ساعت حدود نه شب. ۲۰۶ دودی اسپرت را دربست گرفتهام. منتظرم از کوچهپسکوچهها در بیاییم و به بزرگراه برسیم تا بپرسم «اشکالی نداره سیگار روشن کنم؟» و روشن کنم. راننده بیستوچهار پنج ساله میزند. با ماسک سفید روی صورتش برای آلودگی هوا. «چیز دیگه هم اگه بخوای میتونی روشن کنی» و میخندد. سر حرف همینطوری باز میشود، همینقدر ناگهانی. حرف میچرخد و میچرخد و میافتد روی قصهی تفریحهای نداشتهی تهران. یادگار امام را از شمال به جنوب میراند، با سرعت معمولی. «ما همه کارمون رو توی اتوبان میکنیم. عرق خوردنمون، بنگ کشیدنمون، دپ زدنمون، دختربازی کردنمون، همهچیمون تو اتوبانهاس.»
گپ میزنیم در بارهی بزرگراههای شهر. از اینکه بزرگراه امام علی پاتوق عرقخوری ست. ۳۰۰ سیسیهای آب معدنی با کمی مزه توی ماشین جفت و جور میشود. میاندازی توی اتوبان، شمال به جنوب، جنوب به شمال، موزیکت را میگذاری، و سلامتی. تنها هم نیستی. نیم ساعت که اتوبان را بالا و پایین بروی، کمکم آشنا هم پیدا میکنی. کلکل راه میافتد. کورسی، شماره تلفنی. میگوید محدود کردن سرعت بزرگراهها به هشتاد تا و این همه دوربین کنترل سرعت کمی بساط را کمرنگ کرده، اما «عمراً اگه زورش برسه جمع کنه.»
مسیرم چندان طولانی نبود. قبل از پیاده شدنم شماره تلفنش را میدهد. میگوید اگر عرق یا حشیش بخواهم، ساقیهای کاردرست میشناسد.
زن تک سرنشین
دیگر چند سالی میشود پاییز تهران با آلودگی هوا گره خورده. روزهایی از آبان و آذر و همین دی، حفظ محیط زیست و راه نفسکشیدنمان میافتد فقط به گردن باد و باران. راهنمایی و رانندگی شهر را بعضی روزها کلاً زوج و فرد میکند. توی اتوبانها و خیابانها اما زیاد اند ماشینهایی که کاری به این چیزها ندارند. اغلب هم تکسرنشین اند. واکنش اول وقتی نفس را میکشی تو و ریههایت میسوزد، غر زدن به جان همین ماشینها ست. انتقاد کردن از «ایرانیها» که خودخواه اند و کسی خودش را مسئول نمیداند. که یک ماشین هم یک ماشین است و از این حرفها. اما کافی ست کمی جابهجا شویم. برویم سراغ یکی از این رانندههای زن تکسرنشین در روزهای آلودگی هوا:
«چند روزی ست هوای تهرانمان تمیز شده و هیچ پلیسی کاری به زوج یا فرد بودن شماره پلاک خودروها ندارد. ذهنم به شدت با این موضوع درگیر است که چرا این همه به خودرو شخصیام وابسته شدم؟ بله، وسیلهی نقلیه عمومی قابل اعتماد و قابل برنامهریزی زمانی در مسیر هرروزهی من تقریباً وجود ندارد. اما برای من گلپنبه چیزی بیش از اینها ست. شما فکر کن که زیر اتاق شخصیام چرخ بستهام و با خودم توی شهر حرکتش میدهم. یک فضای خصوصی در جامعهای که هیچ به حریم فضای خصوصی من احترام نمیگذارد. جامعهای که توی تاکسی احتمال دارد مرد بغل دستیام، وقیحانه دستمالیام کند و زن چادری بغلدستی، من را لایه دوم چادرش فرض کند و فکر کند من لابد چون به حجاب باور ندارم، از این که بدنم به بدن دیگری ساییده شود ناراحت نمیشوم. یا بسیاری از همجنسانم مثلاً توی اتوبوس یا مترو فکر کنند چون همجنس من هستند، لزومی ندارد برای حریم تن من احترام قائل باشند. حتا وقتی مثل امروز تصمیم بگیرم بیشتر خرج کنم، با آژانس به محل کارم بیایم. رانندهی محترم اعتقادی به بهداشت ندارد و من صبح را با بوی عرق تن هزار سال مانده باید آغاز کنم. بله، من باعث آلودگی هوای تهران هستم. اما فضای حاکم بر وسایل نقلیه عمومی برای تن و روان من امن نیست. من خودم را موظف میدانم که شخصاً برای امن کردن خودم اقدام کنم.»
