از ماجرای «اسی نیکنژاد» و فیلم سینمایی «لاله» تقریبا همه باخبرند. «ایران وایر» در نوشته «ابهامات مالی فراوان در پروژه سینمایی لاله؛ میراث نه چندان «فاخر» دولت دهم» شرح کاملی از ماجرا با بیان جزییات و اعداد و ارقام نجومی آن منتشر کرده است. اگر کسی هنوز بی خبر است میتواند به آن مراجعه کند و مانند بقیه دچار حیرت و تاسف شود.
بلافاصله بعد از انتشار این اخبار، وبسایتها و شبکههای اجتماعی شاهد عکس العمل های مختلف مردم بودند.
البته در این میان، واکنش فیلم سازان مستند که معمولا با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در ارتباط هستند، شدیدتر و با خشم و ناراحتی و تاثر فراوان همراه بود، که به نظر طبیعی هم می آمد.
مسلما هر فیلمسازی که فقط یک بار سعی کرده باشد که طرحی را در این مرکز به تصویب برساند با خواندن این اخبار منقلب شده است. او ناخودآگاه سرگذشت فیلمهایش را مرور کرده که با چه خون دل و صبر و صرف زمان فراوان ساخته شدند؛ به طرحها و ایدههایی فکر کرده که هیچگاه فرصت ثبت و تصویر و نمایش پیدا نکردند. در ذهن خود بالا و پایین رفتنهای بیپایان از پلههای مرکز را مرور کرده و دست به سر شدنها و انتظارهای بیحاصل و پاسخ رد شنیدنها در نظرش آمده است. طبیعتا واکنش او باید بیشتر هم باشد. در این یادداشت، تعدادی از این واکنش ها را میخوانید، تنها به عنوان مشتی نمونه خروار:
«گویی از خون مستندسازان وطن "لاله" دمیده.» این جملهای بود که «آزاده بیزارگیتی»، نویسنده و مستندساز بر صفحه خود در فیسبوک نوشت همراه با این توضیح: «تورم در کشور سیر صعودی داشت؛ میلیارد میلیارد به پروژه "لاله" اضافه شد؟ شد 12میلیارد! مستندسازها کجا بودند دقیقا این روزهای تورم؟ با دستمزدهای یک میلیونی، دو میلیونی، سه میلیونی،…؟!»
در زیر این مطلب، «مرجان ریاحی» این کامنت را گذاشته است:« والله مستندي كه من ساختم نه تنها دستمزدي برايم نماند بلكه بيش از چهار ميليون هم از جيبم گذاشتم روي كاري كه تهيه كنندهاش مركز بود كه بتوانم يك فيلم استاندارد بسازم.»
«ادهم صفرزاده» نیز چنین نوشته است:«ياد پارسال و روزهايي افتادم كه براي جلب يه مشاركت حداقلي براي تهيه مستندمون، ساعتها و روزها پشت در اتاق همين آقا(منظور مدیر وقت مرکز، شفیع آقامحمدیان است) معطل شديم، در نهايت هم هيچ نتيجهاي نگرفتيم و فيلم رو تماما«با سرمايه شخصي ساختيم... راستش رو بخواين، سرم گيج ميره الان…» و این سرگیجهای بود که خیلی از مستندسازان را بعدا به سردرد دچار کرد. «هادی آفریده»، مستندساز در صفحه فیسبوک خود نوشت: «چهار سالی که شخصا بر من و خیلی از مستندسازان گذشت توام بود با انواع اتهام، بیکاری، افسردگی، بیماری و بیپولی. اون وقت این آقایان میلیارد میلیارد پول کشور و سینمای فرهنگساز مستند را خرج پروژهای بیارزش کردن که اصلا ربطی هم به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نداشته است، آن هم به بهانهای که فیلم تجربی است. چه بیاساس بود تعریفی که آقا محمدیان از فیلم تجربی ارایه داد: چون فیلم به زبان انگلیسی است و دوربین پنج سانت به زمین نزدیک است، مرکز باید فیلم لاله را تولید میکرد! … امشب اولین بار بود که برنامه هفت رو با اجرای "گبرلو" دیدم و البته ایکاش نمیدیدم . سر درد گرفتم، سر درد.»
پروژههای مستند فراوانی را میتوان سراغ گرفت که به خاطر کمی بودجه، نیمه کاره رها شدند و یا اصلا به مرحله ساخت نرسیدند. «بیژن زمان پیرا» در زیر مطلب بالا چنین نوشته است: «هادی جان حق مستندسازها رو اینجوری به چپاول میبرند. سه ساله که طرح فیلم مستندم در مرکز گسترش تجربیه، با وجود این که تایید شده بود میگفتند بودجه نداریم بدیم.»
درواقع، به این پرسش هیچ گاه پاسخ قانع کنندهای داده نشد که چرا این فیلم باید به تهیه کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شود در حالی که هیچ سنخیتی نه با «مستند» پیدا می کرد و نه ارتباطی با «تجربی» داشت؟ و همه توضیحاتی که بعدا داده شد، به جای روشنگری، بیشتر به این معما دامن زد. «بابک بهداد»، مستندساز در صفحه فیسبوک خود دراین باره چنین نوشت: «فیلم لاله به گفته تولید کنندگان آن، فیلم شیکی است. بازیگرانش انگلیسی حرف میزنند و هلیشات دارد؛ پس فیلم متفاوت و تجربی ا ست و به این علت در مرکز گسترش تولید شده است. تا حالا شنیدهاید که شاعری و یا هنرمندی بگوید من اثرهنریم را به زبان بیگانه میگویم چون مخاطب خارجی دارد و دم از هنرملی کشورش بزند؟ کدام یک از فیلمسازان بزرگ در تاریخ سینما این روش را داشتند؛ مثلا "کوروساوا" در فیلم "هفت سامورایی"، بازیگران خود را وادار میکرد فرانسه حرف بزنند و یا "فلینی" فیلم "جاده" را به زبان عربی و یا انگلیسی میساخت تا مخاطب غیربومی پیدا کند؟
مگر فیلم "جدایی نادر از سیمین" به زبان انگلیسی ساخته شد که آنقدر مخاطب در دنیا پیدا کرد. آقای شفیع آقامحمدیان! "لاله" نه تنها فیلم تجربی نیست بلکه جلوی دهها فیلم تجربی مستند و داستانی را گرفت و مثل سرطان، طرحها و فیلمهای فیلمسازان را خشکاند و نابود کرد. مگر مستندسازان برای سینمای ایران و مرکز گسترش کم افتخار آوردند که اجازه ساخت فیلم مستند برایشان صادر نشد و یا با برآوردهای غیر واقعی، قراردهایی بسته شد که اکثرا مایوس و سرخورده شدند؟»
یکی از این روایتهای سرخوردگی را «مونا زاهد»، مستندساز در صفحه فیسبوک خود چنین نوشت: «یه دفعه منشی این آقا منو تهدید کرد که من به اتفاق آقامحمدیان تصمیم گرفتیم فیلمسازایی که خودشون میان اینجا، کارشونو انجام ندیم تا یاد بگیرن نیان. گفتم آخه چرا، خب چی کار کنن؟ گفت وظیفه فیلمساز نیست که بیاد، باید تهیه کننده بیاد. گفتم آخه الان تهیه کنندهها حوصله اینقدر بالا و پایین رفتن از پلهها رو ندارن. گفت مثلا همین آقا. برگشتم پشتم رو نگاه کردم دیدم "جهانگیر کوثری" رو میگه! گفت ایشون نمیدونم از کجا توهم زده که تهیه کننده است، از صبح تا شب اینجاست. گفتم خب خانم تهیه کننده است دیگه، توهم چیه؟ ایشون کلی فیلم تهیه کرده... یه دفعه سرد شدم. گفتم دارم با کی حرف میزنم. الان درد اینا چیه؟ من میآم، میگه فیلم ساز نیاد، تهیه کننده بیاد. آقای کوثری میآد، میگه... خدا میدونه چقدر وقت گذاشتم و هرگز هم تو اینجا ننالیدم. الانم به روحیهای رسیدم که فکر میکنم اگه شرایط به وجود بیاد که فیلممو بسازم، هیچ، هیچ، هیچ، هیچ انگیزهای ندارم که بسازمش. یه حس عجیب قهر دارم با خودم.»
این حس عجیب هنوز همراه با خیلی از فیلمسازان است چرا که به اندازه همه آن پاسخهای «بودجه نداریم»، حساب میکنند که با پول اختصاص داده شده به این پروژه، چه تعداد فیلم ساخته میشد و به پاسخی کم و بیش شبیه جواب «سارا نامجو» میرسند که در نامه سرگشاده خود آورده است:« با 11 میلیارد میشد 3 انیمیشن بلند، 6 فیلم سینمایی بلند اول و بیش از50 مستند و کوتاه تولید کرد. من به عنوان فیلمساز انیمیشن که مجموعهای از آثار موفق کوتاه و بلند در پرونده خود دارم و دو فیلم کوتاه انیمیشن نیز برای مرکز ساختهام که دارای جوایز و حضورهای موفقی در داخل و خارج بودهاند، وقتی برای ساخت اولین فیلم سینمایی انیمیشن، بارها به مرکز مراجعه کردم با جوابِ پول نیست مواجه شدم و نا امید برگشتم. این در حالی است که انگار پول بوده و به اندازه هم بوده اما برای دو سه نفر نور چشمی خرج میشده است.»
البته به نظرم شکستن همه کاسه و کوزهها هم بر سر مدیریت اخیر اشتباه است. این روال نورچشمی بازی و بیعدالتی، از سالها پیش از «شمقدری» و «آقامحمدیان» در جریان بوده و تبدیل به ساختار مدیریت فرهنگی آقایان شده است؛ گیرم در زمان های قبل با سازوکاری مهربانانهتر و تعداد نورچشمی بیشتر انجام می شده ولی ساختار یکی بوده. فرقش این است که در این دوره به سبک احمدی نژاد، آش آنقدر شور شد که حتی صدای آشپز را هم درآورد. ولی آیا تضمینی هست که با مدیریت جدید، پاشنه در ِمرکز ِگسترش بالاخره به نفع مستند و فیلم تجربی بچرخد؟ مدیران تغییر کردند ولی به نظر نمی آید اراده ای مبنی بر تغییر این ساختار ناعادلانه وجود داشته باشد. و البته هنوز هیچ خبری هم از برخورد قضایی با تخلفات مدیریت قبلی و زیرمجموعه اش نیست. آیا همین پیامی برای مدیریت جدید نیست که در خط ما باشید و بدون نگرانی تخلف کنید؟
در انتها این یادداشت را با منظومه ای طنزآمیز از محمدرضا عرب فیلمساز و مستندساز به پایان می برم که در واکنش به این اخبار خطاب به آقای شفیع آقامحمدیان سروده:
آن آمده از فرنگ
با موها و كت قشنگ
آن بچه اردبیل
آن دائم المريض
با حال نزار در پشت ميز
آن شيفته سفرهاي داخلي و خارجي
آن نفرستاده فيلم بدرود بغداد به اسكار خارجي
آن نسازنده فيلم اول ، دوم وتجربي
آن حامی فيلم هاي لوكس و فاخر ی
آن كه در كمال فروتني به خودش پروانه ساخت داد
آن مدیرعزيز دل جواد شمقدری
آن مجري طرح فيلم سينمايي لاله
آن كه هر کار در مرکز می کرد خوشش مي آمد می گفت باحاله
شيخ خوش بيان! شيخ الشيوخ شفيع آقا محمديان
نقل است كه همي زبان فرانسه خوب مي دانست و مي گفت سينماتوگراف آموخته ولي بوالعجب كه زبان گفتگو با سينماگران كشورش را نمي دانست. از عنفوان جواني عاشق سفرهاي خارجي بود و بسيار سفركرد كه هيچ دستاورد نداشت. اما به غايت كارهاي انجام نشده در كارنامه اش بود. با اينحال علو طبع و فروتني بي حد و حصرش او را واداشت كه در نشست صميمي با ارباب جرايد و اصحاب رسانه ضمن ارائه آمار كارهاي نكرده به خود نمره 18 داد. مريدان همه گرد او حلقه زده و برسرو سينه همي كوفتند و گفتند كه اي شيخ اروميه اي آمده از پاريس تواضع بس است. چرا به خود نمي دهي بيست ؟ ارباب جرايد در بهت فروشدند و قلم از دستشان بيفتاد و انگشت حيرت در دهان گرفتند و با خود انديشيدند كه با اين همه تواضع شيخ چه كنند؟ باشد كه مديران سينمايي گذشته، حال و آينده از احوالات شيخ بياموزند وعبرت گيرند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر