در این که اقتصاد ایران متورم است تردیدی نیست. قیمتها هر روز بالا میروند. در این هم شکی نیست. در این که نرخ تورم بالاست هم تردیدی نیست؛ این را هم بانک مرکزی قبول دارد و هم مرکز آمار.
شاید مردم نرخ تورم اعلامی را قبول نداشته باشند، ولی آن چیزی که قبول ندارند چیست؟ وقتی بنابر اعلام نهادهای دولتی در ایران نرخ تورم سال گذشته نزدیک به ۳۲٪ بوده، آیا این به معنای متوسط افزایش سی و دو درصدی قیمت هاست؟ ما هر روز اصطلاح 'نرخ تورم' را میشنویم، شاید بدون آن که بدانیم معنی آن و فرقش با افزایش قیمت چیست. برای مثال اگر قیمت کالایی در ابتدای سال ۱۰۰۰ تومان باشد و در آخر سال ۱۵۰۰ تومان، یعنی ۵۰٪ تورم داشتهایم؟ جواب منفی است. این فقط درصد افزایش قیمت است و نه نرخ تورم.
اما شیوه محاسبه نرخ تورم چه گونه است؟ برای این کار در ابتدا یک سبد لازم دارید و یک شاخص. سبد شما حاوی کالا و خدماتی است که به طور معمول یک خانواده متوسط از آنها استفاده میکند، از خانه و مبل و تلفن و لوبیا گرفته تا دیویدی و عوارض شهرداری و ایاب و ذهاب. بعد کارشناسان به کمک تحقیقات میدانی متوسط قیمت آنها را در میآورند و میسپرندشان دست یک عده کارشناس دیگر. این گروه ارزش و اهمیت آنها را در سبدی که اسمش را میگذارند سبد کالای خانوارتعیین میکنند. طبیعتا ارزش یک شاخه گل رز از گلفروشی برابر با یک لیتر ماست از سوپر محله نیست، حتی اگر در ابتدای دوره بررسی قیمتشان یکی باشد. در آخر دوره بررسی هم اگر قیمت یک شاخه گل رز ۱۰۰٪ افزایش پیدا کرده باشد و قیمت ماست ۵۵٪، افزایش قیمت دومی به عنوان کالایی پرمصرف در سبد خانوار اهمیت بیشتری دارد. کارشناسان ما برای کار خود نیاز به شاخص قیمت مصرفکننده دارند، که تغییرات در قیمت های کالا و خدمات آن سبد بالایی را اندازه میگیرد.
نرخ تورم در واقع نرخ تغییر قیمت هاست که به کمک تغییرات شاخص قیمت مصرف کننده در یک دوره زمانی معین و به درصد محاسبه میشود و نسبت را میرساند. برای راحتی کار فعلا ذهن خود را درگیر شاخص قیمت مصرف کننده نمیکنیم و برای مثالی که میخواهیم بزنیم از قیمت استفاده میکنیم. در ابتدا نیاز به یک نقطه آغاز داریم، مثلا سال ۱۳۷۰. فکر کنید در آن سال قیمت یک کالا بوده صد تومان. همان کالا قیمتش در سال ۱۳۷۱ بوده ۱۵۰ تومان (A) و در سال ۱۳۷۲ رسیده به ۱۸۰ تومان (B). برای محاسبه نرخ تورم در سال ۱۳۹۱ نسبت به یک سال قبل از آن نیاز به یک فرمول داریم:
B-A/A x 100
یعنی شاخص قیمت مصرف کننده B منهای شاخص قیمت مصرف کننده A، تقسیم بر A ضربدر ۱۰۰. به این ترتیب:
180 - 150/ 150 x 100 = 20%
بدین ترتیب نرخ تورم در سال ۱۳۷۲ نسبت به سال قبل از آن ۲۰٪ است. مفهوم این درصد این است که اگر درآمد شما به همین نسبت افزایش پیدا نکرده باشد، شما به نسبت سال قبل قدرت خرید کمتری دارید. از آن طرف اگر در ابتدای سال پولی وام گرفته باشید و قرار باشد در انتهای سال یا از سال بعد آن را برگردانید، در صورت افزایش درآمدتان در انتهای سال، با وجود بهرهای که به بانک میپردازید سود کردهاید، البته به شرطی که نرخ بهره بانکی کمتر از نرخ تورم باشد.
حال اگر از بانکی وام بگیرید و با آن کالایی ماندگار بخرید، در پایان سال و در صورت افزایش قیمت آن کالا و کوچکتر بودن نرخ بهره ازتورم، سود مضاعف بردهاید. از آن طرف اگر قیمت کالایی که کارخانهای تولید میکند، در طول و انتهای سال ثابت مانده باشد، آن کارخانه به سمت از دست دادن سود و انباشت ضرر میرود. حالا از خودتان بپرسید فساد اقتصادی و ورشکستگی کارخانجات از کجا میآیند. شما جواب را بهتر از من میدانید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر