عبدالستار دوشوکی
تندرستان را نباشد درد ریش جز به همدردی نگویم درد خویش
گفتن از زنبور بیحاصل بود با یکی در عمر خود ناخورده نیش
تا ترا حالی نباشد همچو ما حال ما باشد ترا افسانه پیش
باز روز ۲۱ فوریه مصادف با ۳ اسفند (روز جهانی زبان مادری)، روز عاشورای مردمان «غیر فارسیزبان» و اقلیتهای قومی و زبانی ایران در راه است. باز باید دستههای عزادار و سوگوار بلوچ و ترک و کرد و غیره در ماتم و مظلومیت زبان مادری خویش به تعزیه و نوحهسرایی مرثیهگونه بپردازند، آن هم در مملکتی که فقط زبان فارسی را پاس میدارند و بقیه زبانها را زاپاس!
روز جهانی زبان مادری ۲۲ سال پیش توسط سازمان ملل (بخش یونسکو) تصویب شد و جمهوری اسلامی جزء ۱۸۸ کشوری بود که آن را با رای خویش تایید کرد. سیاست پذیرفتهشده و شعار محوری یونسکو این است: «پیش به سوی آیندهای پایدار از طریق آموزش چندزبانه.» بنمایه و تم امسال (٢٠٢١) یونسکو «ترویج چندزبانی برای شمولیت و پیراگیری در آموزش و جامعه» است. این حق قانونی و طبیعی نه تنها در منشورها و قوانین متعدد بینالمللی نظیر منشور زبان مادری، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، اعلامیه جهانی حقوق زبانی و کنوانسیون حقوق کودک تصریح و تایید شده است، بلکه قانون اساسی جمهوری اسلامی (از جمله اصل ۱۵) نیز آن را به رسمیت شناخته است. اما جمهوری اسلامی و شوربختانه به همراه آن بخشی از جامعه مرکزنشین ایران نه تنها شمولیت زبانهای دیگر را بر نمیتابند، بلکه با نوعی خودپسندی و خودمحوری منتج از تبلیغات سوء، آن را تهدید امنیتی برای کشور میدانند. یعنی حق به رسمیت شناختهشده ذاتی و طبیعی دیگران را تهدیدی برای خود قلمداد میکنند. یعنی در مملکت بلوچ و کرد و عرب و ترکمن و ترک و غیره، حکومت تعدادی فارسزبان و مرکزنشین را در «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» گرد هم آورده است تا رویکرد تبعیضآمیز، ناعادلانه و ظالمانه امنیتی نسبت به مقوله تدریس زبانهای بومی در مدارس استانهای اتنیکی را به عنوان خطر و «تهدید ملی» ترویج و تبیین کنند؛ تو گویی که این مردمان که حدود نیمی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند، جزء «ملت» ایران نیستند.
هشت سال پیش شعری از «حداد عادل»، رئیس فرهنگستان، در صفحه ٢٦ کتاب درسی سال ششم دبستان چاپ شده بود که زبان مردم تبریز را «فارسی» آورده بود. اعتراضات شدیدی صورت گرفت و آن صفحه بعدا حذف شد، اما خوی خودمحوری و تبعیضگرایانه در تار و پود تک تک اعضای «پانفارسیست» این فرهنگستان ضد ایرانی (به شرطی که بلوچ، ترک، عرب، کرد، ترکمن و غیره را ایرانی بدانیم) نفوذ عمیق دارد. به همین دلیل «فتحالله مجتبایی»، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مقوله حق آموزش زبان مادری را امری وارداتی، خطرناک و «توطئه انگلیس» میداند.
وقتی خواسته قانونی و بر حق نیمی از جمعیت ایران توطئه انگلیس قلمداد میشود، تکلیف روشن است؛ سرکوب و لاغیر! یعنی در عمل وظیفه منفعتمحور اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی توجیه سرکوب مطالبات زبانی و خواستههای فرهنگی و هویتی است.
به باور نگارنده و بر اساس تجربه حداقل چهل و چند ساله و با عنایت به قرائن و شواهد موجود در بین فعالان قومی و ملیتی، نفی حقوق اقوام نه تنها باعث همگرایی هویت ملی، که برعکس سبب ایجاد فرایندهای واگرایی فزاینده، تشدید ناسیونالیسم قومی جداییخواه، هویتطلبی قومی یا ملیتی، گسترش ناسازگاری هویتی و گسلهای قومی، افزایش شکاف بین ملیتها و حکومت شده است. اگرچه جمهوری اسلامی همواره با استفاده از ابزار انکار همه چیز را حاشا میکند و خود را جزیره ثبات میداند؛ همانگونه که «جیمی کارتر» یک سال قبل از انقلاب حکومت شاه را به عنوان «جزیره ثبات» مورد تمجید و تفقد قرار داد. به قول حافظ «جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز؛ باطل در این خیال که اکسیر میکنند.» باید گفت اگرچه چند صباحی بتوان مردم را در داخل منکوب و سرکوب کرد و به انقیاد کشاند، اما از منظر آسیبشناسی و آیندهشناسی باید به گسترش روند جهانی مردمسالاری فزاینده، تحول گفتمان حقوق بشر، مبارزات مطالبهمحور، هویتطلبی سرکوبشده و لطمات جبرانناپذیری که استبداد بیرحم جمهوری اسلامی بر پیکره مردمان مختلف ایران وارد آورده است، توجه داشت، زیرا جمهوری اسلامی چیرهدستی و مهارت (بخوان حماقت) عجیبی در تبدیل فرصتها به تهدیدها دارد.
متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و به خصوص بین هموطنان مرکزنشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی نظیر هنر نزد ایرانیان است و بس! و فارسی شکر است، بسیاری از درک این حقیقت ساده عاجزند که زبان مادری هر کسی برای او شکر است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچها نیز به زبان بلوچی میگویند عـسـل یا شـهـد. زبان بلوچی در بین بیش از ٦ هزار زبان زنده دنیا در رده ۹۷ قرار دارد. از منظر زبانی بیش از دو سوم کشورهای جهان جمعیتی کمتر از «بلوچها» دارند. در بسیاری از کشورهای «یکپارچه» جهان از قاره آمریکا گرفته مثل کانادا و بولیوی تا آسیا مثل هند و سریلانکا، از قاره اروپا گرفته مثل بلژیک و سوییس تا همسایگی خودمان مثل افغانستان، عراق و اسرائیل چندین زبان رسمی وجود دارند و بر خلاف نظریه شونیستهای افراطی پانفارسیست فرهنگستان زبان و ادب فارسی در یک کشور چندزبانه، چندملیتی، چندمذهبی و متنوع و رنگینکمان، فقط یک زبان و یا یک مذهب نمیتواند مهر شناسنامه و مولفه «وحدت» و هویت ملی یک کشور متنوع و یا یک «ملت» مدرن و متمدن باشد.
به باور بسیاری از محققان و کارشناسان و بر اساس تبیین یونسکو، بارزترین مولفه فرهنگی و هویت جمعی هر قوم و ملتی، زبان آن است. اهمیت آموزش و تدریس به زبان مادری از منظر «حقوق بشر» نه تنها به مثابه یک حق قانونی، طبیعی و مسلم انسان، بلکه به عنوان اساسیترین وسیله ارتباط انسان و موثرترین واسطه کنش و واکنش او با محیط خویش است. ترقی و پیشرفت انسانها و جوامع آنها ارتباطی کاملا مستقیم با توانایی آنها در تحصیل دانش و آموختن علم از گهواره تا گور دارد. متاسفانه فرزندان بلوچ و اقوام دیگر نه تنها با نابرابری و نابرابرنگری زبانی (در مقایسه با فارسزبانان) آموزش ابتدایی را آغاز میکنند که قبل از فراگرفتن نوشتن و خواندن، ناچارند زبان مادری جدیدی را نیز یاد بگیرند؛ بلکه وحشتناکتر از آن با کمداشت و کاستیهای فراوان در عدم وجود تسهیلات آموزشی، مدرسه مناسب، معلم و امکانات مالی، فقر، سوء تغذیه و غیره روبهرو هستند. این عدم توازن و تبعیضات عدیده باعث تولید رقابت نابرابر و ستم مضاعف میشود که انکار آن به همراه «انگزنی» به نوبه خویش نفی حقوق بشر و همسویی با ظلم و ظالم است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر