نوشتن این یادداشت را مدتهاست کِش دادهام چون سختم است، نوشتنش برایم سخت است. چند باری هم شروع کردم و نشد؛ نصفهنیمه ولش کردم. فکر کردم خب که چی؟ مگر معلم ادبیات ملتم؟؟ یا مگر پیش نیامده که خودم هم اشتباهی کنم و گاهی کلمهای را غلط بنویسم؟
فکر کردم که ولش کن، به تو ربطی ندارد! ولی میبینم نمیشود؛ دیدن این همه غلطنویسی اذیتم می کند. آن هم بین دوستهای نویسنده و مترجم و آرتیست؛ در استتوسهای فیسبوک و کامنتهای اینستاگرام و پستهای وبلاگ. قانون سادهای که ظاهرا رعایت کردنش خیلی سخت است (نمیدانم چرا) چون بارها و بارها میبینی که اصلا رعایت نمیشود؛ آن هم از طرف کسانی که انتظارش را نداری.
ببینید، از قانون سادهی موصوف و صفت، مضاف و مضافالیه و فعل ربطیِ "است"حرف میزنم. ماجرا به این پیچیدگیها هم نیست. ساده است. این نمونههای غلط را ببینید:
فکر کردم که ولش کن، به تو ربطی ندارد! ولی میبینم نمیشود؛ دیدن این همه غلطنویسی اذیتم می کند. آن هم بین دوستهای نویسنده و مترجم و آرتیست؛ در استتوسهای فیسبوک و کامنتهای اینستاگرام و پستهای وبلاگ. قانون سادهای که ظاهرا رعایت کردنش خیلی سخت است (نمیدانم چرا) چون بارها و بارها میبینی که اصلا رعایت نمیشود؛ آن هم از طرف کسانی که انتظارش را نداری.
ببینید، از قانون سادهی موصوف و صفت، مضاف و مضافالیه و فعل ربطیِ "است"حرف میزنم. ماجرا به این پیچیدگیها هم نیست. ساده است. این نمونههای غلط را ببینید:
خوبیه این موضوع اینه که...
بدیه ماجرا اینجاست که...
یه شبه دیگه هم گذشت و...
همه در انتظاره غذاییم.
به آخره خط رسیدیم.
یه چیزه خوب بگم!
چه عکسه خوبی...
به جای تمام "ه"های چسبیده به کلماتِ بُلد باید کسره گذاشت. چون ساده است، این کلمات موصوف و صفتند؛ مضاف و مضافالیهاند. باید نوشت عکسِ خوب. بدیِ ماجرا.
ولی وقتی جملهای مینویسیم که انتهایش فعل ربطیِ "است" میآید و آن "است" را به دلیل محاورهنویسی حذف کردهایم؛ بهجایش باید "ه" بگذاریم و نه کسره. نمونههای این اشتباه:
دلِ دیگه!
این که خیلی خوبِ!
لباسش کامواییِ.
چشماتون قشنگِ!
کار شما فقط انتقاد کردنِ!
دنیا پر از نیرنگِ...
سرطان، درد بیدرمونِ...
مثلا در جملهی اول که شکسته نوشته شده، شکل کامل این است:
دل است دیگر! که بابت محاوره نویسی "است" حذف میشود و به جایش "ه" میآید: دله دیگه!
یا: لباسش کامواییه. (لباسش کاموایی است.)
کار شما انتقاد کردنه! (کار شما انتقاد کردن است.)
من ویراستار یا دبیر ادبیات نیستم و استعداد تدریسم هم زیر صفر است! حتما اگر یک معلم بخواهد این نکتهی ساده اما مهم را توضیح بدهد، خیلی روشنتر از اینها مینویسدش. منبع یا مقالهی خاصی را هم نمیشناختم که از توضیحاتش استفاده کنم. فقط عاجزانه تقاضا میکنم، (واقعا عاجزانه!!) که کمی نوشتههایتان را مرور کنید. کامنتهایتان را... اساماسهایتان را. پیش آمده که این اشتباه را داشته باشید؟ چه خوب میشود اگر اصلاحش کنید!
شاید به خاطر سپردن این قانون به دلایلی برای بعضیها واقعا سخت است (حتما همینطور است که این اشتباه را زیاد میبینیم.) ولی شاید کمی تمرین و دقت این مشکل را حل کند. شک دارید که باید ته کلمهتان کسره بگذارید یا "ه" چسبان؟ فقط چند لحظه فکر کنید که آیا تهش "است" میخواهد!؟ اگر جواب مثبت است، "ه" بگذارید. شما هیچوقت نمینویسید: "سردمِ." چون جملهی کامل این است: "سردم است." حالا آن است ته جمله را برداشتهاید و به جایش "ه" گذاشتهاید. یعنی: "سردمه."
شاید به خاطر سپردن این قانون به دلایلی برای بعضیها واقعا سخت است (حتما همینطور است که این اشتباه را زیاد میبینیم.) ولی شاید کمی تمرین و دقت این مشکل را حل کند. شک دارید که باید ته کلمهتان کسره بگذارید یا "ه" چسبان؟ فقط چند لحظه فکر کنید که آیا تهش "است" میخواهد!؟ اگر جواب مثبت است، "ه" بگذارید. شما هیچوقت نمینویسید: "سردمِ." چون جملهی کامل این است: "سردم است." حالا آن است ته جمله را برداشتهاید و به جایش "ه" گذاشتهاید. یعنی: "سردمه."
اگر کسی منبع کامل و دقیقی در این مورد میشناسد یا توضیحات بیشتری دارد، لطفا در نظرها بنویسد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
آقا یا خانمِ سردبیر، هر چی نوشتم مجبور شدم پاک کنم چون همهِ جملات بهم وصل میشوند و قالببندی متن (تکس فورمت) نابود میشه. یه فکرِ اساسی در موردِ فورمت بکنید.