آیدا قجر
هرهفته، ساعت هشت و ۳۰ دقیقه شب به وقت ایران، «شهرزاد پورعبدالله»، رواندرمانگر در گفتوگوی زنده در صفحه اینستاگرام «ایرانوایر» درباره یکی از مسایل مربوط به «سلامت روان» صحبت میکند.
۱۰ سپتامبر «روز جهانی پیشگیری از خودکشی» نام گرفته است. رسانههای مختلف در این روز به مسایل مربوط به خودکشی و روشهای برخورد با فردی که اقدام به خودکشی میکند، صحبت میکنند. در گزارشی که بخش فارسی «بیبیسی» به نقل از تحقیقی در امریکا منتشر کرده، آمده است که با خودکشی هر انسان، حدود ۱۳۵ نفر دیگر به شکل غیر مستقیم تاثیر میگیرند.
از همین رو، تصمیم گرفتیم یکی از برنامههای گفتوگوی هفتگی با شهرزاد پورعبدالله را به تاثیر خودکشی بر اطرافیان فرد اختصاص دهیم. آنها با چه مصیبتی روبهرو میشوند؟ چه بر روح و روان آنها میگذرد؟ آیا باید خودکشی را از جامعه و حتی کودکان پنهان کرد؟
***
تا به حال به خودکشی فکر کردهاید؟ آیا اقدام هم کردهاید؟ چه شد که منصرف شدید؟ شاید فردی که خودکشی میکند، خیال هم نکند که دستکم ۱۳۵ انسان دیگر از اقدام او تاثیر میگیرند. این فرد تصمیم میگیرد به زندگی خود پایان دهد و در خیال عمومی هم به نظر میرسد فقط خانوادهاش عزادار میشوند.
چهطور دهها نفر میتوانند از خودکشی یک انسان تاثیر بگیرند؟
- ارتباطات هر فردی فقط با خانواده نیست. فرض کنید دانشآموزی هستید در دبیرستان. تمام همکلاسیهای شما، تمام دانشآموزان آن دبیرستان، معلمها، آبدارچی و مستخدم، کادر دبیرستان و خانوادههای دانشآموزان دیگر که روایت را میشنوند، تحت تاثیر قرار میگیرند؛ حتی همسر و فرزندان معلمی که تاثیر گرفته است. همه این شبکههای انسانی به هم تنیدهاند. دوستان خانوادگی فردی که خودکشی کرده است، معلم هنر و ورزش، پزشک معالج و... همه میتوانند تاثیر بگیرند. وقتی فردی که میشناسید، میمیرد، با فردی که نمیشناسید، تاثیر متفاوتی دارد. به خاطرات خود برمیگردید و مرور میکنید.
وقتی انسان عزیزی را از دست میدهد، تاثیر میگیرد. چه تفاوتی در پذیرش مرگ فردی که بر اثر بیماری یا تصادف و یا شرایط طبیعی میمیرد با فردی که خود خواسته به زندگی خویش پایان میدهد، وجود دارد؟
- اولین مرحله از دست دادن یک نفر، ناباوری است. بعد از آن، خشم و غم در مراحل دیگر وجود دارد. بعد از این مراحل، پذیرش است و بازگشت به زندگی. تحقیقات نشان میدهند که مراحل مختلف سوگواری تشریح شدهاند اما به نظر میرسد همیشه طبق نظم پیش نمیروند. ممکن است اول ناباوری باشد و بعد غم، سه ماه دیگر دوباره ناباوری پیش بیاید. افراد از این مراحل با ترتیب متفاوتی میگذرند. این مراحل در همه انسانها زمان یکسانی ندارند. افرادی ممکن است راحتتر با از دست دادن کنار بیایند و افرادی دیگر دیرتر. این به مقاومت و تجربه زیسته آنها برمیگردد. اما باز هم تحقیقات نشان میدهند مساله فرهنگ هم در مدل سوگواری اهمیت دارد. در یکی از این تحقیقات، به کشورهای مدیترانه ارجاع داده شده بود؛ مثلا یونانیها طولانیمدت سیاه میپوشند و اگر فرد عزادار غم و خشم خود را نشان ندهد، به بیتفاوتی تعبیر میشود. در ایران هم استان به استان، روش عزاداری متفاوت است. مناسک عزاداری هم همینطور. اما به نظر میآید عزاداری در خودکشی سخت میشود چون شوک و ناباوری بیشتر است. وقتی از دست دادن ناگهانی پیش میآید و خود خواسته زندگی پایان داده شده است، نه تنها مراحل سوگواری پیش خواهد آمد بلکه غافلگیری در میان است. همینطور احساس گناه و شرم وحشتناکی که نزدیکان با آن مواجه میشوند؛ مثلا میگویند ما چه خانوادهای هستیم که یکی از ما خودش را کشته است؟ نگرانی بابت قضاوت دیگران هم پیش میآید. همین مساله باعث میشود عزاداری مشکل شود چون نمیتوانند مثل دیگران احساسات خود را بیان کنند؛ ضجه بزنند و گریه کنند. از چه کسی عصبانی باید باشند؟ از دست عزیز خودشان؟ همین مسایل باعث میشوند روند سوگواری آنگونه که باید، طی نشود و اطرافیان هم نتوانند آنچنان که باید، سوگواری خود را بروز دهند.
در فرهنگ ایران، ما با تابوی خودکشی مواجه هستیم. از طرفی هم مذهب، خودکشی را گناه محسوب میکند. حتی در گواهی مرگ، خودکشی ثبت نمیشود. در صحبتهای خود از حس گناه و شرم گفتید. در بسیاری موارد، اطرافیان به دنبال مقصر میگردند، در حالیکه فرد خود خواسته به زندگی خویش پایان داده است. آیا در این موارد باید دنبال مقصر گشت؟
- فکر نمیکنم دنبال مقصر گشتن به کسی کمک کند. اکثر اوقات افراد خود را مقصر میدانند؛ بهویژه اگر خودکشی بعد از اختلاف خانوادگی یا پس از جر و بحث در محیط کاری که خیلی اوقات رخ می دهد، پیش آید. البته گاهی هم افراد از تهدید به خودکشی یا اقدام به خودکشی، طرف مقابل را در فشار قرار میدهند تا امتیاز بگیرند. گاهی از دستشان در میرود و خودکشی به انجام میرسد. اما بازمانده عموما خودش را مقصر میداند که کاش فلان رفتار را نداشتم. تحقیقات نشان میدهند افرادی که عزیزشان را با خودکشی از دست میدهند، سوگواری کامل از بین نمیرود. خشمی که هیچوقت تمام نمیشود، احساس گناه ممکن است کمرنگ شود اما با یک اتفاق میتواند تکرار شود. در نهایت، خودکشی پروسه سوگواری را دچار اختلال میکند. من نمونههایی دارم که ۲۰ سال پیش خودکشی اتفاق افتاده است اما بازمانده بعد از این همه سال، هنوز فکر میکند که کاش میتوانست کاری کند. آیا واقعا بیتوجهی اطرافیان باعث خودکشی میشود یا دلایل را باید طور دیگری جستوجو کرد؟
تحقیقات نشان میدهند که در جهان، خودکشی موفق میان مردها بیشتر است و اقدام به خودکشی میان زنها افزونتر. آیا این نتیجه تحقیقات، پیام مشترکی دارد؟
- اقدام به خودکشی میان زنان بیشتر است چون اقدام به خودکشی به معنای تمام کردن زندگی نیست، صدای اعتراض است. میخواهد چیزی تغییر کند و صدایش شنیده شود. کسانی که اقدام به خودکشی میکنند، معمولا افرادی هستند که مهارتهای حل مشکلات را ندارند یا کمتر دارند. همه انسانها در شرایط سختی قرار میگیرند اما همه خودکشی نمیکنند. زمانی هست که فرد برای این که کسی را تنبیه کند، خودکشی میکند؛ یعنی خشمی دارد که راهی برای رفع آن ندارد و با از بین بردن خودش میداند که بازمانده را دچار احساس گناهی میکند که تا پایان عمر از شر آن خلاص نمیشود. مواردی پیش میآید که طرف به خاطر این که دیگران روز خوش در زندگی خود نبینند، خود را میکشد.
شما پیشتر به مساله شرم اشاره کردید؛ به خاطر مسایل فرهنگی که به آن پرداختیم، بیشتر مواقع خودکشی عنوان نمیشود؛ بهویژه در باره کودکان. آیا باید دلیل مرگ را که خودکشی است، بیان کرد؟
- نگه داشتن بعضی رازها، سمی است. افراد احساس میکنند با راز نگه داشتن خودکشی، به بچههای فرد و نسل بعدی کمک میکنند. اما این رازها سمی هستند و اثرات بسیاری دارند. نگه داشتن این راز، پیامهای دیگری میدهد؛ مثلا فردی واقعیت را نداند، مرتب دنبال دلایل و سناریوپردازی خواهد بود. از طرف دیگر، فکر میکند که خودش هم در معرض خودکشی قرار میگیرد. گرههای دیگری در واقع ایجاد میشوند. اگر ما چیزی را نمیگوییم، رفتارمان طوری تغییر میکند که با حساسیت و اضطرابهای دیگر، قابل فهم برای اطرافیان نیست؛ مثلا اگر ببینم برادر من موزیکی را گوش میداده یا نویسندهای را دنبال میکرده که خودکشی کرده، ممکن است فرزندم به محض دنبال کردن یک نویسنده یا موزیک، چنین سناریویی برای فرزند تدارک ببینیم. ارتباط غیرکلامی طوری تحت تاثیر قرار میگیرد که پیامهای آسیبزا بدهیم. اگر بچهای پدر و مادرش خودکشی کردهاند، باید به او گفت و حتی دلیلش را هم باید بیان کرد. چون وقتی کودکان متوجه واقعیت میشوند، احساس میکنند به آنها دروغ گفته شده است و این پرسش برای آنها پیش میآید که چرا از او پنهان شده است. وقتی خودکشی در نسلی رخ می دهد و سکوت میشود، اتفاقا وقوع خودکشی در نسلهای بعدی محتملتر است. این راز نگه داشتن باعث ناهنجاریهای رفتاری و احساسی خواهد شد.
چهگونه باید با فردی که عزیزش را بر اثر خودکشی از دست داده است، باید برخورد کرد تا بتوان به او کمک کرد؟
- گفتیم که افراد خودشان را مقصر میبینند. واقعا فکر میکنم کسی که اقدام به خودکشی میکند و جان خود را میگیرد، دلایل بهانه هستند. علل، ریشهایترند. خیلی از مواقع، افرادی هستند که شکنندهاند و اگر امروز اتفاق نمیافتاد، چند سال بعد خودکشی میکردند. این افراد معمولا مقاومت و مهارتهای حل مشکلات را ندارند. حس ناتوانی و ناامیدی دارند. خیلی اوقات احساس میکنند در بنبست قرار دارند یا در مسیری بودهاند که حالا به بنبست رسیدهاند. باید برای بازماندهها میزان احساس گناه را تخفیف داد یا به آنها حس شرم ندهیم. دخالتی نداشته باشیم. تحقیقات نشان میدهند اگرچه میگوییم سوگواری سخت است و گاهی ناتمام اما گروه درمانی کمک کننده است؛ یعنی در ارتباط گذاشتن این افراد با کسانی که تجربه مشابه دارند. بعضی اوقات گروهی از افراد نمیخواهند قبول کنند که شما آنها را درک میکنید. میگویند هیچکس نمیفهمد که ما چه دردی را تجربه میکنیم. در نتیجه، بودن در گروههایی که آنها هم عزادار هستند و احساس گناه و شرم دارند، کمک میکند دردمان التیام پیدا کند و سوگواری بهتر طی شود.
این را هم یادآوری کنم که بعضی اوقات فردی در خانواده وجود دارد که بودنش آرامش خانواده را به هم میزند؛ مثلا کسی که معتاد است یا مدام میخواهد خودکشی کند و یا بیماریهای روانی یا جسمی دارد. وقتی آن فرد زندگی خود را تمام میکند، در حین این که از دست دادن است، اما آرامش هم برای خانواده دارد. همین مساله حس گناه را در بازماندهها بیشتر میکند که حس میکنند زندگی آنها بعد از خودکشی آن فرد راحتتر میشود. این مساله هم میتواند پروسه عزاداری را بیشتر به تاخیر بیاندازد.
ما امروز در دورهای زندگی میکنیم که بیشتر انسانها احساس میکنند در جهان ناعادلانهای هستند و از طرف دیگر، فقر، بیکاری و آسیبهای اجتماعی روز به روز بیشتر میشوند؛ چه طور کودکان را مسلح کنیم تا به سمت خودکشی نروند؟
- جامعه در اشل بزرگتری بچههای ما را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع، برای پیشگیری کردن، باید به کودکان یاد بدهیم که چهطور با مشکلات و سرخوردگی کنار بیایند و اگر فردا روزی فرزندم عاشق شد و به نتیجه نرسید، خودش را نکشد. زندگی همین است که هرچه بخواهیم، نمیتوانیم به دست آوریم. الان پدر و مادرها هر چه بچه میخواهد، برایش برآورده میکنند، در حالی که در جامعه چنین نیست. باید بچههایی بار بیاوریم که تجربههای کوچک سرخوردگی داشته باشند و بدانند که همهچیز را نمیتوانند داشته باشند. از طرف دیگر، به عنوان پدر و مادر در برخورد با مشکلات، چه به آنها یاد میدهیم؟ خودمان در مقابل مشکلات چه خواهیم کرد؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر