تا کنون باید برای همه ایرانیان آشکار شده باشد که دنیا، به ویژه غرب، با گرمایی آمیخته به کنجکاوی از حسن روحانی، رییس جمهور ایران استقبال کرد. این استقبال چنان سرشار از اشتیاق بوده است که رسانهها دیگر مترادفی برای اصطلاح «دلفریب» پیدا نمیکنند و برای اولین بار از زمان انقلاب ۱۳۵۷، تیتر خبرها درباره ایران در عین فراوانی، مثبت هم بودهاند.
برای کسانی که دغدغه اصلیشان کاهش نرخ تورم و افزایش قدرت ریال است، تا رسیدن به نتایج ملموس این تحولات هنوز راه درازی در پیش است. ولی بهره گیری آقای روحانی از رسانه به عنوان یک ابزار سیاست خارجی شاید اهمیتی زود بازده داشته باشد.
حتی پیش از ورود به نیویورک، آقای روحانی رسانهها را مهیای تغییر در لحن گفتار ایران و پیام آشتی کرده بود. سرمقاله او در روزنامه واشنگتن پست، به این خاطر که رییس جمهور ایران مردم امریکا را مستقیما از طریق یکی از روزنامههای وزین این کشور مورد خطاب قرار داد، دارای اهمیتی نمادین بود و بسیاری را به این باور رساند که تغییر در لحن، خود آغازی مبارک است.
در ایالات متحده، جایی که رسانهها نگاه مردم به ایران را شکل میدهند، اثرات این اتفاق فراتر از این هفته خواهد رفت. یکی از دلایلی که کنگره ایالات متحده چنین موضع خصمانهای نسبت به ایران دارد و قدرت اصلی پشت سر تحریمهای بیشتر ایران به شمار میرود، این است که تندی با ایران راه آسانی برای به چنگ آوردن صندلی نمایندگی است. اگر تصویر ایران به تدریج در رسانهها تغییر کند، آن وقت دینامیزم سیاسی هم ممکن است با زمان تغییر یابد و اعضای کنگره که از برنامه اوباما برای دیپلماسی با ایران پشتیبانی میکنند هم شاید این پشتیبانی را در حوزههای انتخاباتی خود کم هزینهتر بیابند.
تصویر ایران در رسانههای امریکایی از جهات دیگری هم اهمیت دارد. مردم امریکا بارها در نظرسنجیها اعلام کردهاند که از حمله نظامی به ایران حمایت میکنند، درحالی که بیشتر مردم دنیا به شدت مخالف آن هستند. مردم امریکا از جنگ خسته شدهاند و خیلیها دختران و پسران خود را در عراق و افغانستان از دست دادهاند، ولی وقتی به ایران میرسد، انگار پذیرفتهاند که شاید جنگی دیگر با ایران ضروری باشد. دلیل آن هم این است که رسانهها با همدستی رییس جمهور پیشین ایران، محمود احمدینژاد، مردم امریکا را متقاعد کرده بودند که ایران هم سر دشمنی با دنیا دارد و هم این که به دنبال سلاح هستهای است.
با تغییر این گفتمان، با صحبت از اسراییل با لحنی انتقادی ولی منطقی و با ارایه تصویر ایرانی صلح طلب، حرکت رسانهای رییس جمهور تازه ایران میتواند تاثیر زیادی در متقاعد کردن امریکاییها داشته باشد که جنگ با ایران ضروری نیست و شاید هرگز هم نباشد. بعد از جنگ عراق آشکار شده است که هر رییس جمهوری در امریکا حتی برای اقدام نظامی هرچند محدود نیاز به پشتیبانی مردم خود دارد. عقب نشینی اوباما از دخالت نظامی در امریکا، که هم مردم و هم رسانهها مخالف آن بودند، اهمیت این نیاز را مورد تاکید قرار میدهد.
کاری که رییس جمهور حسن روحانی و وزیر خارجهاش، جواد ظریف در این یک هفته انجام دادند را جدا از اسراییل و قطر، هیچ ملت دیگری در خاورمیانه تنوانستهاند انجام دهند. این دو کشور خیلی پیش از دیگران متوجه نقش تعیین کننده رسانه در شکل دهی به افکار عمومی شدهاند و سالهاست که از رسانه برای تقویت سیاست خارجی خود بهره گرفتهاند.
به قطر نگاه کنید؛ کشوری که از دید بسیاری، با استانداردهای امریکایی، نقش بسیار مخربتری از ایران در منطقه بازی میکند. ایران شاید از بشار اسد پشتیبانی کند، ولی بشار هرگز دشمن ایالات متحده نبوده است در حالی که قطر از جهادیون افراطی سنی در سوریه پشتیبانی میکند که ضد امریکایی بودن آنها با کشتار آمیخته است. ولی قطر، در صحنه جهانی، تصویر مدینه تمدن بشری در خاورمیانه را از خود ترسیم کرده است. شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی و حالا الجزیره امریکا با بهره گیری از تولیدات رسانهای خود، تصویری بزک شده و ملایم از سیاستهای کثیف و افراط گریانه اسلامی ارایه میدهند که در سوریه و مصر دنبال میکند.
این بهره گیری از رسانه، در ابعادی چنین بزرگ، نه تنها برای قطر جام جهانی، بلکه امکان راه گریز در سیاست خارجی را هم برای این کشور به ارمغان آورد. قطر خود را قادر میسازد سیاستهایی را دنبال کند که بدون پرداخت هیچ بهایی، دقیقا خلاف منافع امریکا در منطقه هستند.
هفته گذشته مجله «نیویورکر»، مهمترین هفتهنامه در امریکا، پروندهای در مورد «قاسم سلیمانی»، فرمانده سپاه قدس منتشر کرد که بسیار مورد بحث قرار گرفت. همتاهای قطری سلیمانی نقشی به همان اندازه شریرانه در عراق و سوریه بازی میکنند، ولی هرگز نمیبینید که هفتهنامهای مهم، پرونده مطبوعاتی در مورد آنها منتشر و آنها را به عنوان مردان خبیث خاورمیانه افشا کند.
البته برای ایران، این تنها روزهای آغازین است. انبار تعصب و سوءنیت امریکا نسبت به ایران هنوز تا خالی شدن فاصله زیادی دارد و یک هفته مانور دلربایی از سوی آقای روحانی و آقای ظریف نمیتواند آن نگاه را به سرعت تغییر دهد. ولی خیلی از امریکاییهای جوانتر که حتی بحران گروگانگیری سفارت امریکا را به خاطر نمیآورند، حافظه تاریخی کوتاهتری دارند و هنوز ذهنشان در مورد ایران در آن قالب گذشته قرار نگرفته است، پس از خواندن دهها تیتر خبری در مورد شاخه زیتونی که روحانی در دست دارد و تماشای مصاحبههای تلویزیونی که او در آنها هولوکاست را میپذیرد و از مدارا سخن میگوید، بار دیگری که یک نظرسنج از آنها در مورد حمله امریکا به ایران بپرسد، بیشتر در مورد پاسخ خود فکر خواهند کرد؛ و هنگامی که یک کاندیدای نمایندگی کنگره در وعدههای انتخاباتی خود از تحریمهای بیشتر در مورد ایران حرف بزند، شاید این ایده رای چندانی برای او جمع نکند.
در حالی که کار واقعی برای بهبود جایگاه ایران در اقتصاد جهانی بر سر میز مذاکره اتفاق خواهد افتاد، باید به یاد داشته باشیم که آن مذاکره کنندهها به سیاستمدارانی گزارش میدهند که همیشه یک چشم آنها به نتایج نظرسنجیها و چشم دیگرشان به تیترهای روزنامههاست. آقای روحانی در این یک هفته موفق شد حتی پیش از این که مذاکرات آغاز شود، متغیری مهم را به نفع ایران تغییر دهد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
...عقب نشینی اوباما از دخالت نظامی در سوریه نه در آمریکا... (انتهای پاراگراف 5)