آیدا قجر
اعتراضات اخیر مردم ایران در خیابانهای شهرهای مختلف که از خوزستان آغاز و با سرکوب مواجه شد، بسیاری را به روزهای آبان ۱۳۹۸ برگرداند. قطع شدن اینترنت، فاجعه سه روز قطعی آن را در آبان آن سال به ذهن میآورد که به روایت «رویترز»، حدود هزار و ۵۰۰ نفر را در خیابانهای شهرهای مختلف کشتند.
تنها در دو سال گذشته، از همان آبان ۱۳۹۸ فاجعههای بسیاری بر سر ایرانیان آوار شده است؛ از کشته شدن دهها نفر در مراسم تشییع جنازه «قاسم سلیمانی»، فرمانده پیشین نیروی «قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در موج فجایع و همسویی این افراد با حکومت، نامی از آنها در میان نیست گرفته تا شلیک موشکهای سپاه به هواپیمای اوکراینی و قتل ۱۷۶ مسافر آن، اعدام معترضان مثل «نوید افکاری» یا قتل سیاسی «بهنام محجوبی»، شیوع ویروس کرونا و مرگ روزانه صدها نفر در ایران بدون هیچ مدیریت و اهتمامی به جان شهروندان ایرانی تا امروز که از برخی خیابانها صدای اعتراض و شعارهایی علیه جمهوری اسلامی شنیده میشود.
در این دوره از اعتراضات، صدها نفر بازداشت شده و دستکم سه نفر به ضرب گلوله جان باختهاند. هرچه پیشتر میرویم، رویای آزادی پررنگتر میشود و فجایع انسانی هم بیشتر. در این میان، سیل هم آمد و بسیاری را آواره کرد.
برای بسیاری از کنشگران و روزنامهنگاران، دنبال کردن مرگ و قتل شهروندان و فاجعههای انسانی، کاری روزانه است. آنچه به مرور اشاره شد، تنها گذری بر دو سال اخیر جامعه ایرانی است؛ چه در داخل و چه در خارج از کشور.
اما اگر به عقب برگردیم، طی ۴۳ سال حکومت جمهوری اسلامی، مرگ بر ایرانیها باریده است؛ از اعدامهای روزهای نخست حکومت تا همین امروز؛ دهه ۶۰ و آن تابستان خونین، دهه ۷۰ و هزار مصیبت مثل حمله به «کوی دانشگاه»، قتلهای زنجیرهای و سرنگونی اتوبوس نویسندگان، دهه ۸۰ و «جنبش سبز» و انسانهایی که جان خود را در سرکوب حکومتی از دست دادند و دهه ۹۰ با اعتراضات مردمی سه سال پشت سر هم، از ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ و باز هم سرکوب و کشتار و زندان.
در میان همه این وقایع که به پررنگی در تاریخ و حافظه بسیاری از ایرانیها ماندهاند، تهدید و ارعاب، زندان و شکنجه، قتل افراد زیر شکنجه مثل «زهرا کاظمی» و «ستار بهشتی»، حبسهای طولانیمدت در سلولهای انفرادی و بعد احکامی به بلندای جوانی و عمر انسانها، همواره توسط حکومت جمهوری اسلامی اعمال شدهاند. تمام این فجایع را کنار ناکارآمدی و نابلدی مقامات جمهوری اسلامی در مدیریت بحران میتوان گذاشت که زلزله و سیل هم سایه مرگ را بر ایرانیها پررنگتر کردهاند.
آیا این همه مصیبت میتواند جامعه ایرانیها را تروماتیزه کند؟ تروما چیست و چهگونه باید با آن مقابله کرد؟ آیا نجاتی در کار است؟
با این مقدمه، برنامه این هفته از مجموعه گفتوگوهای «سلامت روان» را با «شهرزاد پورعبدالله» به مساله «تروما» اختصاص دادیم تا بیشتر خودمان را بشناسیم و بفهمیم اگر تروماتیزه هستیم، چه میتوانیم انجام دهیم.
آنچه میخوانید، خلاصهای از این گفتوگو است:
تروما چیست؟ چه نشانههایی دارد؟
تروما بعد از یک ضربه ایجاد میشود. نوعی از تروما، جسمی است که ترومای روحی را هم در پی دارد. یعنی آسیبی که بدن بعد از ضربه مثل تصادف یا بیماری با آن مواجه میشود که ممکن است مجروح با مرگ نیز روبهرو شده باشد. پس ترومای روحی هم در پی خواهد داشت. روش درمان تروماهای جسمی، مراجعه به پزشک و ترمیم جراحت است؛ مثلا عضوی از بدن شما را برمیدارند و بیمار باید پس از آن با شرایط پزشکی خاصی زندگی کند. یا در نمونهای دیگر، ابتلا به سرطان است که جراحیها و شیمیدرمانی میتوانند ترومای جسمی و روحی همزمان ایجاد کنند. اضطرابهای شدید، تغییر در روتین غذا خوردن و خواب و یادآوری مداوم تصادف یا بیماری، هر کدام میتوانند نشانهای از تروماتیزه شدن باشند. تروما در واقع یک پاسخ احساسی است برای اتفاقی که برای ما میافتد که بار عاطفی سنگینی دارد. تروما پاسخ حسی انسان به اتفاقی است که برایش افتاده است و دنیای حسی فرد را نسبت با دنیای بیرون، دچار دگرگونی میکند. بنابراین، ارتباط او با احساساتش حداقل برای مدتی مثل قبل نخواهد بود.
قرار گرفتن فرد در شرایط مشابه آن اتفاق میتواند ترس شدید ایجاد کند یا تپش قلب را بالا ببرد و یک دفعه فرد شروع به گریستن کند یا عصبانی شود. اولین اتفاقی که ترومای روحی بر روان فرد میگذارد، این است که حس امنیت و کنترل را از او میگیرد. احساس میکند روی مسایل کنترلی ندارد و برای همین یک بو یا صدای چکچک آب میتواند او را وارد همان فضای اتفاقی که افتاده است، بکند.
یکی از وبلاگنویسهایی که به خاطر نوشتههایش، سلول انفرادی و حبس را تحمل کرد، از مراجعان من است. حالا با وجودی که ۲۰ سال از آن ماجرا گذشته است، هنوز یک سری بوها او را به سلول انفرادی برمیگردانند یا صدای خشخش موج رادیو او را یاد زندانبانها میاندازد.
در روایتهای بسیاری از زندانیان سابق، همین مساله وجود دارد؛ افرادی که انفرادی را تحمل کردهاند و نمیتوانند محیط بسته را طاقت بیاورند یا شبها نمیتوانند با چراغهای خاموش بخوابند.
بله؛ یکی از مراجعان دیگرم که او هم زندانی سابق بود، تعریف میکرد انتظار برایش سخت است؛ حتی انتظار برای اتوبوسی که پنج دقیقه دیر کرده است. انتظار به او حس بدی میداد. یا وقتی در وسیله نقلیه عمومی بود و کنترلی روی آن نداشت، نمیتوانست طاقت بیاورد. البته خوشبختانه بعد از تراپی، مسالهاش حل شد. ماههای پس از حبس، اثر تروما فوری بروز پیدا میکند اما این همیشگی نیست. ممکن است اثر تروما دیرتر خودش را نشان دهد و فرد تروماتیزه شده پس از سالها با قرار گرفتن در شرایط مشابه، واکنش نشان دهد.
نمونه دیگری را مثال میزنم؛ ممکن است شما با از دست دادن عزیزان خود، به ظاهر خوب با آن کنار آمده باشید اما در محیط کاری، پس از سالها، کار خوب خود را از دست میدهید و ناگهان مشکلات روحی و روانی برای شما ایجاد میشود. بیخوابیهای اغراقآمیز یکی از علایم آن است. آثار تروما لزوما بعد از اتفاق پیش نمیآیند، ممکن است بعدتر پیش آیند.
درباره شرایط مشابه مثل بو یا صدای باران صحبت کردید، در خصوص آزار جنسی و تجاوز هم این مساله به کرات از طرف قربانیان شنیده میشود که بعد از سالها، با استشمام بوی عطر، واکنشهای فیزیکی یا روانی نشان دادهاند. خیلی هم شنیده شده است که افراد تروماها را با هم مقایسه میکنند؛ کسی که تجربه شکنجه دارد، تجربه تجاوز را تقلیل میدهد یا برعکس. آیا این تروماها قابل مقایسهاند؟
قابل مقایسه نیستند. تجربه زیسته و ساختار روحی و روانی افراد با هم فرق میکند. حتی از زمان جنینی، ساختار فرد تحت تاثیر قرار میگیرد. میزان مقاومت افراد هم با یکدیگر متفاوت است. هیچوقت تاب و توان تحمل ما مقابل مسایل مثل هم نیستند و به نظر من نباید مقایسه شوند.
چند نوع تروما داریم؟
تروما انواع مختلف دارد. در تروماهای حاد، پس از یک واقعه، یک سری علایم ناشی از تروما خود را نشان میدهند؛ مثل تصادف سخت یا دستگیری یکی از اعضای خانواده و یا تفتیش خانه و از دست دادن ناگهانی یک فرد. ممکن است در آن واقعه جان انسانها یا شرایط زیستی آنها در خطر باشد. هواپیمایی که در آن بودهاید، دچار نقص فنی میشود ولی زنده میمانید. با این که یک اتفاق است اما میتواند تروما ایجاد کند. وقتی میگوییم اختلال استرس ناشی از سانحه که علایم مختلفی مثل بیخوابی، بیاشتهایی، بازگشت به گذشته و نمونههای اینچنینی دارد، ممکن است بعدها بروز کند. کابوسهای مداوم، ترس از سوار شدن به هواپیما یا وسیله نقلیه نشانههای آن هستند.
کسی که تروما به او وارد میشود، انگار همیشه سیستم هشدارش روشن است؛ یعنی همیشه منتظر است که اتفاقی بیفتد و نگران است که کنترل از دست برود. حس امنیت برای این فرد از بین میرود و حس خطر مداوم دارد و روی همهچیز او تاثیر میگذارد؛ مثل روابط میانفردی، تمرکز، بازدهی تحصیلی و کاری و نمونههای دیگر زندگی.
تروماهای مزمن هم داریم. فرض کنید یک فرد مداوم تحت وقایع تروماتیزه کننده قرار میگیرد و هنوز از یک ترومایی بیرون نیامده، واقعه دیگری برایش اتفاق میافتد؛ مثلا مادرتان را از دست دادید، همسرتان سرطان گرفته است، کارتان را از دست دادهاید و کرونا پیش آمده است. همه چیز پشت سر هم اتفاق میافتند که تاثیر زیادی دارند. شرایط سیاسی برخی کشورها هم به همین شکل است و افرادی که در آن جغرافیا زندگی میکنند، زندگیشان مدام تحت تاثیر تروماهایی قرار میگیرد که اتفاق میافتند. همین دو سال اخیر، به عنوان نمونه، از اعتراضات آبان ۱۳۹۸ و سقوط هواپیمای اوکراینی تا شیوع ویروس کرونا در ایران را در نظر بگیریم؛ هنوز فرد نتوانسته روی پای خودش بایستد، فاجعه دیگری اتفاق افتاده است. نمونه دیگر، زندگی در رابطه خشونت خانگی است که ترومای مزمن خواهد بود. حتی خشونتهای مجازی هم به همین شکل هستند.
نوع دیگری از تروماها، پیچیده نام دارند؛ تروماهایی که در مدت طولانی و شرایط پیچیده پیش میآیند و افراد فکر میکنند در شرایطی قرار گرفتهاند که راه فرار از آن را ندارند. خشونت خانگی هم میتواند شامل این نوع شود. ممکن است فردی ۱۰ تا ۲۰ سال با کسی زندگی میکند و مداوم تحت خشونت قرار میگیرد یا کودکی که مورد آزار جنسی در محیط خانواده قرار گرفته است. پسر همسایه نیست که خانه را تغییر دهند بلکه آزارگر یکی از اعضای خانواده است. این افراد دچار تروماهای پیچیده هستند چون حس امنیت را از بین میبرند و حس کنترل کامل نابود میشود. این افراد، کسانی هستند که افسرده هستند، دنیای بیرون برایشان ناامن است، روابط میانفردی آنها بسیار استرسزا و خطرناک است و نمیتوانند به انسانها اعتماد کنند چون مدام فکر میکنند که از آنها سوء استفاده میشود. البته از آنها سوءاستفاده هم شده است.
برخی تروماها ناشی از وقایع طبیعی مثل سیل و زلزله هستند. چه فرقی میان این نوع تروماها با تروماهایی هست که عامل آن انسان است؟
یک طبقهبندی دیگر بین تروماهایی است که ساخته دست انسان بوده و یا نتیجه وقایع طبیعی هستند. در هفتههای گذشته در برخی کشورهای اروپایی، انسانها به خاطر سیل از بین رفتهاند. در هر دو نوع، ما از دست دادن منابع انسانی را داریم. ولی فرقش، عامل این از دست دادن است که سرنگونی هواپیمای اوکراینی توسط انسان با قصد خاصی اتفاق افتاده است یا اعدام و شلیک کردن به معترضان. اما در سیل و زلزله، عامل انسان نیست. عزاداری و پذیرش این دو نوع از دست دادن، متفاوت است. کسی که فرزندش را به خاطر سیل از دست میدهد، مراحل پذیرش و عزاداری را راحتتر میگذارند تا کسی که بچهاش را اعدام کردهاند. در وقایع طبیعی، بیعدالتی از سوی طبیعت به ما اعمال شده است و در فجایع انسانی، میدانیم عامل تصمیمگیرنده و مجری داشته و بیعدالتی از طرف فرد به ما وارد شده است.
تحقیقات نشان میدهند که اگر عامل تروما یک انسان باشد، التیام برای بازماندهها بسیار سختتر است تا وقتی عامل طبیعت باشد.
آیا روند درمان هم مثل انواع ترومای وارده به افراد، متفاوت است؟
بله؛ اگر ما بخواهیم به افرادی که بازماندههای یک واقعه اسفناک هستند، کمک کنیم و حس از دست رفتن کنترل و امنیت به آنها باز گردد، باید تغییری در شرایط آنها ایجاد شود؛ مثلا وقتی به کودکی تجاوز میشود، اولین اقدام، دور کردن متجاوز و خارج کردن کودک از آن محیط است تا کودک بداند خطر فوری تهدیدش نمیکند. متاسفانه این مساله در جامعه ما امکانپذیر نیست چون باید اول از همه عامل تحمیل این تروماها وجود نداشته باشد و این اتفاق هم در لحظه شدنی نیست. کسی هم مسوولیت خشونتها را برعهده نمیگیرد و زور کسی نیز به عاملان این فجایع نمیرسد. اولین اقدام باید بازگرداندن حس امنیت به افراد باشد. در سطح جامعه که نمیتوان چنین کرد، پس افراد میتوانند روی این حس عدم امنیت کار کنند و بپذیرند که خب ما در جامعهای زندگی میکنیم که هر لحظه فاجعهای در آن اتفاق میافتد و وقتی که به روزمره و زندگی خود بازگردیم، از موارد کوچک شروع و مواردی را پیدا کنیم که روی آنها کنترل داریم و به آنها واقف هستیم. این مساله به انسانها کمک میکند که احساس قربانی ماندن، آنهم بدون مدیریت و کنترل نداشته باشند.
با این توصیفات، جامعه ایران و ایرانیهایی که زندگی آنها معطوف به ایران است، دچار چه نوع ترومایی هستند؟
ترومای مزمن که هست. وقتی افراد نمیتوانند تغییری در سیستم قضایی و سیاسی حاکم بر ایران ایجاد کنند، احساس امنیت و کنترلشان از بین میرود. احساس خوف و وحشتی که شاید اغراقآمیز هم باشد، پیش میآید و نوعی حس درماندگی و استیصال که افراد بسیاری به آن دچار میشوند، پیش خواهد آمد. این مساله بیشتر روی روح و روان افراد اثر میگذارد.
در چنین شرایطی، چه اقدامات فردی میتوانند به ما کمک کند؟
باید بدانیم درجه تاثیرپذیری ما چیست؛ مثلا در همین ماجرای هواپیمای اوکراینی، اکثر افراد تحت تاثیر قرار گرفتند. در درجه اول، افرادی تحت تاثیر قرار گرفتند که خانوادهها و عزیزانشان در هواپیما بودند و بعد همه ایرانیها؛ حتی آنهایی که هیچ آشنا و دوست و عضو خانوادهای در آن هواپیما نداشتند. برای این که هر کسی همزادپنداری میکند که ممکن بود خودم، فرزندم یا خانوادهام در آن هواپیما باشد. این همزادپنداری میتواند روان بیشتر افراد را به هم بریزد. مثال میزنم؛ شما در خیابان هستید و مشاهده میکنید که فردی بر اثر تیراندازی جان خود را از دست میدهد. منی که این خبر را میشنوم با کسی که این واقعه را به چشم میبیند، در یک سطح قرار نداریم. بسیاری از افرادی که در رسانهها فعالیت میکنند، وقتی به من مراجعه میکنند، در واقع میتوانم بگویم درست است که خط مقدم نیستند ولی تشعشعات واقعه به آنها میرسد چون در جزییات قرار میگیرند و داستانها را دنبال میکنند. بنابراین، ناخودآگاه افراد تروماتیزهای هستند ولی با تخفیف بیشتری. اما اغلب آنها همان علایم اضطراب را دارند و اکثرا احساس ناامیدی، ناتوانی، درماندگی و بیفایدگی دارند که خب با پوشش خبر، چه تغییری میتوانیم ایجاد کنیم یا با نداشتن کنترل روی مسایل؟ من همیشه میگویم هرکس در حد خودش کاری میکند؛ مثلا با پوشش اخبار، آگاهی جامعه بالاتر میرود یا دفعه بعد واکنش متفاوتی داشته باشند و بیشتر مواظب خود باشند. در نمونهای دیگر، پرستاران و پزشکان در خصوص کرونا بیشتر دچار تروما میشوند. هر روز انسانها زیر دستشان میمیرد. مراجعهکنندهای داشتم از میان پرستاران که میگفت بعد از اتمام کار، پیاده به خانه میرود تا بتواند در مسیر گریه کند چون تا صبح جنازه میبسته است.
نمونه دیگر، تراپیستها هستند. ما در طول هفته روایتهایی داریم پر از مسایل تروماتیزم؛ فردی ۴۰ ساله درباره دوران بچگی خود حرف میزند و شما شوکه میشوید. افرادی که مثل من هستند هم تحت تاثیر تروما قرار میگیرند و ممکن است احساسها و رفتارهای مشابه اضطراب و ناتوانی داشته باشند. برای همین آنها هم باید تحت تراپی قرار بگیرند.
تجربه زیستی هر کدام از ما، ما را نسبت به مسایلی حساستر کردهاند.
وقتی با علایم تروما که یادآور شدیم، مواجه میشویم، باید به تراپیست مراجعه کنیم. کسی که با تروما کار میکند، باید بتواند آن را ببندد. کار آسانی نیست. حتی تراپیستها اگر تخصص برخورد با تروما را ندارند، نباید بیمار را بپذیرند. ممکن است این علایم پس از سالها بروز کنند. باید محیط امن را پیدا کرد و کسی را که تخصص درمان تروما دارد. کار کردن با افراد حرفهای میتواند اعتماد از دست رفته را به انسان بازگرداند.
وقتی تروما در جامعه اتفاق میافتد و ما میگوییم جامعه ایرانی تروماتیزه است، آیا این مدل تروما هم در روابط میانفردی افراد تاثیر میگذارد؟
بله؛ مثل این میماند که شما کودکی هستید و میشنوید پدر یک کودک به او تجاوز کرده است. با خودتان فکر میکنید نکند برای من هم اتفاق بیفتد. یا میشنوید در خوزستان به مردمی که آب ندارند، تیر میزنند. با خودتان فکر میکنید دو روز دیگر ما هم برای مطالبه دیگری به خیابان بیاییم، هدف گلوله قرار میگیریم. این همزادپنداری تاثیر میگذارد. شما احتمال میدهید در جایی هستم که امنیت نیست و هرکسی میتواند با فرد دیگری چنین کاری انجام دهد. بعد از ماجرای آبان ۱۳۹۸ و سرنگونی هواپیما اوکراینی، هرکس به من مراجعه میکرد، شروع به گریه میکرد و میگفت ساعت پنج صبح با استرس بیدار میشوم و از کابوسهایش میگفت. درست است در بریتانیا زندگی میکنند اما ایرانی که هستند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر