در این ویدیو «شهرزاد پورعبدالله»، روانشناس، به بررسی مفهوم حریم خصوصی و اهمیت آن در زندگی فردی و اجتماعی میپردازد.
حریم خصوصی و اهمیت آن چیست؟
حریم خصوصی به تمام موارد و جزییات زندگی آدمها که فقط به خود آنها مربوط باشد و ربطی به نیازها و انتظارات دیگران نداشته باشد گفته میشود.
اگر دیگران حریم خصوصی ما مراعات کنند به ما کمک میکند تا با احساس آرامش و امنیت بیشتری زندگی کنیم. رعایت حریم خصوصی موجب میشود تا از نظر سلامت روحی و جسمی در شرایط ایدهآلتری قرار داشته باشیم. البته جزییات حریم خصوصی در زندگی هر فردی را خود همان فرد تعیین میکند.
حریم خصوصی بین زوجها یا بین والدین و فرزندان باید چگونه رعایت شود؟ به ویژه در موضوع دسترسی به محتویات تلفن همراه و صفحات شخصی در شبکههای اجتماعی.
نمیتوان قانون خاص و مشخصی در اینباره تعیین کرد؛ چون موضوع به سن افراد، طول رابطه، نوع رابطه، مرحله رابطه و میزان اعتماد طرفین به یکدیگر بستگی دارد. اما به طور کلی چک کردن تلفن همراه و پیغامهای شخصی دیگری به معنای تجاوز به حریم خصوصی آن فرد است.
همیشه به مادران و پدران میگویم که قبل از ورود به اتاق فرزندانشان حتما در بزنند و با اجازه وارد شوند؛ حتی اگر کودک پنج ساله باشد. چون باید از همان سن یاد بگیرد. در مواردی مانند کمد لباسها، یادداشتهای شخصی، کامپیوتر و موبایل هم باید همین احترام برقرار باشد و بدون اجازه سرکشی نکنند.
پدر و مادر زمانی میتوانند به خود اجازه ورود به حریم خصوصی فرزند بدهند که احساس کنند حال روحی بچه خوب نیست یا مثلا قربانی زورگیری و قلدری شده باشد. زمانی که شاید خودش نداند اما نیاز به کمک دارد. مثلا شاید فرزندشان به دلیل همجنسگرایی مورد آزار همکلاسهایش قرار میگیرد یا در شبکههای اجتماعی و پیامهای موبایلی اذیت میشود. چنین آزارهایی میتواند حتی به اقدام به خودکشی یا مشکلات جدی در سلامت روان منجر شود.
در رابطه زناشویی هم ماجرا همین است. لازمه هر رابطهای اعتماد است. در یک رابطه طبیعی دو طرف ممکن است دسترسیهای محدودی به اکانتهای کاری یا مالی یکدیگر داشته باشند. اما چک کردن پیغامهای شخصی همدیگر در شبکههای اجتماعی قطعا اشتباه است و نشاندهنده غیرعادی بودن رابطه است.
در حالت عادی، همسر من نباید موبایل من را وارسی کند چون مثلا شاید من با خواهرم درباره پدر و مادرم صحبت کردهام و نمیخواهم او از جزییات صحبتهای ما باخبر شود.
اگر یکی از زوجین معتقد باشد که بعد از ازدواج باید همه چیزشان مشترک باشد همسرش چگونه باید او را قانع کند به حریم خصوصی احترام بگذارد؟
وقتی تعریف یک رابطه براساس اعتماد باشد معمولا چنین دعوا و اختلافی پیش نخواهد آمد. همه چیز بستگی به میزان اعتماد طرفین به همدیگر دارد. اما برخی از آدمها همواره مضطرباند و گاهی حس ناامنی در دیگران ایجاد میکنند. اگر با چنین آدم مضطربی در رابطه هستیم، باید حساسیتهایش را درک کنیم و به جای اینکه مستقیم بگوییم «به تو ربطی ندارد» سعی کنیم با گفتوگو و بیان دلایل کافی قانعاش کنیم. اما اگر این مشکل رفع نشد حتما باید به روانپزشک یا مشاور رواندرمانی مراجعه کنند.
ممکن است یکی از زوجین ناگهان متوجه شود که مثلا همسرش سالها به او خیانت کرده است. در آن صورت اگر بخواهند به رابطه برگردند طرف آسیبدیده به احتمال زیاد این شرط را میگذارد که همه زندگی طرف خیانتکار را کنترل کند و او حق هیچ اعتراضی نداشته باشد.
درباره کنترل پدر و مادرها روی ارتباط فرزندشان با جنس مخالف چطور؟ تا کجا میتوانند دخالت کنند که به حریم شخصی فرزندشان تجاوز نکرده باشند؟
این موضوع با سن فرزند مرتبط است. مثلا درباره فرزند ۱۶ یا ۱۷ ساله کمتر جای نگرانی است زیرا این سن برای تجربه و آزمون و شناخت دیگران است. پس تنها کاری که پدر و مادرها باید بکنند این است که «ناظر باشند» نه بیشتر. تجربه نشان میدهد که اکثر دخالتهای والدین در روابط دوستی یا انتخاب برای ازدواج بیمورد است و این دخالتها فایدهای جز ایجاد تنش و دعوا ندارد.
حتی در موارد کمتر معمول، مثل اصرار فرزند برای ازدواج با فردی با اختلاف سنی بسیار زیاد، بهتر است پدر و مادر فقط نظرشان را بگویند یا با طرح سوالاتی، فرزندشان را به فکر کردن بیشتر سوق دهند.
اگر یکی از زوجین دچار مشکلات اعصاب و روان باشد و مثلا به طور غیرمنطقی به فرد مقابل مشکوک باشد چه باید کرد؟
ممکن است برخی از حساسیتها به خاطر اختلالات روانی باشد؛ مثلا وسواسهای فکری یا افراد پارانوئید. به عنوان نمونه، فردی که خیالاتی میبافد و بعد در خانه را به روی همسرش قفل میکند.
در چنین مواردی، فرد نباید تسلیم شود و گمان کند احترام میگذارد. باید در جستوجوی راه حلی باشد؛ یا آن طرف میپذیرد که دارای مشکلی روانی است و گامی برای درمان برمیدارد یا دو طرف راه چاره را در جدایی میبینند.
حرف بیهودهای است که کسی بگوید «چون خیلی دوستش دارم زیاد کنترلاش میکنم». دوست داشتن قابل درک است، اما استرس «از دست دادن» را باید درمان کرد. ما نمیتوانیم کسی را زندانی کنیم، زیرا او رفته رفته از این رابطه احساس خفگی میکند و به سمت رابطه دیگری سوق داده میشود.
برای افراد متاهل یا کسانی که در رابطه هستند، مرز دوستی و رفاقتشان با جنس مخالف تا کجاست؟
اینجا هم بستگی به میزان اعتماد بین زوجین دارد. ولی نکته مهم این است که همسر یا پارتنر از این قرارها و صحبتها مطلع باشد و موضوعی پنهان نشود.
در حالت کلی، هیچ مشکلی نیست که مثلا زنی متاهل با دوست مرد خود قهوهای بنوشد و حرف بزند. این رفتاری نرمال است. اما ضمنا باید بدانم که چطور با جنس مخالف رفتار کنم تا به او بفهمانم که به کسی دیگر تعهد دارم و او نمیتواند روی من به عنوان «گزینه» حساب کند. هر انسان عاقل میتواند متوجه شود که هدف طرف مقابلش از ایجاد دوستی چیست.
مثلا وقتی میینید که آن دوست یا همکار با برخی جملات میخواهد امنیت روانی شما را سلب کند یا مثلا به طور ناگهانی دستش را روی دست شما میگذارد، مشخص است که باید سعی کنید به آن قرارهای دونفره پایان دهید.
اما اینکه قانون بگذاریم طرف مقابلمان بعد نباید با هیچ فردی از جنس مخالف رابطه دوستانه داشته باشد، توهین به شعور طرف مقابل و تجاوز به حریم خصوصی اوست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر