close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

تجاوز جنسی کابوس شب و روزهایم شد

۱ مهر ۱۴۰۰
رنگین کمان ایران
خواندن در ۵ دقیقه
تجاوز جنسی کابوس شب و روزهایم شد

«برای آموزش رانندگی، به آموزشگاهی می‌رفتم. بین مسیر خانه تا آموزشگاه، کافه‌ای بود که گاهی با دوستم در آن‌جا می‌نشستیم. یک روز صبح که به این کافه رفتم، به غیر از یکی کارکنان آن، کسی در آن جا نبود. در نگاه اول از او‌ خوشم آمد و گرم صحبت شدیم. چند بار دیگر هم در کافه او را دیدم. کمی ارتباط‌‌‌مان بیشتر شد. بیشتر با هم حرف زدیم و من از گرایش جنسی‌ خود به او گفتم.»

«سعید»، مرد هم‌جنس‌گرای ۲۰ ساله، ساکن اهواز، از تجربه دردناک تجاوز می‌گوید؛ تجربه‌ای که نه تنها به جسم او بلکه به روح و روانش آسیب‌های جدی و جبران‌نا‌پذیری وارد کرده است. 

او از موقعیتی صحبت می‌کند که ناخواسته و به اجبار در آن قرار گرفته بود: «فکر‌می‌کردم او هم از من خوشش می‌آید. بعدها فهمیدم به خاطر نزدیک شدن به دوستان دخترم با من ارتباط صمیمانه برقرار کرده است؛ دوستانی که معمولا با آن‌ها به کافه می‌رفتم. دیگر کمتر به آن کافه رفتم و ارتباطم را بسیار کم کرده بودم.

چند هفته پیش، تقریبا نیمه شب بود که پیامش را روی تلفنم دیدم؛ پیامی با این مضمون که می‌خواهد من را ببیند؛ همان نیمه شب.»

سعید می‌گوید: «از آن شب تا به الان پشیمانم؛ پشیمان از این که چرا پیامش را باز کردم و پاسخ دادم. ای کاش این کار را نکرده بودم. اصرار می‌کرد که همین حالا بیا پیش من، خانه یکی از دوستانش. ما هیچ‌ وقت با هم رابطه جنسی نداشتیم، به همین دلیل به او اطمینان نداشتم. دیر وقت بود و من اصلا شرایط این را نداشتم که از خانه خارج شوم. هرچه اصرار کرد، قبول نکردم تا این که کارش به تهدید کشید. خانه ما را می‌دانست و تهدید می‌کرد که اگر با پای خودت نیایی، با دوستانم می‌آییم دم خانه‌تان. ترسیده بودم و نمی‌دانستم چه کار کنم. از او بعید نبود که این کار‌ را انجام دهد و نمی‌دانستم اگر چنین حماقتی کند، جواب خانواده‌ام را چه‌طور بدهم.»

خانواده سعید از گرایش جنسی او اطلاع ندارند و او برای خانواده‌اش آشکارسازی نکرده است. می‌گوید چند باری که از روی روابط و تمایلات شخصی‌ او به هم‌جنس‌گرا بودنش شک کرده بودند، برایش گران تمام شده بود. حتی وقتی خانواده‌اش تلفن و پیام‌های شخصی‌ او را چک کرده، تهدیدش کرده بودند که اگر دست از این کارها برندارد، با جانش بازی کرده است. مادرش تهدید کرده است که سعید را از خانه بیرون می‌اندازد یا بلایی سر او‌ و خودش می‌آورد. پدرش با آن‌ها زندگی‌ نمی‌کند و مقیم کشور دیگری‌ است اما وقتی مادرش او را در‌جریان قرار داده، گفته که حاضر است بیاید ایران و با دست خودش سعید را بکشد و بقیه عمرش را نیز در زندان باشد.

سعید اتفاقات آن شب را با صدایی لرزان روایت می‌کند و به این‌جا که می‌رسد، نفسش به شماره می‌افتد، بغض می‌کند و جملات بریده بریده از دهانش خارج می‌شوند. یادآوری این اتفاق برایش تداعی کننده رنجی‌ است که کشیده و دردی که متحمل شده است: «به ناچار و از ترس آبروریزی رفتم. دوبار‌ مورد تعرض قرار گرفتم و برایش هیچ اهمیتی نداشت که من یک انسانم. برایش اهمیت نداشت که درد می‌کشم و فریاد می‌زنم. وحشیانه به کارش ادامه می‌داد. بدترین قسمت ماجرا آن‌جا بود که زیر گوشم زمزمه می‌کرد و‌ ناسزا می‌گفت؛ هم به من و هم به مادر و خواهرم. این‌طور من را آزار روانی می‌داد و من توان دفاع کردن و مقاومت نداشتم.»

این‌جا سکوت می‌کند و دیگر توان ادامه دادن ندارد. او به دلیل شوک وارده، این اتفاق را توییت و توجه کاربران و فعالان شبکه‌های اجتماعی را جلب کرده و با کمک آن‌ها توانسته است این موضوع را بازگو کند و تا حدی از فشار وارده بکاهد. 

سعید در پاسخ به این پرسش که چرا به پلیس اطلاع ندادی و یا شکایت نکردی، می‌گوید اگر‌به پلیس مراجعه می‌کرده، خودش به دلیل گرایش جنسی‌‌اش مجرم شناخته می‌شده و‌نمی‌دانسته چه برخوردی در انتظارش است. 

علاوه بر آن، از این که خانواده‌اش در جریان قرار بگیرند، وحشت داشته است. آن شخص بارها با او تماس گرفته و مزاحمش شده اما سعید همه تلاش خود را کرده است تا از او دور‌بماند و از‌خودش محافظت کند: «از ۱۳ سالگی متوجه تفاوتم با افراد هم‌سن و سالم شده بودم ولی با مسایل جنسی و‌جنسیتی آشنایی نداشتم. نمی‌دانستم چیزی به اسم جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو (LGBTQ) وجود دارد و گرایش جنسی‌ام یک چیز طبیعی‌ است. فکر می‌کردم تنها هستم و با حرف‌هایی که در مدرسه از طرف افراد مذهبی می‌شنیدم، فکر می‌کردم که این یک بیماری است و باید درمان شود. ۱۵ یا ۱۶ ساله بودم که از طریق اینترنت با این موضوعات آشنا شدم، درباره‌اش خواندم و فهمیدم که یک چیز نرمال است و این از بد‌شانسی من است که در یک کشور هموفوب به دنیا آمده‌ام و مانند جامعه رنگین‌کمانی، در کشورهای آزاد از تجربه‌های زیادی محروم هستم.»

«انجمن روان‌پزشکی امریکا» از سال ۱۹۷۴ و «سازمان بهداشت جهانی» در سال ۱۹۹۲ هم‌جنس‌گرایی را از لیست بیماری‌های روانی خارج کردند و نتیجه تحقیقات دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری و متخصصان روان‌شناسی در جهان این است که هم‌جنس‌گرایی یک شاخه سالم از گرایش جنسی در انسان است. 

این در حالی‌ است که در برخی از کشورها مانند ایران، گرایش جنسی به هم‌جنس، جرم تلقی و فرد مجرم شناخته می‌شود. در «قانون مجازات اسلامی» برای فردی که با هم‌جنس خود رابطه جنسی برقرار می‌کند، مجازات‌های بسیار سنگینی، از شلاق تا اعدام در نظر گرفته شده است.

سعید این روزها به مهاجرت فکر‌می‌کند؛ مانند هزاران نفر از اعضای جامعه رنگین‌کمانی که عطای ماندن در وطن را به لقای آن بخشیده‌ و ترک خانه و کاشانه کرده‌اند و حالا در‌ خاکی دیگر، خشت به خشت، خانه‌ای نو می‌سازند با امید آن که آزادانه و به دور از قضاوت، تبعیض و‌خشونت به زندگی ادامه دهند. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

تداوم تجمعات صنفی معلمان در اعتراض به عدم اجرای رتبه‌بندی و وضعیت...

۱ مهر ۱۴۰۰
خواندن در ۵ دقیقه
تداوم تجمعات صنفی معلمان در اعتراض به عدم اجرای رتبه‌بندی و وضعیت بد معیشت