شایا گلدوست
«در خانوادهای مذهبی متولد شدم. ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم که متوجه شدم یک ترنس هستم. اما نمیدانم چرا خانوادهام از کودکی متوجه تفاوتهای من نمیشدند یا شاید به روی خود نمیآوردند. برعکس پسر بچههای دیگر که عاشق ماشین و توپ و بازیهای پر جنب و جوش بودند، دوست داشتم با عروسک بازی کنم.»
«شهناز»، زن ترنس ساکن ایران، از تجربههای آشنای زندگی خود میگوید؛ آشنا برای انسانهایی هم احساس او؛ هزاران عضو جامعه رنگینکمانی که زیر فشارهای خانواده، جامعه، قانون، سنت و مذهب روزها و لحظات سختی را سپری میکنند. شاید تصور زندگی در سایه در جامعهای که از فقر اطلاعات درباره موضوعات جنسی و جنسیتی رنج میبرد، برای بسیاری از ما سخت و حتی غیر قابل تصور باشد.
در جدیدترین طبقهبندی بیماریهای سازمان بهداشت جهانی (ICD-11)، ترنس بودگی از لیست اختلالات هویتی خارج شده و یک ناهمگونی مستمر بین جنسیتی که فرد خود را با آن میشناسد و جنسیتی که از بدو تولد بر اساس اندام جنسی به او نسبت داده شده است، تعریف میشود.
خانواده شهناز او را طرد کردهاند به دلیل اینکه هویت جنسیتی زنانهاش را نمیپذیرد: «خانوادهام از سمت مادر، تبریزی و از سمت پدر، یزدی هستند؛ خانواده و فامیل بسیار سنتی و متعصب مذهبی و مردسالار که به هیچ شکلی پذیرای هویت جنسیتی زنانه من نبوده و نیستند. از ۱۵ سالگی مجبور شدم کار کنم به امید اینکه بتوانم زندگی مستقلی به دور از فشارهای خانواده و اطرافیان داشته باشم. در بازار تهران مشغول به کار شدم اما بارها به دلیل شرایطی که داشتم، به ناچار کارم را عوض کردم و دنبال کار جدیدی در محیطی میگشتم که کسی من را نشناسد.»
شهناز در بیشتر مواقعی که با پوشش منتسب به زنانه تردد میکند، مشکلی برایش پیش نمیآید و کسی متوجه ترنس بودن او نمیشود اما شاهد دردسرهای زیاد دوستان خود در جامعه و توسط پلیس بوده است؛ از رفتارهای توهینآمیز گرفته تا دردسرهای قانونی و جریمهها و وثیقههای سنگین برای خلاص شدن از دست مراجع قانونی: «اگر توسط پلیس دستگیر شویم، شاید دفعه اول با یک تعهد ساده ختم به خیر شود اما اگر این اتفاق دوباره بیفتد، به همین سادگیها نمیشود از دستشان خلاص شد. وثیقههای سنگین و تعهدهای قانونی برای آنچه که جنسیت واقعیمان است، میخواهند.»
بسیاری از دوستان ترنس من به دلیل طرد شدن از خانواده و شرایط سختی که دارند، برای گذراندن امورات زندگی خود به کارگری جنسی روی میآورند که این موضوع آنها را بیشتر در معرض آسیب و خطرات احتمالی قرار میدهد.»
شهناز از یکی از دوستان ترنس خود میگوید؛ زن ترنس ۲۵ سالهای که به جرم کارگری جنسی دستگیر شده و برای مدت زیادی زندان بوده است: «ماموران به خانه او ریختند و دستگیرش کردند. بعد از مدتی که در زندان بود، با هزار و یک بدبختی آزاد شد. اما بعد از دادگاهی دوباره به حکم زندان طولانی مدت محکوم شد. همان دفعه اولی که از زندان بیرون آمده بود، دیگر آن آدم سابق نبود به دلیل فشارها و آسیبهایی که در زندان دیده بود.هیچکس برایش مهم نیست که چرا ما در این شرایط گرفتار هستیم و دچار آن شدهایم. همه ما را به چشم انسانهایی گناهکار و مجرم میبینند.»
میگوید این اتفاق به دفعات برای دوستان دیگرش نیز افتاده و همه آنها را نگران کرده، چون ممکن است هر کدام از آنها مورد خشونت پلیس قرار بگیرند و دستگیر شوند.
با وجودی که او از سوی خانواده هیچ حمایت مالی ندارد و آخرین شغلی که داشته را نیز به دلیل ترنس بودن از دست داده است اما کارگری جنسی را نیز برای روحیه خود مناسب نمیبیند. میگوید چند بار سعی کرده آن را تجربه کند چون چارهای نداشته اما نتوانسته است ادامه دهد و حالا در شرایط بسیار بد معیشتی به سر میبرد: «ما به عنوان یک ترنس، نه در خانواده امنیت روانی و جانی داریم و نه در کوچه و خیابان و اجتماع. قانونی هم وجود ندارد که از ما حمایت کند. حتی مجبور هستیم از قانون نیز فرار کنیم چون ما را به چشم یک مجرم خلافکارمیبیند. در بهترین حالت، نگاه جامعه و قانون به ما، بیمارانی است که نیاز به درمان داریم.»
برخورد جمهوری اسلامی با قشر رنگینکمانی در طی این سالها برخورد بسیار خصمانهای بوده و هست. هرچند به ترنسها با حکم دادگاه، مجوز لازم برای ترنزیشن و جراحی داده میشود اما در عمل حمایتهای لازم از این قشر همیشه در معرض آسیب وخشونت انجام نمیشود. در «قانون مجازات اسلامی» نیز همچنان برای روابط جنسی بین افراد همجنس حکم اعدام در نظر گرفته شده است که در بسیاری از موارد اجرا میشود.
صحبت کردن از اقلیتهای جنسی وجنسیتی نیز میتواند فرد را با مجازاتهای سنگین روبهرو کند. هفته گذشته پلیس فتای تهران از دستگیری مدیر چند کانال تلگرامی به اتهام «افساد فی الارض» خبر داد به این دلیل که او چند کانال تلگرامی با موضوع «همجنسگرایی» را مدیریت میکرده است.
«رضا ملوکی»، رییس پلیس فتا شرق استان تهران گفته است که این فرد با راهاندازی گروههای متعدد در تلگرام، با هزاران نفر عضو فعال اقدام به ترویج رابطه نامتعارف بینافراد کم سن و سال و نوجوان کرده است.
این در حالی است که آموزشهای لازم جنسی وجنسیتی از سنین پایین از سوی سیستم آموزشی به افراد داده نشده و گفتوگو درباره این موضوعات، تابویی همیشگی در جامعه ما است. در چنین فضایی، اعضای جامعه رنگینکمانی زیر بار فشارهایی که از همه جوانب به آنها وارد میشود، فرار را بر ماندن ترجیح میدهند و تصمیم میگیرند خانه آرزوهای خود را در جایی دور از وطن بنا کنند؛ مانند شهناز که همه تلاشش این است که از ایران خارج شود و حداقل خود را به ترکیه رساند؛ کشوری که از نظر فرهنگی تفاوت چندانی با ایران ندارد و در سالهای اخیر نیز رویکرد دولت حاکم بر این کشور به اقلیتهای جنسی وجنسیتی بسیار منفی بوده است. با این حال، اعضای جامعه رنگینکمانی در قانون مجرم شناخته نمیشوند و بسیاری از آنها امید دارند که بتوانند خود را از ترکیه به کشوری امن، آرام و آزاد برسانند. اما باید دید که این مسیر سخت و طولانی را چهگونه به انتها میرسانند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر