شایا گلدوست
آذر ۱۳۹۹، مطلبی با عنوان «رنج پیدا و پنهان ترنسها» به قلم «مرضیه صاحبی» در روزنامه «رسالت» منتشر شد که به بررسی شرایط ترنسها در ایران و مسایل و مشکلات آنها در خانواده و جامعه پرداخته بود؛ روایتهایی از افراد ترنس که داستان زندگی خود را بازگو میکردند. هرچند هدف نویسنده از نوشتن این مطلب، آگاهیرسانی و روشنگری جامعه بوده است اما به وضوح نشان میدهد که جامعه ما از فقر اطلاعات و آگاهی پیرامون موضوعات جنسی و جنسیتی رنج میبرند و این مساله علاوه بر عموم جامعه، رسانهها و افرادی که در این حوزه فعال هستند را نیز در برمیگیرد. حتی خود افراد ترنس و اشخاصی که در این زمینه فعالیت میکنند نیز از واژههای صحیح که بار منفی کمتری دارند، استفاده نمیکنند. البته جای تعجب ندارد که شاید نویسنده با گذشتن از فیلترهای متعدد و زیر سایه سانسور توانسته است به چنین موضوعی که هرچند از نظر قانونی پذیرفته شده است اما یک تابوی اجتماعی محسوب میشود، بپردازد.
ترنسها در ایران با استناد به فتوای «روحالله خمینی»، رهبرپیشین انقلاب در سال ۱۳۶۰، با تلاشهای «مریم خاتون پورملکآرا» که از او به عنوان اولین ترنسی که در ایران عمل جراحی انجام داد یاد میشود، مجاز به جراحی «تایید یا تصدیق جنسیت» هستند؛ هرچند در بیشتر مواقع در مباحث فقهی و قانونی، به اشتباه از آن با عنوان «تغییر جنسیت» یاد میشود. البته پیش از این نیز آیتالله خمینی در جلد دوم کتاب «تحریرالوسیله»، به مباحث شرعی و فقهی پیرامون این موضوع پرداخته بود. پیش از مریم خاتون پورملکآرا، قبل از انقلاب نیز افرادی در ایران این جراحی را انجام داده بودند.
در فضای رسانهای ایران که معمولا صحبت کردن درباره موضوعات جنسی و جنسیتی یک تابوی بزرگ و در بسیاری مواقع ممنوع است، ترنسها به دلیل وجهه شرعی و به واسطه آن پذیرش قانونی، موضوع برخی از گزارشات اجتماعی و برنامههای روانشناسی و روانپزشکی در صداوسیما هستند. اما معمولا اطلاعاتی که درباره آنها به جامعه داده میشود، کمکی به این افراد نمیکند که هیچ، بلکه آنها را قشری بیمار و دارای اختلال جنسی و هویتی و در بهترین حالت، انسانهایی نیازمند توجه و ترحم نشان میدهد. هرچند شرایط بد خانوادگی، اجتماعی، قانونی و... ترنسها بر کسی پوشیده نیست اما عامل به وجود آمدن این فضای خشونت و تبعیض را باید در همان جامعه و سیستم جستوجو کرد.
ترنسها با وجودی که مانند همجنسگراها و دیگر گرایشهای جنسی، از نظر قانونی مجرم شناخته نمیشوند اما هویت قانونی مشخصی ندارند تا زمانی که تن به جراحیهای اجباری دهند و خود را در دوگانه زن و مرد بگنجانند. در غیر این صورت، در جامعه دوقطبی جنسی و جنسیتی ایران قادر به ادامه زندگی نیستند و قانون نیز از آنها حمایت نمیکند.
به دلیل ارتباط زیادی که روزانه با افراد ترنس داخل ایران دارم و به حرفها و درد و دلهایشان گوش میدهم و پیامهایشان را میخوانم، میدانم که تعداد زیادی از آنها برای انجام ترنزیشن و جراحی اندام جنسی خود دچار سردرگمی و تردید هستند و یا حتی تمایلی به انجام این جراحی ندارند اما فشارهای موجود، فضای مورد نیاز برای انتخاب آزادانه را از آنها سلب میکند.
روایتهای افراد ترنسی که در این گزارش آمده، بسیار پر درد و ناراحت کنندهاند. وقتی روایتهایشان را میخوانم و خودم را در شرایط سخت آنها میگذارم، قلبم به درد میآید. هرچند که خودم به عنوان یک زن ترنس، در جامعهای مثل ایران تجربههای مشابه و تلخ بسیاری داشتهام. اما نکتهای که بیشتر از هر چیز توجه من را به خود جلب میکند، استفاده از واژهها و اصطلاحاتی است که با علم روز دنیا مطابقت نداشته و منسوخ هستند. در چند جای این گزارش، ترنس بودن مغایرت جنسیت مغز با جنسیت فیزیکی تعریف شده است و نویسنده آن، این مساله را ژنتیکی و مادرزادی میداند. در حالی که علم تاکنون دلیل مشخصی برای این موضوع پیدا نکرده است. طبق آخرین نسخه سازمان بهداشت جهانی، ترنس بودن یک ناهمگونی مستمر بین جنسیتی که در بدو تولد بر اساس اندام جنسی به شخص نسبت داده شده با جنسیتی است که فرد خود را با آن میشناسد.
استفاده از واژههایی مثل «اختلال» و اشاره به این موضوع که جراحی راهی برای درمان است، نه تنها در مسیر آگاه کردن جامعه قدم مثبتی بر نمیدارد بلکه ترنسها را انسانهای بیماری نشان میدهد که برای درمان نیاز به کمک دارند.
ترنسها در ایران انجمن ثبت شدهای با عنوان «حمایت از بیماران ملال جنسیتی» نیز دارند که با وجود داشتن پروانه فعالیت از وزارت کشور، فاقد بودجه و منابع مالی است و در عمل، به دلیل خلاء قانونی و محدودیتهای موجود، نمیتواند کار مفیدی برای ترنسها انجام دهد. هرچند من با نام این انجمن سرسختانه مخالفم و در گذشته پیگیر این شدهام که با مسوولان آن ارتباط برقرار کنم و دلیل این نامگذاری را بدانم اما در نهایت به این نتیجه رسیدهام که با عنوان دیگری به جز «بیماران» اجازه فعالیت به آنها داده نمیشود.
در این گزارش به نقل از «طاهرخانی»، رییس انجمن به هزینههای بسیار بالای جراحیها در ایران اشاره شده است. اما بخش مداخله در بحرانهای اجتماعی سازمان بهزیستی کشور که مسوول رسیدگی به وضعیت ترنسها و پرداخت کمک هزینههای جراحی است، مبلغ بسیار ناچیزی را به افراد ترنسی که برخی چند سال در نوبت دریافت کمک هزینه هستند، پرداخت میکند که با رقم حقیقی مورد نیاز برای انجام این جراحیها، بسیار تفاوت دارد. علاوه بر این، به آمار بالای بیکاری در افراد ترنس و مشکلات زیادی که در سیستم قضایی برای اخذ مجوز جراحی دارند نیز اشاره میشود.
اصل موضوع این است که با وجود همه این اطلاعرسانیهای دست و پا شکسته، مادامی که صحبت از مسایل جنسی و جنسیتی یک تابوی بزرگ باشد و گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی از نظر قانونی جرمانگاری شوند، شرایط نه تنها برای ترنسها بلکه برای همه اعضای جامعه رنگینکمانی دشوار و غیر انسانی باقی خواهد ماند. تا وقتی افرادی که در این حوزه فعالیت میکنند، مجرم شناخته شوند و مورد پیگرد و برخوردهای قانونی قرار بگیرند و تا زمانی که نگاه فرهنگی، اجتماعی، قانونی، دوقطبی و همانجنسیتی و دگرجنسگرا محور باشد و هر فردی که در این قالبها نگنجد را محکوم به نابودی بداند، این قشر از جامعه از حقوق خود محروم خواهند بود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر