همهی شهر گواهی دهد آزاری هست
از ترافیک کلافهکنندهی همت، روی پلهای فجر، تازه در آمده بودیم. صدای تکبوقهای پشتسرهم ماشین کناری هم نشسته بود روی کلافگی ترافیک. به عادت، خودم را بیتوجه نشان دادم. انگار که اصلاً نمیشنوم. ماشین کناردستیام هر چند ثانیه بوق میزند تا نگاه مرا برگرداند. «این دیگه چی میخواد؟» حوصله نداشتم سربرگردانم و با یکی دیگر از مردهای مزاحمی روبهرو بشوم که تفریح توی خیابانشان، آزار دادن زنهای راننده است. برای بعضیهایشان حتا فرق نمیکند که زن پشت فرمان تنها باشد یا نباشد. بارها پیش آمده بود قبلاً. هرچه در راهبندان جلوتر میرفتیم، ماشین کناری و بوقهایش هم از کنارمان جنب نمیخورد. عاقبت سر برگرداندم. رانندهی پراید، میانسال، با پیراهن مردانهی سفید و ریشی نامرتب، خوشحال از اینکه بالأخره رو برگرداندهام طرفش، با خنده و با دست برایم علامت داد که حجابم را رعایت کنم. «برو بابا!» نمیشنید، ولی حرکت دستم همین معنا را میداد. حتا دست نبردم سمت شالم که افتاده بود روی شانههایم. دوستم اما برآشفته شد. رانندهی پراید بعد از حرکت دست من ویرش گرفت کمی اذیت کند. دوست من با حالتی تهاجمی برگشت سمت راننده و فریاد زد «چی میگی تو؟» نمیشنید ولی حرکت دست دوستم چسبیده به صورت برافروخته و ابروهای گرهخوردهاش همین را میگفت. ازش خواستم آرام باشد و توجهی نشان ندهد. رانندهی پراید رفت. بحث اما میان ما بالا گرفت:
- چرا واکنش نشان میدهی؟
- چرا واکنش نشان نمیدهی؟
زخمی که هر روز خون میدهد
آزار خیابانی در تهران سوژهی تازهای برای حرف زدن نیست، اما هیچ وقت از اهمیتش کم نمیشود. استمرارش باعث میشود موضوع همیشه تازه بماند. آزار خیابانی روشهای گوناگونی دارد. از خیره شدنهای بیکلام گرفته تا آزارهای کلامی و جسمی. گمان نمیکنم در تهران روشی برای آزار خیابانی مانده باشد که باهاش برخورد نکرده باشم. از اولین روزهایی که تنهایی پا گذاشتم توی خیابان، تهران برایم تبدیل شد به یک مدرسهی بزرگ آزارشناسی! در تمام خیابانهایش، به مرور با انواع آزارهای خیابانی آشنا شدم و یاد گرفتم چطور با آنها مقابله کنم. تجربهی همهی این سالها مرا رسانده به راه حل سکوت در مقابل آزارگر. بیتوجهی محض. بحث آن روز با دوستم باعث شد به راه حل خودم دوباره فکر کنم. و ببینم زنهای دیگر چهکار میکنند؟
با اکرم در مهمانی یکی از دوستهایم آشنا شدم. برایم تعریف کرد از روزی که در واگن مردانهی مترو زیر نگاههای خیرهی مردی بوده: «از یه طرف میخواستم بهش تذکر بدم، از یه طرف نمیخواستم توجه مردهای دیگه رو هم جلب کنم. از شانسم صندلی کناریام خالی شد و طرف نشست کنار دستم و به هر بهونهای سعی میکرد بهم بچسبه. بالأخره یه پسری که متوجه شده بود، به مرده تذکر داد و باعث شد من هم شروع کنم به اعتراض. نتیجه اما همون شد که ازش میترسیدم. مرده بدون هیچ حرفی کمی دست و پاش رو جمع کرد. اما اون قدر توجه همه بهم جلب شده بود که مجبور شدم یه ایستگاه زودتر پیاده شم.»
وقتی برایش ماجرای خودم و دوستم را تعریف کردم، برایم گفت که چه راهحلهایی را خودش انتخاب میکرده: «یه مدت تصمیم گرفته بودم به هرکسی که مزاحمم شد اعتراض کنم و ادبشون کنم. معتقد بودم که اگه واکنش نشون ندم اینا هیچوقت درست نمیشن. ولی از یه جایی به بعد دیگه خسته شدم. هر روز توی خیابون باید با یکی بحث میکردم و دعوا.»
مائده، یکی از دخترهایی که حرفهای ما را میشنید گفت: «من هم با همه برخورد میکردم. برام مهم نبود بقیه چه واکنشی نشون میدن تو خیابون یا این که طرف من رو میگیرن یا نه. ولی منم خسته شدم. تصمیم گرفتم هدفون بذارم توی گوشم و صدای موزیک رو زیاد کنم تا اصلاً نفهمم کسی بهم متلک میندازه.»
سلاحی که تیر برای شلیک ندارد
سکوت در مقابل آزارگر حس رضایت را به او منتقل نمیکند و باعث دلسردیاش میشود. این دلیلی ست که خیلی از ما را به راه حل سکوت کشانده. اما سکوت همیشه هم دلسردکننده نیست. به ویژه وقتی بستر آزار به اتوبانها میرسد و آزارگرها رانندههای مرد میشوند. بارها و بارها پیش آمده که توجه نشان ندادن به آزارگر باعث شدت گرفتن آزار میشود. این تشدید شدن گاهی خطرناک میشود. آنقدر که میتواند جان رانندهی زن را حتا به خطر بیاندازد: «اگه شیشه رو بکشی پایین و بگی مزاحمم نشو یا خواهش کنی بره، قضیه تموم نمیشه. یه بار یه پسره توی اتوبان نیایش گیر داده بود بهم. اول اصلاً نشون ندادم که دیدهمش. چسبونده بود و سرعتش رو با سرعتم تنظیم میکرد و هی بوق میزد. آخرسر برگشتم طرفش. با دستش ادای گوشی تلفن رو در آورد که یعنی شماره رد و بدل کنیم. لبخند زدم و سرم رو بالا دادم به نشونهی نه و با دستم علامت دادم که بره. بی خیال نشد و شروع کرد حرکات خطرناک. میرفت جلوم و یکهو ترمز میکرد. میاومد بغلم و اون قدر ماشینش رو نزدیک میکرد که اگه دستم میلرزید روی فرمون، ممکن بود بخوریم به هم. یه کم که اینطوری اذیت کرد بالأخره رفت. اما من اینقدر عصبی شده بودم که تا چند ساعت زانوهام میلرزید.»
اینها را نازنین تعریف میکند. دختری که به گفتهی خودش ده سال است در خیابانهای تهران رانندگی میکند و دل پری از آزارهای خیابانی رانندهها دارد. میگوید قبلاً برای دختربازی و پسربازی باید میرفتی جاهای مخصوصش: جردن، فرشته، ایرانزمین، پاسداران. الان ولی دیگر این چیزها محدود به این خیابانها نمیشود: «من هیچوقت به اندازهی امسال توی جاهای بیربط مزاحمم نشده بودن. فرق نمیکنه چه ساعتی توی خیابون باشی یا توی کدوم خیابون باشی. همیشه یه ماشینی هست که بیاد بغلت و بوق بزنه. اینقدر زیاد شده که دیگه وقتی صدای بوق میشنوم به این فکر نمیکنم که شاید درِ ماشینم بازه، درِ باکم بازه، لاستیکم پنچره یا کسی میخواد بهم خبر بده.»
لیلا اما به نکتهی دیگری اشاره میکند که زاویه نگاه عمیقتری ست: «یه زمانی طبقهی اجتماعیشون رو میشد از روی ماشین این آدمها تشخیص داد. الان ولی دیگه ماشینها هم نشوندهندهی طبقهی اجتماعی آدمها نیست. فقط نشون میدن طرف چقدر پول توی جیبشه. سوای اون قبلاً حتا مدل ماشینی هم که دخترها سوارش بودن، توی این مدل آزار خیابونی تأثیر داشت. الان دیگه هیچ نشونهای وجود نداره. با هر لباسی باشی، با هر ماشینی باشی، هر ساعتی باشه، مزاحمت هم هست. دیگه حتا فرق نمیکنه حتا کجای شهر باشی! قبلاً تو محلههای شمال شهر امنیت بیشتری رو میشد احساس کرد. الان ولی دیگه شمال و جنوبش هم فرقی نداره. انگار همه چیز جامعه درهم و برهم شده.»
آزاری که یکپارچه میشود
حرفهای لیلا را میگذارم کنار حرفهای آن پسرها و دخترهایی که از تبدیل شدن بزرگراههای شهر به پاتوق خوشگذرانیشان گفته بودند. میگذارم کنار حرف آن پسری که میگفت دختربازیشان را هم بردهاند در بزرگراهها. دو سال پیش خبری منتشر شد دربارهی یک تحقیق دانشگاهی که بنا به نتایج آن، ۶۲ درصد زنان تهرانی در مقابل متلک سکوت میکنند. در گزارشی که آن سال در این باره منتشر شد، به تأثیر منطقهی محل سکونت اشاره کرده بود: «این تحقیق با بررسی مسائلی همچون منطقه مسکونی، مدت زمانی که فرد بیرون از منزل سپری میکند، تأهل، سن و میزان آگاهی دادن والدین به فرزندانشان به این نتیجه رسیده است که دو متغیر محل سکونت و میزان آگاهی دادن والدین، بهطور مستقیم بر میزان احساس امنیت تاثیر دارد. به این معنا که افرادی که در شمال شهر زندگی میکنند و افرادی که در دوران کودکی به آنها آگاهی لازم داده شده باشد، در مقابل این رفتارها احساس امنیت بیشتری میکنند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که بیش از ۷۲ درصد از زنان در مقابل نگاههای معنادار، حدود ۶۲ درصد در مقابل متلکهای زننده و حدود ۱۲ درصد در مقابل لمس اعضای بدن سکوت میکنند.»
و بعد یادم میافتد به روایتی که قبلاً در گوگلپلاس خوانده بودم: «داشتم شیشهی ماشین را میکشیدم بالا که گفت مجردی؟ نگاهی کردم و جواب ندادم. به طرز احمقانه ای شروع کرد به رانندگی. چسبیده به ماشین من هی چراغ میزد و بوق و صدا میکرد. کمی ترسیده بودم که آخر به خاطر این که از دست این دیوانه فرار کنم بزنم به عابری چیزی، گفتم متأهلم و قبل از گفتن این حرف انگشترم را کرده بودم توی انگشت حلقه. دستم را گرفتم بالا و گفتم متاهلم تا ولم کند. آمد! تا دم شرکت با من آمد. از پاسداران تا سعادتآباد آمد و وقتی من رفتم توی پارکینگ شرکت دیدم پارک کرد. تا نیم ساعت میترسیدم یکهو وارد اتاق شود که نشد.»
آزار خیابانی در تهران بزرگ تمامشدنی نیست. به نظر هم نمیرسد نهادی دولتی مسئولیت مقابله با آن را بر عهده بگیرد یا از عهدهی آن به درستی برآید. به خاطر همین کاستیها و به همریختگیها ست که زنها خودشان دست به کار میشوند و برای مثال، صفحهی فیسبوکی راه میاندازند برای مقابله با آزار خیابانی. و فکر میکنم حالا که گسترهی آزار این قدر وسیع شده، آيا باید بازنگری کنیم در روشهای مقابلهمان؟ این وسط مردانی که جزو آزارگران نیستند و شمارشان هم کم نیست، چه مسئولیتی بر عهده دارند؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر