تعارف بخشی از فرهنگ ارتباطی در کلام و رفتار ایرانیهاست. ما با خودمان خیلی تعارف نداریم. تعارف وقتی معنا مییابد که در عرصه بیرونی با آدمهای دیگر سروکار داریم. تعارف در روابط اجتماعی است که معنا مییابد. در عرصه اجتماع، تعارف مثل حرکات هماهنگ در یک رقص دونفره یا چند نفره عمل میکند، حرکاتی که ترتیبشان تا حدود زیادی در یک توافق نانوشته گروهی تعیین شده است. هر طرف پیچ و خمی موزون به کلام و رفتار خود میدهد و در هماهنگی با طرف مقابل به پیش میرود: 'زحمت میشود برایتان'، 'زحمت نیست، رحمت است'، 'شما بزرگوارید'، 'قابل شما رُ نداره'، 'صاحبش قابل داره'، 'دستتون درد نکنه'. حرکات ناهماهنگ و خارج از عرف رقص را به هم میریزند. این حرکات موزون ارتباطی بدل به مناسکی میشوند که اعضای اجتماع ایرانی با به جا آوردن آنها، به بیانی، ارتباط را تسهیل میکنند و به همبندی اجتماعی کمک میکنند. آدمها در ظاهر به هم احترام میگذارند؛ شرط ادب را در هر گفتگو به جا میآورند؛ بالاخره با کمی گذشت و شیرین زبانی به مقصود خود میرسند، آداب ارتباطی را رعایت میکنند، و با حداقل شفافیت و بدون رونمایی از آنچه در دلشان میگذرد، منتظر میمانند تا نوبت به تعارف بعدی برسد. مقدار زیادی از تعارف در زبان اتفاق میافتد و کلمات و عبارتهایی به وجود میآیند که تنها کاربرد تعارفی دارند: 'بر این بنده حقیر منت گذاشته تشریف بیاورید، یا ما برای دستبوس خدمت برسیم'.
مهم این نیست که تک تک اعضا چه فکر میکنند، یا چه قدر با این مناسک احساس راحتی میکنند؛ مهم رعایت این قواعدِ درستِ ظاهر شدن در اجتماع است تا همه چیز با حداقل تنش، اضطراب و کشمکش به پیش رود. فرد، بدون آشکار کردن احساسات شخصیاش و با حداقل تعارض با دنیای بیرونی، آداب مواجه را رعایت میکند تا اجتماع راضی بماند. تعارف برای ایرانیها هم مایه مباهات است و هم اسباب شکایت، هم آرامبخش است و تسهیلکننده و هم نیازمند هشیاری مدام و دقت. یک حرکت اشتباه رقص را به هم میریزد و مناسک نیمه تمام میماند، اگر چه کم نیستند موقعیتهایی که آدمها تعارف را کنار میگذارند و اصلا اهمیتی هم به مناسک نمیدهند. به خصوص در سال های اخیر و با تغییرات اجتماعی و اقتصادی میزان تعارف بین آدمها کمتر شده، و هرچه غریبه و ناآشناتر، تعارف هم کمتر. از طنزهای تعارف این است که میتواند فقط وقتی وجود داشته باشد که در موقعیت های اجتماعی نیازی به آن هست. آدمها میتوانند اخمکرده از کنار یکدیگر رد شوند، به هم تنه بزنند، رانندگان حقوق پیادهها را نادیده بگیرند و پیادهها به خودروسواران بیاعتنا باشند و در لحظهای رفتارشان عوض شود و مهربانیشان از سروکول طرف مقابلشان بالا برود.
یکی از معمولترین اصطلاحات در گفتار روزانه ایرانیها 'بیتعارف' است، جایی که تلاش برای قدری از شفافیت صورت میگیرد، و جایی که آدمها بالاخره سعی میکنند ارتباطی راحتتر و بدون تکلف برقرار کنند، اگرچه خود همین اصطلاح هم برخی اوقات تعارفی بیش نیست. تعارف اگر بیان یا نمایش واقعیت نیست، و از آن سو اگر سرپوش گذاشتن روی واقعیت است، میتوان آن را نوعی دروغ دانست. اگر کسی را از روی تعارف به منزلمان دعوت میکنیم، یا اگر از روی تعارف کار کسی را تحسین میکنیم داریم به او دروغ میگوییم. البته وبلاگ امید و زندگی مطلبی را از یک مصاحبه با روانشناس علیرضا شیری نقل قول کرده که او در آن میگوید: 'شخصی که تعارف می کند در واقع خودش را به زحمت می اندازد اما فردی که دروغ می گوید قصد دارد به نوعی طرف را که همان شنوده است فریب دهد و اوست که آسیب می بیند'. هر چه که باشد تعارف خلق فضایی غیرواقعی است که در آن باطن و ظاهر آدمها از هم جدا هستند. رواندرمانگر، رضا کاظم زاده در وبلاگش مصاحبهای با رادیو زمانه را آورده که در آن میگوید تعارف به فرد این امکان را میدهد که بین آنچه واقعا فکر یا احساس میکند و آنچه که به جامعه بروز میدهد فرق و تفاوت بگذارد. همه اجتماعات انسانی درجهای از تعارف را درون خود دارند که دلیلش میتواند این باشد که همه خواهان زندگی کم دردسر تر و راحت تر و بدون مشکل با محیط اطرافشان هستند. در همه جای دنیا وقتی کسی از آشپزی خیلی بد دوستی تعریف میکند مشغول تعارف است. آنچه که شاید فرق میکند حدود تعارف است و این که تعارف در برخی جاها دیگر جایی برای خود واقعی آدمها باقی نگذاشته. دیگر سخت میتوان فهمید آدمها به چه فکر میکنند و نظرشان چیست. آدمها هم ممکن است کم کم به نگفتن حقیقت و سرکردن با ظاهری دروغین خو کنند، و حاصل آن چیزی نیست مگر کاهش اعتماد بین آدمها و شک به همه. یک مکالمه تعارفآمیز باید تا زمانی که یکی از طرفین احساس کند تا اندازهای نسبت به آنچه در ذهن طرف مقابلش میگذرد آگاهی پیدا کرده ادامه پیدا کند. میتوان قدری جلوتر رفت و ساختار حکومتی و روابط شهروندان و حکومت را هم با تعارف مرتبط دانست و انتظار داشت میزان و شدت تعارفات رفتاری و کلامی نسبت مستقیمی با شدت اقتدارگرایی حاکمان دارد، چون تعارف بیشتر، پنهانکاری بیشتر است و به همان اندازه امنیت بیشتر.
علی خانمحمدی، استاد ادبیات تطبیقی، در وبلاگش مقاله پژوهشی فنگ ژانگ، یک دانشجوی چینی را آورده که به گوشههایی از آداب تعارف ایرانی و شباهتها و تفاوتهای آن با 'لیماو' یا همان تعارف چینی پرداخته. در این مقاله پژوهشی، فنگ ژانگ به نظرات ویلیام بیمن (مردمشناس معروف امریکایی که سالها در ایران زندگی کرده و اجتماع و سیاست در ایران را مورد مطالعه و تحقیق قرار داده) در مورد تعارف ایرانی هم اشاره میکند: 'ویلیام بیمن استدلال می کند که تقابل درون و بیرون یکی از اصول حاکم بر اندیشه ایرانی است. از نظر فلسفی این تقابل به صورت دو امر «ظاهر» و «باطن» وجود دارد. باطن جایگاه احساسات و باورهای درونی و حقیقی فرد است که به منزله محل آرامش و صلح درونی همواره ستایش می شود. در مقابل، «ظاهر» که کمتر ستایش می شود، عرصه کنترل شده ای است. در این عرصه است که «ادب» تبلور می یابد. رفتارها و گفتارها در این عرصه باید حساب شده و کنترل شده انجام گیرند. ظواهر هم برای زندگی ضروری و در عین حال محل بروز فساد و نفوذ دنیای دنی تلقی می شوند. به هر حال گفته می شود که در هر شرایطی «ظاهر را حفظ کن». این باور، بنیان رفتار ایرانی است. بیمن نشان می دهد که تقابل ظاهر و باطن در معماری کلاسیک ایرانی نیز به صورت «بیرونی» و «اندرونی» بازتاب یافته است. محوطه بیرونی به پذیرایی از افراد «غیر» و «دیگران» و «اندرونی» به «خودی» ها اختصاص دارد.'
آن چه که در حوزه روابط بین آدمها میتواند آزاردهنده باشد، احساس ازخودگذشتگی ناخواسته و یا فداکاری طلبنکرده است. کسی که تعارف میکند در واقع ممکن است حس کند به خاطر دیگری از آنچه حقش است و یا باید انجام دهد میگذرد و به نوعی دارد فداکاری میکند. آدمها در نتیجه یک مصالحه با محیط بیرونی از مطلوب خود کوتاه میآیند و این احساس خوشایندی نیست. این فداکاری شاید خیلی کوچک باشد، مثل تعارف کردن بهترین قسمت غذا به کسی که با او رودربایستی دارند یا خوردن غذایی که دوست ندارندش، یا میتواند بزرگ باشد، مثل انتخاب اسم فرزندشان به خاطر تامین نظر بزرگ خانواده.
در عین حال، نتیجه تعارف میتواند این باشد که هیچ انتخابی هرگز بهترین گزینه یک نفر نیست و او در نتیجه تن دادن به خواسته دیگران آن را پذیرفته. همه چیز بدتر از آنی است که میتواند باشد و هر چیزی میتوانست بهتر باشد، به شرط این که به آدم تحمیل نمیشد. به این ترتیب مسئول آن انتخاب دیگری است و نتایج بد محصول تحمیل هستند و نتایج خوب نتیجه از خود گذشتگی و فداکاری.
هر چه که هست، تعارف، زیاد و کم، پررنگ و کم رنگ، در زندگی اجتماعی ما ادامه پیدا خواهد کرد. مهم این است که آدمها مهربانی را با تعارف اشتباه نگیرند و هر کدام را به حساب دیگری نگذارند. بدون اسیر تعارف شدن هم میتوان مهربان بود و به دیگران محبت کرد. نویسنده وبلاگ 'خارج از روتین' که بیشتر لذتهایش از رمانهایی که خوانده را در وبلاگش با دیگران شریک میشود، در نوشتهای میگوید که از تعارف ایرانی واقعا بدش میآید:
تو ساختمان ما یه پیرزن بیوه ای زندگی میکنه که بخاطر اخلاق خوب مادرم هر روز وقتی مامان برمیگرده، با دیدن اتومبیلش میفهمه مامان خونه ست و میاد در میزنه و میشینه درد دل میکنه. خلاصه این گپ و گفت چند ساعته مادر ما و ایضاً ما رو بشدت فلج میکنه و از زندگی باز میمونیم.
مادر بنده هم هربار با محبت فراوان به ایشون میگن که هروقت دلشون خواست تشریف بیارن پایین!
وقتی امروز معترض شدم، مادرم میگه از این به بعد وقتی اومدم خونه، ماشین رو دورتر پارک میکنم متوجه نشه برگشتم.
میگم خیلی رک و راست بگو خانم محترم من کار و زندگی دارم. نمیتونم مثل زنهای دیگه روزی چند ساعت بشینم با تو درد دل کنم.
میگه نه! گناه داره! دلش میشکنه.
یعنی حااااالم از تعارفات ایرانی بهم میخوره.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر