تلخترین اتفاقات این روزها، حوادث خونبار مصر است. اتفاقات پرشمار و تکانهای دنیای خبر لحظه به لحظه است. میخواهیم تیتری را به کار بگیریم که همین لحظه به لحظه بودن گزارش را نشان بدهد. قالب آشنای قدیمی داریم؛ استفاده از سرخط «لحظه به لحظه با...». با چی؟ تفاوت مفهوم این دو تیتر چیست؟ «لحظه به لحظه با عملیات نیروهای امنیتی علیه هواداران مرسی» و «لحظه به لحظه با اعتراضات در مصر».
در اولی نویسنده و خواننده کجا ایستاده و در دومی کجا؟ این تفاوت ناشی از بار عاطفی «با» در معنای «همراهی» ست. این هر دو در سایت بیبیسی منتشر شد؛ اولی در نخستین روز حمله به مردمان معترض و دومی چند روز پس از آن. اشکال تنها دستورزبانی نیست که تیترها را غلط میگرداند، استفادهی نابجای واژه در تیتر نیز باعث کژ و کوژ شدن معنا میشود. این ایراد دوم اغلب در قالبهای یخزده در ذهن خبرنویسان و روزنامهنگاران ریشه دارد؛ این که سالها ست سرخط گزارشهای لحظهای را با همین «با»ی معروف دیدهاند و از جایی به بعد دیگر شرطی رفتار میکنند و معنای دقیق واژهها و کاربردهای متفاوت حسی و منطقی آنها فراموششان میشود.
مثال روشن تازهی دیگری هم هست: «نصرالله حادثهی تروریستی جنوب بیروت را تسلیت گفت» این خبر حیرتانگیز خبرگزاری فارس است که از آن درک میکنیم نصرالله حادثهی تروریستی را «محکوم» کرده و کشته شدن چندین نفر بر اثر این حادثه را به مردم «تسلیت» گفته است. وگرنه خودِ حادثهي تروریستی را که تسلیت نمیگویند. کمسوادی خبرنگار در متن خبر از حدس به یقین تبدیل میشود، وقتی که در توضیح خبر مینویسد: «وی حادثه تروریستی روز گذشته که به کشته شدن 25 نفر و مجروح شدن صدها نفر دیگر منتهی شد، تسلیت اعلام کرد.» در این جمله خبرنگار «تسلیت» را به معنای عزا هم به کار برده است! بگذریم از این که «را»ی پس از «حادثهی تروریستی» را هم به تشخیص عالمانهی خود برداشته است.
عنوان، پیشانی هر خبر و مطلبی ست و کجا از پیشانی مهمتر در نمایش کمسوادی و نیز بیسلیقگی و سخت و بد فارسی نوشتن؟ شاید کمتر کسی پیدا شود که مثلاً از محسنی اژهای رعایت اصول نگارش فارسی را توقع کند. او ممکن است بهسادگی اشتباه کند و خیلی کژ و کوژ بگوید: «یکی از دلایلی که افزایش ورودی پرونده به دستگاه قضایی را ایجاد کرده، نگاه مجرمانه به هر موضوعی ست.» که یکسره بیمعنا ست. ولی این که خبرنگار سایت «کلمه» یکی از اشتباههای فاحش این جمله را به نیرومندی در عنوان بیاورد، زشتی اشتباهش دوچندان میشود.
تیتر این است: «باید نگاه مجرمانهمان را تغییر دهیم»؛ اغلبِ خوانندگان میفهمند که مقصود گوینده این است که باید هر چیزی را جرم نبینیم و نپنداریم. اما این که ما از جملهای غلط مفهوم درست را درک میکنیم، ناشی از نیروی درک زبانی ما و آشنایی کم و بیش ما با انبوه غلطنویسیها و غلطگوییها ست. اگر سخت است که به بحث صفتهای نسبی و قید در زبان فارسی درآیید، کافی ست واژهی «مجرمانه» را کنار «رفتار» بگذارید و ببینید به چه معنایی میرسید تا دریابید که نگاه مجرمانه مصداق و مفهوم روشنی ندارد، البته به جز در شرع که آن هم یقیناً مقصود محسنی اژهای نبوده است، چه رسد به خبرنگار محترم!
این که جای هر حرف اضافه کجای متن است، اگر دانستنش بر هر روزنامهنگاری واجب باشد، دانستن جای آن در عنوان اوجب واجبات است! در زبان فارسی ما همواره «به» چیزهایی نیاز داریم و «از» چیزهایی بینیاز ایم. از این جهت، آیتالله خامنهای هم جزو ما شمرده میشود و اگر قرار باشد بینیاز باشد، «از» چیزی ست نه «به» چیزی. نمیتوان گفت و نوشت «بینيازی آيتالله خامنهای به توسعه سياسی»؛ همچنانکه خبرنگار رادیو فردا نوشته است.
اینها نمونههایی ست روشن از بیاعتنایی به کاربرد درست زبان و اجزای آن، که اگر برای عوام کراهت دارد، برای من و شما و روزنامهنگاران حرام است.
چند عنوان دیگر را هم ببینیم و بخوانیم
ـ «حضور اعتراضی یکصد کارگران ساختمانی در صحن علنی مجلس» در برخی زبانها، مثل انگلیسی و عربی، معدود اعداد جمع را هم جمع میآورند. اما در فارسی معدود همواره مفرد است، چه دو تا باشد چه ده هزار تا.
ـ «اولین نکات ابهامآمیز نزد حسن روحانی» واژهی «نزد» در این تیتر یعنی چه؟ ابهام در سخنان روحانی؟ در زندگی روحانی؟ در آیندهی روحانی؟ در ریاستجمهوری روحانی؟ تا کل مطلب را که ترجمهی یک گزارش از فیگارو ست، نخوانی، درنمییابی که مقصود نویسنده ابهاماتی ست که در مسیر پیش روی روحانی وجود دارد و خود روحانی نیز تا کنون آنها را روشن نکرده است. انصافاً مترجم محترم را باید بابت خلاصه کردن این معنا در واژهی سادهی «نزد» ستود!
ـ بلای بدنویسی فقط دامنگیر سیاسینویسان و ورزشینویسان و اجتماعینویسان نیست؛ اهل فرهنگ و هنر رسانهها هم گرفتار آن اند. اگر شهرام اقبالزاده را نشناسید و از حالش خبر نداشته باشید، از «وضعیت عمومی» در این این تیتر چه میفهمید: «وضعیت عمومی شهرام اقبالزاده وخیم است» اصطلاح «وضعیت عمومی» شاید در فضای بیمارستان یا متن گفتوگو در بارهی حال جسمی یک نفر معنای مشخص بدهد، اما در این تیتر صرفاً یک تعبیر ناقص است و جز استفادهی نابجا از واژههای قالبی معنایی ندارد.
ـ تیترهایی هم هست که نمونههای حیرتانگیز دشوارنویسی و مغلقگویی نادرست در دوران معاصر است و یک بار خواندن برای درک معنای آنها کفایت نمیکند و گاهی درک آن به مطالعهی دقیق متن خبر یا مطلب موکول میشود. مثلاً به این تیترها دقت کنید:
- اصلاح تعریف غلط از تکلیف توسط رهبر انقلاب
- هاشمی با کسی که ۱۰ سال نمیشود که تریبون دارد، قابل مقایسه نیست
اینها همه نمونههایی است از تیترهای غلط و چپاندرقیچی. حیف است اگر آنها را به متنی درخشان در آشفتگی و غلطنویسی پیوند نزنیم. این متنی کوتاه است از یک روزنامهنگار در حاشیهی تأسیس سایت «چورنالیسم» که توصیه میکنم پیش از خواندن آن نفس عمیق بکشید:
"خواندن این خبر و وجود چنین ابزاری برای فهمیدن میزان اورژینال بودن و یا کپی پیست بودن مطالب و گزارشات - غیر از نقل قولها، بسیار دلچسب بود. مخصوصا با فراگیر شدن آنلاین ژورنالیسم و میزان اقزایش کثیر به یکبارهی روزنامهگاران سبب اتفاقات عجیب و غریبی در بحث رسانهای ِ فارسی زبان شده که با وجود چنین سیستم و عامل کشف ِ بیرونیای که سبب شود تا دوستان مدام به اینترنت و گزارشات دیگران دخیل نبندند، متوسل نشوند و حواسشان را بیشتر جمع کنند بسیار اتفاق مهمیست."
و پایانبخش این شماره از فارسیورزی باز هم غلط املایی ست که هر چه میخواهیم از آن برگردیم، او ست که از ما برنمیگردد! بلند باد نام شیرکو بیکس که در وصیتنامهاش چیزهایی زیبا خواسته بود از جمله آن که در مراسم خاکسپاری و تعزیهاش موسیقی بنوازند. و افسوس که غلطنویسی در خبر مرگ این شاعر بزرگ هم رخ داد و وبسایت جرس نوشت: «میخواهم در مراسم خاکسپاری و تعذیهام موسیقی نواخته شود.» که آدم را اول یاد تغذیهمیاندازد و بعد که میبینی در اینجا تغذیه بیربط است تازه درمییابی که خبرنویس محترم تعزیه را با ذال نوشته و دبیر یا سردبیر هم آن را تأیید کرده است.
غلط از این آشکارتر، نوشتن چندبارهی تنفیض به جای تنفیذ است که در خبرگزاری مهر و در گزارش سخنان خطیب جمعهي مشهد منتشر شد که گفته بود: «این رئیس جمهور با یک واسطه نصب شده به وسیلهی امام زمان است و در این راستا ما باید این تنفیض را پذیرفته و به آن پایبند باشیم.» چهار بار غلط نوشتن تنفیذ با ضاد در یک خبر یعنی این که خبرنگار بر این صورت املایی تأکید داشته و دبیر و سردبیر و دیگر همکارانش هم آن را پذیرفتهاند، خواسته یا ناخودآگاه.
تنفیض با ضاد یعنی تکاندن شدید درخت یا لباس که در زبان فارسی امروز کاربرد ندارد. ضمن آن که حسن روحانی نه درخت است نه لباس، اگر هم باشد هنوز به مرحلهی نیاز به تکانده شدن نرسیده است! البته این احتمال هم هست که نویسندهی خبر فکر کرده مراسم تنفیذ مراسم فیضبخشی است از جانب مقام ولایتِ فقها به مقام ریاست وزرا!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
بسیار جالب بود . من خود ویراستار هستم و در گرداب همین غلط غولوط ها مو سپید کرده ام . روز نخست که پا در این وادی نهادم ، دلم می خواست روزی برسد تا همه این نادرستی ها از ساحت زبان رخ برتابد، لیکن با گذشت زمان و گسترش شبکه های پیوندهای همگانی می بینم روزبه روز این تنگنا فراگیرتر و بیشتر و نا بهنجارتر می شود. مشکل غلط نوی سی همانگونه که نویسنده اشاره فرموده اند، تنها ابهام آفرینی در درک مطلب و منظور نیست بلکه آسیب ریشه ای در ذهن هایی برجای می گذارد که این نوشته ها را می خوانند و به گونه ای شرطی آن را می پذیرند و به کار می برند . در کلاس های آموزش ویراستاری نام این فرایند را چرخه غلط نویسی نهاده ام ؛ غلط می نویسند ، غلط یاد می گیرند و دوباره همان گونه غلط ها را تکرار می کنند و ........ ... بیشتر