آیدا قجر
هر هفته، ساعت هشت و ۳۰ دقیقه شب به وقت ایران، «شهرزاد پورعبدالله»، رواندرمانگر در گفتوگوی زنده در صفحه اینستاگرام «ایرانوایر» درباره یکی از مسایل مربوط به «سلامت روان» صحبت میکند. این هفته بنا به درخواست مخاطبان، درباره «زودرنجی» صحبت کردیم و به مساله کودکان پرداختیم و این که چرا زودرنج میشوند و در برخورد با آنها چه باید کرد.
***
حتما همه ما با افرادی مواجه شدهایم که خودشان را «زودرنج» یا «حساس» توصیف میکنند. شاید هم خود ما از جمله همین افراد باشیم. زندگی با زودرنجها آسان نیست. طرف مقابل میتواند فرزند فرد باشد یا شخصی که با او در رابطه عاطفی قرار دارد. شاید هم خود ما از جمله اطرافیان فرد زودرنج به حساب بیاییم. برای شناخت بهتر خود و آن دیگری که زودرنج توصیف میشود، با شهرزاد پورعبدالله گفتوگو کردیم.
علل و بستر زودرنجی چیست؟
- هر مسالهای در حرفه ما، به کودکی برمیگردد. ساختار روانی انسانها حتی از دوره جنینی آغاز میشود. هر انسانی واکنش خود را نسبت به زودرنجی به نوعی نشان میدهد. ممکن است برای کوچکترین مسالهای، برافروخته شود، سکوت کند، گریه کند یا محیط را ترک کند. خیلیها از واکنش این افراد متعجب میشوند، در حالی که آن مساله آرامش را از فرد زودرنج گرفته است. در ریشهیابی این مساله، دلیل زودرنجی به میزان پایین اعتماد به نفس و عزت نفس برمیگردد. واکنش فرد، سیستم دفاعی او است. ممکن است فردی نظری بدهد در خصوص اعتقادات مذهبی یا سیاسی، طرف مقابل موافق آن نظر نباشد اما واکنش ناگهانی نشان میدهد به معنای این که آرامش خود را از دست داده است. انگار که خود او زیر سوال رفته است. خیلی وقتها به والدین پیشنهاد میدهیم که در برخورد با کودکان، نگوییم تو دختر یا پسر بدی هستی بلکه باید گفت که نظرت را قبول نداریم. خیلی از افراد نمیتوانند شخصیت خود را از عملشان تفکیک کنند، برای همین به اطرافیان این باور غلط را میدهند که همیشه باید نظرشان مورد موافقت قرار گیرد.
در واقع، نداشتن مهارت گفتوگو و برقراری ارتباط، افراد زودرنج را در سیستم دفاعی میبرد چون احساس میکنند خودشان زیر سوال رفتهاند. برای همین واکنشهایی مثل قهر کردن یا عصبانی شدن از خود بروز میدهند.
- در واقع، نداشتن مهارت بحث دیگری است. اما در بخش اول بحث به این اشاره داریم که زودرنجی به عزتنفس پایین و اعتماد به نفس پایین برمیگردد؛ یعنی اگر من خودم را قبول نداشته باشم، نظر مخالف طرف مقابل را زیر سوال رفتن خودم تحلیل میکنم. در حالی که اگر سیستم فکری، عقیدتی و ارزشی خود را قبول داشته باشم، تفاوتها را به رسمیت میشناسم و مشکلی ایجاد نمیشود. در چنین شرایطی، احساس نمیکنم به خودم حمله شده است.
بستر ویژهای باعث زودرنجی افراد میشود؟ خب بعضیها زودرنج هستند و برخی دیگر نیستند.
- همهچیز به دوران کودکی برمیگردد؛ یعنی روزها، ماهها و سالهای ابتدایی زندگی یک فرد. کودک که فکر نمیکند رفتارش مورد قضاوت دیگری قرار میگیرد. میخواهم درباره «خود حقیقی» و «خود کاذب» صحبت کنم. «دونالد وودز وینیکات»، متخصص اطفال و روانکاو در سال ۱۹۶۰ این تئوری را داده بود که در پروسه رشد، خود حقیقی و خود کاذب ما هستند که رشد میکنند یا محروم از رشد میمانند. به باور او، کودکانی که حس میکنند نیازهایشان تحت نظارت مسوول پرورش آنها به خوبی برآورده میشوند و پذیرفته شدهاند، منِ واقعی آنها رشد میکند؛ یعنی احساس میکنند که به اندازه کافی خوب هستند. اما اگر در محیطی قرار بگیرند که پاسخ مثبت به امیال آنها داده نشود یا به موقع پذیرفته نشده باشند، خود واقعی آنها رشد نخواهد کرد. این مساله میتواند دلایل مختلف داشته باشد؛ مثل داشتن والدینی که خودشان رشد نکردهاند، معتاد هستند یا خشونت دارند و یا دچار اختلالات روانی هستند. در این صورت، کودک احساس میکند باید خود را با خواسته دیگری تطبیق دهد تا پذیرفته شود. از بیرون کودکی را میبینیم که بینیاز است و همه میگویند مستقل است، در حالی که ممکن است آن کودک خودش را با بیتوجهی و بیمسوولیتی والدین تطبیق داده باشد. این بینیازی، سیستم دفاعی او است اما در درون خودش، من کاذب متولد میشود؛ مثل پوستهای که خود واقعی را میپوشاند. در حالی که آن من واقعی زیر پوسته کاذب، شخصیتی است که میخواهد دوست داشته شود و نیازهایش به رسمیت شناخته شوند.
آیا کودک درون در همین بحث میگنجد؟
- بخشی میتواند چنین باشد چون من واقعی رشد نکرده است. هرچه قدر ما والدین با مهارت فرزندپروری داشته باشیم، برای رشد خود واقعی کودک موثرتر است. در غیر این صورت، کودک درون آنها سرکوب شده است. وقتی هم بالغ شود، یعنی خودش را سانسور کرده است. ممکن است این افراد از نظر مالی یا آکادمیک رشد کنند اما از درون به شدت حساس و زودرنج خواهند بود.
گفتید هر قدر والد مهارت بیشتری داشته باشد، باعث رشد خود واقعی فرزندش خواهد شد؛ به نظر یکی از مسایل مورد بحث در خصوص کودک والد هم همین است که کودکان در سنین پایین، مادر یا پدر میشوند، بدون آن که مهارتهای آن را داشته باشند و این میتواند باعث آسیب خوردن فرزندانشان شود. آیا بروز زودرنجی سن و زمان مشخصی دارد؟
- ببینید، زودرنجی میتواند دلایل مختلف داشته باشد؛ از جمله ژنتیک. بخش دیگر به دوران بارداری و سالهای اولیه زندگی برمیگردد و نوع والدین هم موثر است. تجربه زیسته ما هم مطرح است. جامعه، مدرسه، محیط و فضای سیاسی که ما در آن رشد میکنیم نیز میتوانند در این زمینه موثر باشند. کودکانی که در اروپا بزرگ میشوند، با کودکانی که در ایران یا افغانستان رشد میکنند، مسلما متفاوت خواهند بود؛ مثلا ممکن است خانوادهای لزوما به ازدواج معتقد نباشد اما در ایران برای فرزند چنین زوجی شناسنامه هم صادر نمیشود. برای همین ناچار میشوند تن به مسایلی دهند که در اختیار آنها نیست. در واقع، بچه در محیطی رشد میکند که مهارتهای ارتباطی را به او نیاموخته است.
مساله دیگر، رشد در محیطهایی است که در آن یاد نگرفتهایم احساسات خود را بروز دهیم. در واقع، فرهنگی که در آن بزرگ میشویم، به ما یاد نمیدهد که مسایل را در قالب کلام آوریم؛ یعنی احساس ناتوانی کردن و این که نمیتوانیم از پس مشکلات خود بر آییم.
تجربه زیسته هم مهم است. تجربههایی مثل خشونت، زندان، تصادفهای شدید، از دست دادن یا به طور کلی مسایلی که باعث ایجاد تروما در افراد میشود هم در این زمینه نقش دارند. کودکانی که در امنیت بزرگ نشدهاند هم ممکن است در رشد عاطفی و درونی دچار اختلال شوند و در سن بالا هم مثل کودک رفتار کنند.
گفتید زودرنجی میتواند از ناتوانی در حل امور شخصی ناشی شود؛ برخی والدین همیشه به طور اغراقآمیز چتر حمایتی فرزندان خود هستند. آیا این نوع رفتار والدین میتواند مانع رشد خود واقعی کودکان شود؟
- بچهها بین دو تا سه سالگی میخواهند مستقل رفتار کنند. خیلی اوقات نمیتوانند احساسات و خواستههایشان بیان کنند، پس بیتاب میشوند. در حالی که این مرحلهای از رشد کودک است و پدر و مادر باید او را به رسمیت بشناسند. بعضی از والدین یادشان میرود که این کودکان در حال رشد هستند و نیاز به استقلال و انتخاب دارند؛ مثلا باید از او بپرسند که موز میخواهی یا سیب؟ یعنی دادن حس انتخاب و کنترل روی محیط خود. در انگلیسی به این والدین، هلیکوپتری میگویند؛ یعنی نفس کشیدن فرزندان خود را هم تحت نظر دارند. تکنولوژی هم به آنها کمک نکرده است. من با مراجعهکنندگانی مواجه میشوم که فرزندشان نزد پرستار است اما هر لحظه به تلفن نگاه میکنند که ببیند بچه در چه وضعیتی است. همین وضعیت را با کودکان در مهدکودک دارند. این بچهها طاقت شنیدن یک انتقاد یا تنبیه را ندارند و به آنها برمیخورد چون والدین هیچوقت اجازه سرخوردگی به آنها ندادهاند. این مدل والد بودن، از رشد و استقلال کودک جلوگیری میکند. پدر و مادر باید نظارت داشته باشند، نه این که مداخله و کنترل کنند. وقتی کودک دچار ناراحتی میشود، والدین باید او را با پرسشهای مناسب، به سمت پیدا کردن راه حل توسط خود کودک هدایت کنند؛ یعنی کودک را به فکر وا دارند.
لزوما افراد نسبت به زودرنجی خودآگاهی دارند؟
- برخی اوقات بله. وقتی این خودآگاهی ایجاد شود، معمولا به تراپیست مراجعه میکنند. میزان زودرنجی افراد، اطرافیان را تحت تاثیر قرار میدهد و خسته میشوند. به مرور افراد زودرنج متوجه میشوند که کمکم رفت و آمدها کم و طرد میشوند چون جوی ایجاد میشود که راحتی را از آدمها میگیرد. این افراد مرتب در محل کار مشکل دارند و مدام کار خودشان را تغییر میدهند. روابط عاطفی پایدار هم ندارند چون مدارای لازم را ندارند. خیلی اوقات برداشتشان را واقعیت تلقی میکنند. این افراد مثلا دچار تصورات عجیبی میشوند؛ برای نمونه، در یک میهمانی اگر چند نفر بخندند، به خودشان میگیرند. در حالیکه اگر اعتماد به نفس و عزت نفس لازم را داشته باشند، دچار این احساس نمیشوند. خیلی افراد هستند که میگویند وقتی کسی به آنها نگاه میکند، راحت نیستند چون احساس میکنند دچار ایرادی هستند. در واقع، همیشه مشکل را از خودشان میدانند. افراد زودرنج این برداشتها را واقعیت میپندارند. از طرفی، اشتباه کردن را طبیعی نمیدانند. خب هر انسانی اشتباه میکند. اشتباه کردن طبیعی است.
به کودکان هم باید آموخت که به اشتباهات خود بخندند و نگران نباشند. قرار نیست آدمها همهچیز را به شکل ایدهآل انجام دهند. بعضی اوقات افراد ایدهآلی برای خود ترسیم میکنند که مدام در مقایسه خود با آن ایدهآل هستند. برای همین دچار کمبود میشوند.
برای درمان این زودرنجی چه باید کرد؟
- در خصوص کودکان میتوانیم پیشگیری کنیم. آنها را تشویق کنیم که چیزی را خراب کنند و به آن بخندند. اگر کودکی گریه میکند، از او بپرسیم چه شده است و اگر نتوانستهای کارت را انجام دهی، چرا خجالت کشیدی؟ او را به فکر وا داریم و حس او را به رسمیت بشناسیم. نگوییم از تاریکی نترس، از او بپرسیم که چرا در تاریکی میترسی؟ یا مثلا سوالهای کودکانهای مانند ترس خود را بِکِش یا ترس تو چه رنگی خواهد بود. به خودتان هم اجازه دهید که خودتان باشید؛ با همه اشتباهاتتان که طبیعت انسان بودن است. اگر مدتها است با کسی در ارتباط نیستید و به نقطهای رسیدهاید که خود را طرد شده میدانید، باید کمک حرفهای از مشاور، روانکاو و روانشناس بگیرید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر