من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر جامعه رنگینکمانی، هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایرانوایر» با یکی از کنشگران و اعضای جامعه رنگینکمانی درباره مسایل و مشکلات مربوط به این قشر گفتوگو میکنم.
در دنیای امروز هنر وسیلهای است برای بیان احساسات، عواطف، رویاها، واقعیتها و ابزاری برای نشان دادن اعتراض و فضایی برای مبارزه در مقابل بسیاری از ناملایمات و کمبودهای اجتماعی و حتی سیاسی. اکثر هنرمندان در جوامع امروزی نه تنها استعدادها و ظرافتهای درونی خود را با چاشنی احساس به اشکال مختلف به نمایش میگذارند بلکه سعی میکنن با آثار خود توجه مخاطب را به موضوعات مختلف از جمله نقض حقوق اقشار مختلف در جامعهای که در آن زندگی میکنند، جلب کنند. رسالت هنرمند در کنار خلق اثری چشمنواز که چشم، ذهن و احساس بیننده را تحت تاثیر قرار میدهد، جنبه بزرگتری نیز دارد و آن کمک برای ساختن دنیایی بهتر است.
در این برنامه «علیرضا شجاعیان» هنرمند و نقاش کوییر از جدیدترین اثر خود در پروژه «پیکان آرت» و بازتاب آن در رسانههای فارسی زبان و حواشی آن میگوید.
«علیرضا شجاعیان» با استفاده از هنر تاریخی ایرانی و با الهام از «حسین قوللر آغاسی» که یک نقاش قهوهخانهای ایرانی بوده است، توانسته داستان «رستم و سهراب» شاهنامه فردوسی را بر روی پیکان که نمادی از دوران ترقی و ایران مدرن است به تصویر بکشد. نکتهای که در این کار هنری بسیار اهمیت دارد، به تصویر کشیدن ظلم، خشونت و تبعیض وارده به جامعه رنگینکمانی ایرانی بر روی ماشینی است که متعلق به یک دیکتاتور بوده است.
او انگیزه خود برای همکاری در این پروژه را بهترین فرصت برای جلب توجه جامعه جهانی به نقض حقوق اقلیتهای جنسی و جنسیتی در ایران توسط جمهوری اسلامی میداند. به این دلیل که این پیکان توجه ایرانیان بسیاری را به خود جلب کرده است و با به تصویر کشیدن عشق بر روی خودرویی که زمانی متعلق به یک دیکتاتور بود، تمام سعی خود را کرده تا این خودرو امروز پیام صلح و امید به فردایی بهتر را با خود حمل کند.
در تصاویر نقاشی شده بر روی این خودرو که مضمون اجتماعی و سیاسی داشته، به فرزندکشیها و قتلهای اعضای جامعه رنگینکمانی نیز اشاره شده است؛ افرادی که به دلیل گرایش جنسی و با هویت جنسیتی خود توسط فامیل و به دست اعضای خانواده به قتل رسیده و یا توسط حکومت محاکمه و اعدام میشوند، اما کمتر به این اتفاقات وحشتناک پرداخته شده و مورد توجه قرار میگیرند.
در واکنش به اعدامهای اخیر، جامعه این اتفاقات را با فرزندکشی مقایسه میکند، گویی حکومت نقش پدری را دارد که فرزندان خود را به قتل میرساند، مانند آنچه در داستان سهراب در شاهنامه اتفاق میافتد و «علیرضا فاضلی» و علیرضاهایی که به دست پدران و خانواده خود به قتل رسیدهاند. برای من جای سوال بود که در برخی موارد همدلی و حتی اعتراض نسبت به کسی که به ناحق کشته میشود، بسیار زیاد است و قابل تقدیر هم میباشد، اما چرا در جای دیگر بسیار کمتر دیده میشود؟ در پاسخ چیزی جز این به ذهنم نمیرسد که از دیگری به واسطه هویت جنسی و یا جنسیتی متفاوت خود انسانزدایی شده است. انگار که انسان بودن شخص به دلیل اطلاعات غلط و ناآگاهی جامعه تحت تاثیر قرار گرفته است و من سعی کردم در این تصاویر این سوال را در ذهن جامعه ایجاد کنم.
این اثر هنری با این بار سیاسی و اجتماعی در رسانههای فارسیزبان و رسانههای خارجی چه بازتابی داشته است؟
- این اثر در بنیاد حقوق بشر در میامی به مدت دو روز به نمایش گذاشته شد و به همین دلیل بیشترین بازتاب آن در رسانههای فارسی زبان بوده است و هنوز به پخش بینالمللی و بازتاب آن در رسانههای خارجی دست پیدا نکردهایم، اما هدف ما این است که در فضاهای هنری جهانی نیز به نمایش گذاشته شود. من نیز معتقد هستم که این اثر هنری بار سیاسی دارد. ما نمیتوانیم بدن یک فرد کوییر را نقاشی بکنیم و بار سیاسی نداشته باشد، به این دلیل که این بدن و نمایش آن از ابتدا سیاسی شده است. زمانی که برای روابط جنسی آن تعیین تکلیف و جرمانگاری شده است، پس سیاسی بودن آن اجتناب ناپذیر است.
کارهای بزرگ به دنبال خود حواشیهای بزرگ به همراه دارند، مخصوصا درباره این موضوعات که جامعه ما نسبت به آن بسیار بیاطلاع بوده و در مسیر رسیدن به آگاهی قدمهای اول را برمیدارد. اما چرا جامعه ما به این اندازه دیدگاه منفی نسبت به موضوعات جنسی و جنسیتی دارد و چرا حواشی و عکسالعملهای منفی نسبت به کاری که تو انجام دادی، تا این میزان منفی بوده است؟
- معمولا افراد به موضوعات ناآشنا عکسالعمل منفی داشته و اعتراض میکنند، اما از نظر من چرا که نه؟! اگر در جامعه ما همجنسگراستیزی نهفته و درونی وجود نداشته باشد، پرداختن به موضوعات مربوط به اقلیتهای جنسی و جنسیتی بر روی خودرویی که یک جنبه تاریخی دارد و به شخصیتهای تاریخی ارتباط دارد، به این اندازه با دیدگاههای منفی روبرو نمیشد. چیزی که برای من بسیار خوشحالکننده بود، این است که این خودرو که متعلق به ایرانیها بود، به خدمت ایرانیها برگشت و در مسیر کمک به حقوق بشر خصوصا اقلیتهای جنسی و جنسیتی به کارگرفته شد. موضوعی که بسیاری از افراد با وجودی که مایل به پرداختن به آن هستند، با این دلیل که جامعه رویکرد خوشایندی به این موضوع ندارد، از آن دست میکشند.
از نظر «علیرضا شجاعیان» هر فردی با هر جایگاه اجتماعی و با هر تخصصی میتواند در بهبود شرایط برای جامعه رنگینکمانی تاثیرگذار باشد. تنها مسئله این است که آیا ما نسبت به انسانهای اطرافمان احساس مسئولیت میکنیم یا خیر؟ این احساس مسئولیت بسیار شخصی است، به عنوان مثال برای من از یک دغدغه شخصی شروع شد و با فرصتهایی که به من داده شد و امروز به اینجا رسید.
یک جامعه برای رسیدن به آزادی باید حقوق تکتک افراد را به رسمیت بشناسد و برای احقاق حقوق برابر برای همه افراد با وجود همه تفاوتها تلاش کند. این مسیری است که آن جامعه را به آزادی میرساند و «علیرضا شجاعیان» به عنوان یک هنرمند نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت داشته و رسالت خود را انجام میدهد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر