی و شهروندی خود محروم می‌شوند. نویسنده‌یِ این یادداشت، همچنان که خود اشاره کرده، با تهی ساختنِ خود از جزم‌ها و اعتقادات، در حقیقت دل و ذهنِ خود را برای جای دادنِ هرآن کس و هر آن عقیده‌ای آماده ساخته، که در معرض تحقیر، نفی، نابودی، توهین و افتراست و این همان مسأله‌ی مهمی است که ضرورتِ ایستادن ما را امروز در کنارِ بهائیان تعیین می‌کند و نه در برابرِ ایشان!
2. نام کتابی که در این متن از فریدون آدمیت آمده، «اندیشه‌هایِ میرزا آقا خان کرمانی» است که به خطا «میرزا آقا خانِ محلاتی» در این‌جا درج شده.
3. نام درست نویسنده، صباحی است نه مصباحی!
با احترام م. صباحی
... بیشتر

استان فارس

کامیون‌های سپاه به صف شدند/تخریب قبرستان تاریخی بهاییان در شیراز

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
خواندن در ۳ دقیقه
کامیون‌های سپاه به صف شدند/تخریب قبرستان تاریخی بهاییان در شیراز