ایستاده از راست، محمدجواد ظریف، صادق خرازی، احمد بورقانی، پروفسور فضلالله رضا و نشسته از راست، نعیمی و من.
وقتی زمستان ۱۹۹۰ به آمریکا رفتم از همه چیزبریده بودم. انقلاب، اسلام، خدا. ریشم را هم زدم. بعد از 10سال خدمت در خبرگزاری جمهوری اسلامی، اعتقادی برایم باقی نمانده بود. در۲۸ سالگی، امید و آرزوهای ۱۹ سالگیِ دورانِ انقلاب تبدیل به یأس وبدبینی شده بودند. فقط میخواستم نفس بکشم و زندگی تازهای شروع کنم.
دو سال بعد اما، دوباره وارد خبرگزاری شدم. اینبارنه بهعنوان سمپات انقلاب. درنیویورک دانشگاه میرفتم ومحتاج کمک هزینه. همکارسابقم، «احمد بورقانی» مسوول دفترخبرگزاری جمهوری اسلامی در نیویورک شده بود و دعوتم کرد بهعنوان مترجم کارکنم.
احمد را دوست داشتم. او که سالها بعد نماینده اصلاحطلب مجلس و معاون وزیرارشاد در دوران خاتمی شد، آدم فهمیدهای بود با فکری باز و قلبی بزرگ. او جزو افرادی بود که به «نیویورکیها» شهرت پیدا کردهاند؛ عنوانی که این روزها با مطرح شدن نام «محمدجواد ظریف» درکابینه احتمالی «حسن روحانی» بیشترشنیده میشود.
«نیویورکیها»عده زیادی را دربرمیگیرد. بیشترآنها از اواخر دهه ۱۹۸۰ تا میانه دهه ۲۰۰۰ یا در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل کار میکردند یا با آن همکاری داشتند. وجه مشترک همه آنها اعتقاد به داشتن روابط عادی با کشورهای غربی از جمله آمریکاست؛ چیزی که در نظام جمهوری اسلامی کار سادهای نیست و تا به حال هم بهجایی نرسیده است.
هسته اصلی «نیویورکیها» در زمان نمایندگی «کمال خرازی» در سازمان ملل، در دوره ریاست جمهوری «هاشمی رفسنجانی» شکل گرفت. خرازی که زمانی به نهضت گرایش داشت بعد از انقلاب مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی شد و در زمان جنگ با عراق، ریاست ستاد تبلیغات جنگ را هم برعهده داشت.
طی آن سالها بود که خرازی توانست با کارآیی بالا و روحیه محتاطش، اعتماد همه جناحها را جلب کند. مرد عمل بود؛ خیلی مؤدب و کمحرف. فرصتطلب و فاسد نبود و از دشمنتراشی پرهیز میکرد. متعصب نبود ولی یک چیز را هم از اول خوب فهمید که رهبر نفر اول و همهکاره مملکت است و باید در هر شرایطی به او وفادار بماند.
وقتی درسال ۱۹۸۹ سفیر ایران در سازمال ملل شد، خرازی تعدادی از کسانی را که با آنها در تهران کار کرده بود با خود به نیویورک برد. مورد اعتمادترین آنها «احمد بورقانی» بود که تحت مدیریت خرازی، سالها سردبیری ارشد خبرگزاری را برعهده داشت. «رامین رفیع رسم»، یکی دیگر از مشاوران نزدیک خرازی در خبرگزاری و ستاد تبلیغات جنگ، وابسته مطبوعاتی و سخنگوی نمایندگی ایران در سازمان ملل در نیویورک شد. «صادق خرازی» برادرزاده و معاون کمال در خبرگزاری، در نیویورک مسوولیت جذب ایرانیهای خارج از کشور را برعهده گرفت.
افزون برتیم سابقش در خبرگزاری، تعدادی از همفکران خرازی در وزارت خارجه هم به او پیوستند. برجستهترین آنها «محمد جواد ظریف» بود که در نیویورک معاون اول خرازی بود. وقتی در کابینه «محمد خاتمی»، خرازی وزارت خارجه را برعهده گرفت، ظریف جانشین او در نیویورک شد و در برقراری تماسها و مذاکرههای غیرمستقیم بین ایران و آمریکا نقش مهمی بازی کرد. چند بارکه ظریف را در نیویورک دیدم از او خوشم آمد. خوشبرخورد و معقول بود و از همه «نیویورکیها» خندانتر.
از ۱۹۹۲ تا حدود ۱۹۹۶ که لیسانسم را در نیویورک گرفتم، افزون بر کار در دفتر خبرگزاری زیر نظر بورقانی و بعد «عیسی سحرخیز»، مدتی هم برای مجله اقتصادی «Iran Business Monitor» و شبکه تلویزیونی «آفتاب» کار کردم که هر دو آنها بهشکل غیرمستقیم ولی درنهایت وابسته به نمایندگی ایران درسازمان ملل بودند.
برای «Iran Business Monitor» در مورد اقتصاد ایران گزارش مینوشتم و برای آن بازاریابی میکردم. این مجله را «Center for Iranian Trade and Development» معروف به CITAD منتشرمیکرد که مدیرآن «علی سبزعلیان» بود ومستقیم به کمال خرازی گزارش میداد. سردبیرش «رفیع رسم»، مشاور مطبوعاتی خرازی بود.
هدف CITAD ترغیب شرکتهای آمریکایی به سرمایهگذاری مجدد در ایران بود. اما درعمل با شکست روبهروشد چون دولت بیل کلینتون سیاست «مهار دوگانه» علیه ایران و عراق را در پیش گرفت و سقف سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در ایران فقط ۲۵ میلیون دلار در سال تعیین شد.
«نیویورکیها» در زمینههای فرهنگی موفقتربودند. دردوره خرازی وظریف ارتباط با ایرانیان خارج از کشور قویتر شد و برای جذب نخبگان و بازرگانان به ایران تشکیلات متعددی بهوجود آمد.
در این راستا، تلویزیون آفتاب در مورد مناطق دیدنی ایران و سوژههای فرهنگی و هنری برنامه هفتگی پخش میکرد. بیشترفیلمها از سوی صدا و سیما در تهران تهیه میشدند ولی هر فیلم مقدمهای داشت که متن آن را در استودیوی نیویورک، جلوی دوربین میخواندم.
تلویزیون آفتاب میخواست جنبههای خوب و زیبای ایران را به مهاجران نشان دهد. از این نگاه بیضرر بود و مفید. اما درهمین حال، شاخهای از صدا و سیما و مبلغ پنهان نظام بود بدون اینکه در برنامهها یا تیتراژ به جمهوری اسلامی کوچکترین اشارهای بشود. حتی یک بارهم تصویر یک روحانی را پخش نکردند تا مبادا بینندگانی که به خاطرآنها از میهنشان مهاجرت کرده بودند، ناراحت شوند. نه این جنبهاش احساس خوبی به من میداد، نه ادامه همکاریِ بیتفاوت با جمهوری اسلامی برای پول.
یک روز کمال خرازی خبردار شد که میخواهم کارم را ول کنم و از نیویورک بروم. از من خواست در رزیدانس، اقامتگاه نمایندگی ایران در سازمان ملل، او را ببینم. در یکی از اتاقهای بزرگ روبهروی هم نشستیم. با همان حالت مؤدبانه همیشگیاش پرسید چرا میروم و از من خواست به کارم ادامه دهم. گفتم دانشگاهم تمام شده و احساس میکنم وقتش رسیده که مستقل شوم و از کارهای دولتی بیرون بیایم. البته مستقیم نگفتم با جمهوری اسلامی مساله دارم. ولی فکر میکنم موضوع را گرفت.
از تجربه دوستی و همکاریام با «نیویورکیها» میتوانم بگویم نقطه قوتشان این است که ایدئولوژیک و دگم نیستند. با دنیا، چه غرب و چه شرق، مشکل اساسی ندارند. داشتن روابط با همه کشورها از نظرآنها امری طبیعی و برای خروج از انزوا ضروری است. برقراری روابط عادی با آمریکا را هم به نفع کشور میدانند و معتقدند تداوم قطع رابطه و تنشها ضررهای زیادی بههمراه دارد.
اما اشتباه است که تصور کنیم انتخاب و تأیید «محمد جواد ظریف» بهعنوان وزیر خارجه موجب بهبود سریع روابط با غرب یا آمریکا خواهد شد. مشکل بزرگ این است که مذاکرات هستهای بدون موافقت ایران به کاهش فعالیتهای غنیسازی از بنبست فعلی خارج نخواهد شد. این گونه که بهنظر میرسد، علی خامنهای هنوز قصد سازش ندارد و امکان مانور دولت جدید را بسیار محدود کرده است. در نتیجه تحریمهای سفت و سخت موجود نه تنها برداشته نخواهند شد بلکه بدترهم میشوند.
اگر حکومت ایران معقول و مردمسالار بود، «نیویورکیها» میتوانستند خدمات زیادی انجام دهند. بیشترآنها در واقع دنبال ترویج دین و انقلاب نیستند. میخواهند ایران مثل هر کشوری پیشرفت و با بقیه دنیا در صلح زندگی کند. برخی میگویند جمهوری اسلامی فقط از سوی افرادی مثل آنها میتواند اصلاح شود. اما من فکر نمیکنم از عهده آن بربیایند. نظام ولایت فقیه را اصلاحپذیر نمیدانم. ببینیم چه میشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
کمال خرازی هیچ گاه عضو نهضت آزادی نبوده بلکه دوره ای به دکتر ابراهیم یزدی نزدیک بوده.
با تشکر از شما، متن را تصحیح کردم.