همین چند خط، بهانهي گپ زدن میشود با سحر. هنر خوانده و با هنرش کار میکند و سالها ست با ماشین شخصیاش اینطرف و آنطرف میرود. سحر خودش را به لاکپشت تشبیه میکند. ماشینش را مثل خانهاش توی شهر به دوش میکشد. «تو ماشین من همهچی پیدا میشه: از مسواک و دهانشویه گرفته تا چاقو و دربازکن و قاشق و چنگال. تازه خیلیها فلاسک چای و ظرف تخمه و قند هم همیشه توی ماشینشون هست. سوای اون، من توی ماشینم مقنعه و مانتو هم نگه میدارم. یه جایی اگه گیر گشت ارشاد باشم، از توی ماشین چیز آوردن خیلی راحتتره تا از خونه!»
تصور میکنم سحر تکثیر شده در شهر. در ماشینهای تکسرنشین دیگر. لاکپشتهایی که سوار خانههایشان شدهاند و در شهر میگردند. خیلی از دوستانم که صندوق عقب ماشینشان به همهچیز مجهز است: ساک ورزشی و بالش و پتو و حتا کفش مجلسی! بیخود نیست که در فصل مربوط به جامعهی بزرگ اتوموبیل در کتاب «روانکاوی فرهنگ عامه» بری ریچاردز اتوموبیل را به رحِمِ مادر تشبیه میکند. مکانی ایمن که در داخل آن همهچیز به گونهای مادرانه برای راحتی سرنشین ترتیب داده شده است. «اتوموبیل همچون ملت، فضایی برای زندگی فراهم میآورد. در دنیای همگانی خارج از خانه، اتوموبیل فضایی را خلق میکند که تقریباً به اندازهی خود بدن از تعرض مصون است. در داخل این فضا، اجزای مختلف به نحوی مادرانه راحتی جسمانی سرنشین را تأمین میکنند. طراحی درون اتوموبیلها هرچه بیشتر با این هدف صورت میگیرد که چه از نظر محل قرار گرفتن هر جزء و چه از نظر بافت و صدا و حرارت، کلیهی نیازهای بدن سرنشین کاملاً لحاظ شود. در داخل قفس سفت و محکم ایمنی، محیطی نرم و رحمگونه تعبیه شده است تا راننده در طول مسیر همچون جنینی در زهدان مادر پرورانده شود.»*
آرامش در حضور ترافیک
«اگه مکان نداشته باشی، یه نخ سیگاری بخوای بکشی کجا میتونی بری؟ تو هر کوچهای وایسی، سرت رو بندازی پایین، احتمال داره تو ثانیه بعد یه موتور پلیس یا بسیج کنارت واسته. همین رو بگیر و برو. همه که جا ندارن. با رفقات بخوای دو پیک عرق بزنی، باید بشینی تو ماشین. خب تو خیابون که نمیشه. تنها حالتی که از دست پلیس در امانی، حالت متحرکه. میندازی تو اتوبان.» رانندهی پراید اینها را میگوید. عقب ماشینش نشستهام و با راننده که با واسطه میشناسمش، اتوبانگردی میکنیم. اسمش پیمان است. از وقتی رانندهی ۲۰۶ را دیدهام و شروع کردهام به کار کردن روی سوژهی «مکانهای متحرک»، با هرکسی که در بارهی سوژه حرف زدم، نمونهای دور و برش میشناخت یا خودش تجربه کرده بود.
به پیمان هم همینطوری معرفی شدم؛ رانندهی پرایدی که به اندازهی یک ۲۰۶ خرج آن کرده. از اسپورت کردن رینگهاش گرفته تا وصل کردن سیستم صوتی حرفهای. میگوید با این وضع ترافیک تهران، نصف بیشتر وقت خوشگذرانی را توی ماشین است، برای همین باید به ماشینش برسد. چند باری گیر پلیس افتاده، ولی با کمی رشوه ولش کردهاند. «دوست و رفیقهای ما هم همین اند. یکی از این پارکها هست پاتوقمونه. پارکینگ بزرگ داره. برنداری آدرسش رو بنویسی ها! یه وقتی بخوایم چیزی بار بزنیم، توی ماشین و توی پارکینگ بساطمون رو ٱماده میکنیم، بعد وقت کشیدنش میندازیم تو همین اتوبان پشت پارک.»
آمار تصادف در بزگراههای تهران بالا ست. همین تازگی همسر بنیامین خواننده در یکی از بزرگراههای تهران در یک تصادف از دست رفته. بچهی دوسالهشان هم توی ماشین بوده. ۲۰۶ با سرعت زیاد میزند به پشت ماتیز همسر بنیامین و بعد منحرف میشود. کنترل ۲۰۶ از دست راننده در میرود و دوباره میخورد به ماتیز و پرتش میکند بیرون بزرگراه. بچهی دوساله زنده است، اما همسر خواننده درگذشت. میپرسم: «مست و نئشه پشت فرمون نمیترسی؟»
«ترس که هست، ولی میگی چیکار کنم؟ اگه مکان نداشته باشی، یه نخ سیگاری بخوای بکشی کجا میخوای بری؟»
--------------------
* روانکاوی فرهنگ عامه؛ نظم و ترتیب نشاط/ بری ریچاردز/ترجمهی حسین پاینده/ نشر ثالث ۱۳۸۸
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر