مهتاب هدایت
گفتم: «میآی با هم دیگه بریم شوِ لباس زیر و لباس خواب زنونه؟» ابروهایش را انداخت بالا و جوری نگاهم کرد که یعنی مگر مردها را هم راه میدهند؟ برایش گفتم که مشتری یک اکانت اینستاگرام شدهام که لباس خواب و لباس زیر زنانهی جذاب و سکسی خارجی میفروشد در تهران. بدون ذرهای سانسور یا شطرنجی کردن. از جوراب شلواریها و لباس زیرها و لباس خوابهای مختلف تنِ مانکنهای آنچنانی عکس میگذارد و اطلاعات محصول را هم زیرش مینویسد. فروشگاه و فروش حضوری ندارند، فقط از طریق اینستاگرام سفارش میگیرند و با پست و پیک میفرستند. حالا شوِ سه روزه گذاشتهاند، شعارش هم این است: ورود آقایان آزاد!
لباسهای ممنوع و شوهای خانگی
به شمارهی ایرانسلی که اعلام کرده بودند، اساماس فرستادم برای گرفتن آدرس. مقصد حوالی سعادتآباد بود و قرار بود با مسیج آدرس دقیق را اعلام کنند. شمارهی واحد را با شمارهی توی مسیج چک کردم و زنگ زدم. زن سی و چند سالهای در را باز کرد و با لبخند خوشآمد گفت. خانه با دکوری ساده اما قشنگ جوری چیده شده بود که اسباب خانه برای مشتریها دستوپاگیر نباشد. یکی از اتاقهای خانه را کرده بودند اتاق پرو. سوتینها پرو داشت. با دوستم ایستاده بودیم پای رگال و میزی که ستهای لباس زیر و لباس خوابهای فانتزی و محرک را آنجا چیده بودند. دخترها و پسرها عادی اما با خندههای ریز و شیطنت، لباسها را وارسی میکردند. همهجور قیمتی بود. از ۲۰ هزار تومان جورابشلواری فاقباز گرفته تا ۱۶۰ هزار تومان پیژامهی ترک خانگی. شورتهای فانتزی زنانه با جنسهای متنوع، مایوهای دو تکه و بادیهای توری با مدلهای سکسی و فانتزی دور تا دور سالن چیده شده بود. قیمت بادیها از ۵۰ تا ۸۰ هزار تومان. به نسبت معقول.
جلوِ میزی ایستاده بودم که اجناس روی آن کمی به لباسهای رویی نزدیکتر بود. بوتهای تکسایز و تاپهای دکولته. یکی از تاپهای ترک ۲۵ هزار تومانی را نگاه میکردم که دختر جوانی نزدیکم شد و با لبخند توضیح داد که از این طرح چه رنگها و سایزهایی هست، و بعد مدل دیگری را نشانم داد، کمی گرانتر و مجلسیتر. نمونهی لباسهایی که میشد در مغازههای شهر هم نمونهشان را دید. قیمتها اما از مغازهها پایینتر بود. مشابه همین تاپ را در پاساژ ونک دیده بودم به قیمت ۴۰ هزار تومان. از دختر پرسیدم همهی این لباسها را یک نفر آورده؟
-این شوِ دوتا فروشگاه اینترنتی لباسهای زنونه است. بیشتر لباسها رو از ترکیه میآریم با مسافر. برای همین بعضی سایزهامون کامل نیست، چون نمیتونیم عمده خرید کنیم، بیاریم.
- فقط لباس زیر زنونه میآرین؟
دختر گفت اطلاعات بیشتر را باید از خانم دیگری بپرسم که آن سر سالن مشغول توضیح دادن دربارهی یک ست مخصوص NBB به دختری جوان بود. رفتم سراغش. زن در جوابم گفت: «این لباسها الان بیشتر مشتری داره عزیزم. اینا جنسهای خوب ترکه که بیرون پیدا نمیشه. اگه هم توی مغازهها باشه، آقایون نمیتونن برن خرید کنن. ما میخوایم به زوجها این امکان رو بدیم که هر دو توی خرید لباس زیر زنونه بتونن نظر بدن.»
و بعد برایم گفت که فالوئرهای مرد زیادی دارد که برای دوست دختر یا همسرشان لباس زیر کادو میخرند: «اینطوری این امکان هست که یکی برای کادوی شب ولنتاین پارتنرش یه لباس خواب یا یه بادی قشنگ کادو بگیره. خیلی از مشتریهای ما مردهایی هستن که برای پارتنرهاشون خرید میکنن. یا یه دختر و پسرایی میآن تو بخش نظرات از همدیگه نظر میپرسن و همدیگه رو تگ میکنن.»
دوستم اولینبارش بود که در برابر انبوهی از لباسهای زیر زنانه ایستاده بود و امکان لمس و قدرت انتخاب داشت. با کنجکاوی لباسها را وارسی میکرد. دیگران هم انگار در تلاش بودند برای عادی جلوه دادن این شرایط. راضیتر و راحتتر از همهشان هم به نظر صاحبان شو بودند.
فروشگاههای اینترنتی، رها از مالیات و سانسور
قصهی شوهای خانگی و فروش لباسهای محدود ترک در تهران قصهی تازهای نیست. سالهای زیادی ست که شو رومها و سالن اجتماعات برجها و مجتمعهای مسکونی تهران میزبان شوهای غیررسمی هستند. شوهایی که قیمتگذاری محصولاتشان از هیچ قانون و معیاری تبعیت نمیکند. از جنسهای گمنام تا برندهای مشهور را پوشش میدهد. اطلاعرسانیشان هم معمولاً محلی ست و دهان به دهان یا تراکتها و گاه اساماسهای تبلیغاتی. اما اتفاقی تازه رخ داده است. شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای ابزارهای هوشمند، دست و بال این فروشندگان غیررسمی را باز کرده و شعاع این دایره را نه فقط از محلهشان در تهران، که به مدد پست به اندازهی تمام ایران باز کردهاند. حالا دیگر حتا فروشگاههای اینترنتی پیدا میشوند که مرکزیتشان در آذربایجان شرقی ست، اما با پست و با بستهبندی خاص جنسشان را به تمام شهرهای ایران، خصوصاً تهران، میفرستند. محصولشان چیست؟ انواع Sex toy وDildo . قیمتهاشان هم از صد تا چهارصد هزارتومان در نوسان است.
از طریق پیامرسان Kik به مسئول یکی از صفحههای اینستاگرامی پیغام فرستادم و در بارهی نحوهی سفارش دادن سؤال کردم. صفحهای که مخصوص فروش لباسهای خانگی ست. انواع لباسهای خانگی زنانه و مردانه. در میان لباسهایش، هم شورتهای مردانهی تحریککننده داشت و هم تاپها و شلوارک سکسی زنانه. تعداد و سایز لباسها اما محدود. ادمین برایم گفت که لباسها همه با مسافر از کره وارد میشوند: «اگه جنسی رو تهران داشته باشیم توی خونه، همون روز با پیک میفرستیم. اگه نه، تا سفارش بدیم و از کره برسه دو تا سه هفته طول میکشه.»
بسیاری از این فروشگاههای آنلاین از فیسبوک شروع کردهاند و بعد با اضافه شدن اپلیکیشنها و رسانههای اجتماعی دیگر مثل اینستاگرام و پینترست، کسب و کارشان را به آن جا هم کشاندهاند. در میان فروشندههای اینترنتی فیسبوکی و اینستاگرامی بیشترین آمار اختصاص دارد به طراحان لباس. مزونهای متعدد و برندهای مختلف در این سالها آنقدر رشد کردهاند که حالا فقط کافی ست گشتی در فیسبوک و اینستاگرام بزنید تا هر روز یک نقطهی شهر شوِ خاص آن را پیدا کنید که غیررسمی برگزار میشود و مثلا لباسها و مانتوهای خاص میفروشد. مرکزیت اکثر این شوها تهران است و فروششان آنلاین نیست. در شبکههای اجتماعی مدلها و لباسها را تبلیغ میکنند تا در شوِ حضوری بفروشند. در میان این گونه فروشندگان و تولیدکنندگان، میتوان فروشندگان و سازندگان زیورآلات و جواهرات و کارهای دستی را هم جای داد. کم هم نیستند. کسبوکارهای خانگی که برای راهاندازیشان فقط کافی ست کمی هوش و یک گوشیِ کمی هوشمند داشته باشید!
شیرین یکی از دخترهایی ست که از طریق اینستاگرام دستکش میفروشد. برای تماس و نحوهی سفارش تمام راههای موجود را برای مشتری گذاشته: ویچت، وایبر، Pheed، kik و واتساپ. شمارهای که اعلام کرده، شمارهی اعتباری ایرانسل است که برای همین کار خریده. از شیرین پرسیدم پولی خوبی هم در میآورد؟
- به سلیقهی آدم بستگی داره دیگه. من دارم خوب میفروشم. حواسم هست عکسهای قشنگ بگذارم و جاهای درست تبلیغ پیج ام رو بکنم. قیمتم رو هم زیاد نذاشتم. هر جفت دستکش رو میفروشم پونزده هزار تومن که بافتنشون سه چهار ساعت بیشتر وقت نمیگیره.
عبور خاموش از خطوط قرمز
کسب و کار از طریق فیسبوک و اینستاگرام آنقدر فراگیر است که باعث شده مقالهها و مطالب تحلیلی زیادی در اینترنت نوشته و منتشر شود، البته به زبان انگلیسی. حتا اپلیکیشنهای جدایی مثل Hashbag طراحی شده برای راحتتر کردن کار مشتریهای اینترنتی. در یکی از همین مقالهها، یکی از راههای موثر تبلیغات برای فروش بیشتر، استفاده از هشتگها معرفی شده است. در اغلب صفحههای غیرایرانی، از هشتگهای مرتبط استفادهی زیاد و درست شده و بسیاری از مشتریها با جستوجوی هشتگ مورد علاقهشان به پیج فروش در اینستاگرام میرسند. مغازههای آنلاین ایرانی اما استفادهی چندانی از هشتگ نمیکنند. برای مثال، همان فروشگاهی که لباس زیر زنانه میفروشد بدون استفاده از حتا یک هشتگ نزدیک به بیست هزار هوادار را دور خودش جمع کرده است. بیست هزار نفری که بدون نیاز به هشتگ و بیخبر از قواعد بازار آنلاین، صرفاً تقاضای غیررسمی و ممنوع خود را دنبال میکنند را دارند و فروشندگانی که بینیاز از این ویژگیها و خدمات پیچیدهی شبکهی اجتماعی، صرفاً در گریز از تابوها و ممنوعیتها، به تقاضاها پاسخ میدهند و خرید و فروش انجام میشود. آدمهایی جملگی عادی که دغدغهی تکنولوژی ندارند و استفادهشان از اپلیکیشنها و ابزارهای مدرن فقط برای عبور مطمئن و ساکت از انواع خط قرمزها ست. چه در تأمین نیازهای شخصی و چه در تأمین درآمد به دور از چشم مزاحم حکومت.
بعد ازآن شوِ سه روزهی لباس زیر، به دوستم گفتهام که دیگر دلم نمیکشد بروم طبقهی بالای پاساژ قائم تجریش، از مغازههای لباس زیر زنانه فروشی خرید کنم. حتا فرق میکند دست یارتان را بگیرید و از یکی از پاساژهای ترکیه خرید کنید، با وقتی که سوار ماشین خودتان میروید سعادتآباد در همین تهران و ترس از اماکن دست و پایتان را نمیبندد. در کافهای نشسته بودیم و داشتم ماجرای همین شو را برای چند نفر از دوستانم تعریف میکردم. یکیشان همان جا بدون آن که من اسم فروشگاه را بگویم، گشت و پیدایش کرد و در جا برای صاحبش پیغام فرستاد که: «میشه زودتر شوِ حضوری بذارین؟»
-------------------------------------------------------------------
پس نوشت (در پاسخ به کامنتهای مخاطبان): در تهرانِ زیرزمینی که من اسمش را گذاشتهام تهرانپریم گاهی اتفاقهایی میافتد که برای شهروندهای عادی باورکردنش مشکل است. به خصوص که اتفاق وقتی به زیر زمین کشیده میشود، در بند هیچ قانون و سانسوری نیست. نوشتن از این اتفاقها هم ساده نیست. نوشتن از تابوهایی که زیر زمین شکسته میشوند و باید مواظب باشی حریم امنشان را رعایت کنی. باید مواظب امنیت خودت هم باشی. اینطور میشود که منِ روزنامهنگار برای روایت چیزهایی که در تهرانپریم میبینم، ناگزیر میشوم به نوشتن تحت اسم مستعار، که دیگر اثری از اعتبار یک روزنامهنگار در آن نیست. کمترین تبعات نوشتن از زیرزمینِ تهران با اسم مستعار و تلاش برای روایتِ واقعیت در عین رعایت حریم امن زیزمینیها همین است که بعضی روایتها برای برخی مخاطبها باورپذیر نباشد. اما این هزینهی قابل درک باعث نمیشود چشم بر تهرانپریم ببندیم. که اگر قرار بود اتفاقهای زیرزمینی عجیب یا باورنکردنی نباشند که اصلاً زیر ِ زمین جایشان نبود.
البته اتفاقهای زیرزمینی گاهی فقط منحصر به زیر زمین نیست. مثلاً در ورودی تمام لباس زیر فروشیهای زنانه نوشته شده «ورود آقایان ممنوع»، و همه میدانیم که این تابلو هیچوقت به طور مطلق مانع ورود آقایان نشده است. من نیز بارها برایم پیش آمده که پردهی لباس زیر فروشی را زدهام کنار و با یک زوج روبهرو شدم که با هم مشغول خرید بودهاند. حتا فروشگاهی در غرب تهران میشناسم که در ویتریناش ابزارهای فتیش و دستبندهای فانتزی و کاستومهای سکسی گذاشته و میفروشد. هنوز هم بسته نشده. اما آیا راحتی انتخاب کردن در فضایی امن، تنوعِ بیسانسور لباسها با عکسهایی که نه تنها ماژیککشی نشدهاند، که خیلی هم واضح وقت خرید به تصویرسازی ذهنی مشتری کمک میکنند، در کنار قیمتهای مناسبی که به وضوح از بازار رسمی ارزانتر هستند، با خرید از مغازه فرق نمیکند؟ اینها وجوه تمایز آشکاری ست که این بازار با نمونههای مشابه غیرزیرزمینی خود دارد. هرچند، سخن در این جا بر سر استفاده از ابزارهای مدرن مبتنی بر وب و شیوع استفاده از آنها در میان مردم نیز هست.
سوای این نکته، تأکید فروشندگان و گردانندگان این اکانتها مدام و مدام بر آزاد بودن حضور آقایان و امکان خرید دونفره است. این تاکید نه از دید و دهان گزارشگر، که از دلِ ماجرا بیرون آمده و رویکردی تابوشکنانه در رفتار اجتماعی ست که حتا اگر سایهی سانسور دولتی بر آن حاکم نباشد، سایهی زندگی سنتی و نیز شرعی بر آن سنگینی میکند.
دیگر آن که زیرزمینیها اگر ذرهای احساس ناامنی کنند، امکان ندارد به این راحتیها از چند و چون کارشان حرف بزنند. وظیفهی منِ روزنامهنگار است که وقتی به عنوان آدم عادی مشغول مشاهده و کنجکاوی در میانشان هستم، حواسم باشد که حریم خصوصی و امنیتشان را هم رعایت کنم و در عین حال، راوی عین به عین چیزهایی باشم که میشنوم، میخوانم و میبینم.
و نکتهی آخر و شاید جانِ کلام اینکه؛ بعضی از این آدمها، بعضی از این اتفاقها، بعضی از این حرفها باورپذیر نیست. با چیزی که ما همیشه دیدهایم و با تجربهای که ما داشتهایم و با آدمهایی که ما شناختهایم نه تنها همخوانی ندارد که عجیب هم بهنظر میرسد. اما آیا میتوان وجودشان را بهکلی منکر شد؟ بیایید از طرف دیگری به این روایت نگاه کنیم... که اگر اینها باورنکردنی، عجیب، تابو و اغراقشده نبود، دیگر چه نیازی بود به روایتِ آن برای دیگران؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
من ندانستم برای چه این گزارش را دنبال نموده اید معنی چیست
بودن لیاس فروشی در همه جای دنیا جا افتاده است و از زنان به عنوان مدل استفاده می کنند
حالا اینا پیشرفت کردند مهم است
خوب است
ذ7ددد
اتدئننئن