در صد قدمی هتل ما در قاهره،مجسمه با وقاری از «امکلثوم»، اسطوره موسیقی مصر قرار داشت. او نزدیک به ۴۰ سال است که فوت کرده اما صدای مسحور کنندهاش هنوز از پشت پنجره خانهها و داخل تاکسیها شنیده میشود. بسیاری از خوانندههای امروزی، سبک او را ادامه میدهند چون مردم بیشتر به موسیقی سنتی علاقهمندند و کمتر به ترانههای غربی گوش میدهند.
اما «ابراهیم فاروق» و «محمد جاد» از گروه هیپهاپ «اسفلت» (آسفالت) به نسل جدیدی تعلق دارند. آنها در عصر اینترنت و ماهواره بزرگ شده و مرزهای موسیقیِ کشورشان را وسعت دادهاند.
قرار آرش سبحانی با آنها در استودیویی در محله «مدينة نصر» بود. برای اینکه سر وقت برسیم، تاکسی گرفتیم و یک ساعت و نیم زودتر بهراه افتادیم. ترافیک قاهره در حالت معمولی بدتر از تهران است و این روزها هرج و مرج ناشی از حکومت نظامی هم به آن اضافه شده.
مطمئنا دوستداران «اسفلت» هم منتظرند ببینند واکنش آنها نسبت به ناآرامیهای اخیر چیست. زیرا موسیقیِ این گروه و موزیسینهای زیرزمینی دیگر- برخلاف موسیقی متعارف سنتی و پاپ- تنها سرگرم کننده نیست بلکه با پیامهای اجتماعی و سیاسی همراه است.
این، بخشی از شعرهای یکی از ترانههای «اسفلت» است درباره حکومت اسلامگرایان پس از سقوط رژیم حسنی مبارک:
«دارم فکر میکنم با این همه باخت،
آیا واقعاً در انقلاب پیروز شدیم؟
میگویند جزییات را فراموش کنید،
تنها ظاهر مهم است…
آزادی مردم را میدزدند و
میگویند چیزهای خوب در راه است.
وعده میشنویم
اما در آخر تنها سراب است.
چه کسی میگوید تسلیم میشویم؟
غیر ممکن است!
بیایید! بیایید کشور را پاکیزه کنیم
لباسها را اگر بشوییم
چرکها بیرون میآیند.»
Asfalt & Arash Sobhani (1) from Iranwire.com Vimeo on Vimeo.
[ویدیو دوم را اینجا ببینید.]
دولت مصر چه پیش و چه پس از جنبش «بهار عربی»، خوانندهها و گروههای موسیقی غیر متعارف و زیرزمینی را سانسور نکرده و با آنها برخورد خصمانه نداشته است. اما برخی از آنها به رسمیت شناخته نشدهاند. در نتیجه، مجوز اجرای کنسرت یا فروش آلبوم ندارند؛ برای نمونه، «هیپ هاپ» موسیقی بهشمار نمیرود و کسانی که «رپ» میکنند از دید مقامهای رسمی، خواننده نیستند. از اینرو بچههای «اسفلت» مجوز رسمی ندارند، هر چند که یکی از گروههای پرهوادار هستند و صفحه فیسبوک آنها ۱۵۱ هزار «لایک» دارد. آنها بهخاطر محبوبیتشان چندین بار برای تبلیغ محصولات مختلف تجاری استخدام شدهاند.
آرش در گفتوگوهایش با ابراهیم درباره برخورد جوامع منطقه با موسیقی غیر متعارف گفت و این که از دید اقشار سنتی در ایران، داشتن سازهای غربی و یا خواندن موسیقی «رپ» یا «راک» نوعی ضدیت با فرهنگ و مذهب بهشمار میرود زیرا آنها هرگونه نوآوری و برداشت فرهنگی از غرب را فسادآور میدانند. اما با وجود فشارهای زیاد دولتی و مذهبی، موسیقی زیرزمینی بهویژه پس از «جنبش سبز» گسترش پیدا کرده و در بازتاب اعتراضهای مردم نقش مهمی داشته است؛همان نقشی که این موسیقی در حمایت از «بهار عربی» داشت.
آرش از سبک موسیقی و نوازندگی آکاردئون يُسرا خوشش میآید؛ آکاردئون در ترانههای کیوسک جایگاه ویژهای دارد. او خیلی امیدوار بود در قاهره با يُسرا دیدار کند که خوشبختانه این فرصت پیش آمد. يُسرا تاکید کرد که خودش را یک خواننده سیاسی نمیداند و لقب «صدای انقلاب» که برخی رسانهها به او دادهاند، درست نیست. او در مورد زندگی روزمره و احساساتش آهنگ میسازد. با این حال، سوژههایی را برای شعرهایش انتخاب میکند که در این جامعه سنتی، سنتشکن است؛برای نمونه، ترانه «در خیابان» (ویدیو زیر):
«بعضی از مردم در خیابان
فوتبال بازی میکنند
و بعضیها پیادهروی میکنند،
آواز میخوانند و عکس میگیرند.
بعضیها با یکدیگر بدرفتاری میکنند.
بعضیها همدیگر را در خیابان میزنند
و میکشند.
بعضیها در خیابان میخوابند
و بعضیها بدن و ناموسشان را میفروشند.
ولی بزرگترین فاجعه، زمانی است که
یک روز فراموش کنیم همدیگر را
در خیابان [لب به لب] ببوسیم.»
این ترانه ساده و لطیف برای این جامعه خشن و مردسالار، چیزی کمتر از انقلاب نیست. بهقول آرش، هر خواننده زنی مانند يُسرا، زشتیهای ۱۰ هزار آدم متعصب را خنثی میکند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر