امروز گشتی در وبلاگها میزدم و نوشتهای با این عنوان توجهم را جلب کرد:
روشنفکر معیار نیست، همه می توانند کتاب بخوانند
این حرفی جدی است. در زمانهای که همه به سوگ پیشرس احتضار کتاب در ایران نشستهایم، چشمانمان را به عمد بر فروش بالا و چاپ های متعدد کتابهایی که ما نمیپسندیمشان بسته ایم. شاید برخی را هم بپسندیم، ولی انتظارات جدیتری داریم. این روزها شمارگان کتابها در سرازیری تندی افتاده و برخی ناشران با احتیاط تمام به چاپ اول هزارتایی راضیاند. از آن سو در وصف آمار کتابخوانی در دنیا سری به افسوس و حسرت تکان میدهیم. تصورمان هم این است که ینگه دنیایی ها و چشم بادامی ها همه به مدد کتابخوانی فرهیخته شده اند و منورالفکر. سرانه مطالعه کتاب در ژاپن بالاست. خیلی بالا. هر ژاپنی در سال ۲۵ کتاب میخواند. دور و بر ما هم خیلی وضع خوب نیست. در ترکیه هر نفر در هر ۱۰ سال یک کتاب میخواند. اما ژاپنی ها چه طور شاخ غول میشکنند و در هر ماه دو کتاب را به آخر میرسانند؟ به مدد مانگا! کتاب های اندیشهافزا در جهان زیاد نوشته میشوند و زیاد خوانده میشوند. اما حقیقت این است که کتاب هایی که ناشران را سرپا نگاه میدارند پر از زامبی و وسوسه و عشق شکست خورده و سکس و اکشن هستند. چه قدر هم عالی! آنها هم کتابند. مهم خواندن است. مهم ارتباط برقرار کردن با مخاطب است.
مصاحبه هایی را که تلویزیون ایران در باب و اندر آداب کتابخوانی با آدم ها انجام میدهد را ببینید. به لطف پروردگار بینندگان پروپاقرص GEM TV همه جدیخوانند. بچهها کتاب های علمی میخوانند و بزرگترها آثار بزرگان را. چرا بچه ها باید این همه کتاب علمی بخوانند؟ پس کی بچهگی میکنند؟ کی کتاب کلک خیال میشود پس؟
در ایران هم کتاب های پرفروش داریم. رمان دالان بهشت حتما خوب بوده و حتما با مخاطب ارتباط برقرار کرده که بیش از دویست هزار نسخه از آن فروش رفته و چاپ چهلمش شمارگان یازده هزارتایی داشته. اتحادیه ابلهان که ترجمه ای است روان از رمان جان کندی تول اگر پنج چاپ را رد کرده حتما عالی است، که هست. این که مخاطب ایرانی با یک رمان غیر ایرانی زبانی مشترک مییابد پیامی است برای رمان نویس ایرانی.
نمی دانم 'کتاب نیست' علیرضا روشن را دیده اید. مجموعه اشعاری که به چاپ پنجم رسید و به فرانسوی هم ترجمه شد. کجا بودی علیرضا روشن این همه سالها تو؟
برگردیم به عنوان نوشته بالا. یادتان میآید ذبیحالله منصوری را؟ نمیدانم او یک تنه چند صد هزار ایرانی را کتابخوان کرد. وچه لذتبخش بود خواند ترجمه-تالیف هایش. نویسنده این وبنوشته هم ذبیحالله خان خوان بوده، ولی حکایتش را از ورچیده شدن لبها میگوید. روزبه امین در این وبلاگ میگوید:
به اعتقاد من برای لذت بردن از مطالعه کردن و کتاب خواندن، پیش از هر چیز به ذهن و منش آزادانه ای نیاز داریم که به خوبی تشخیص دهد دقیقا به دنبال خواندن و آشنا شدن با چه نوع افکار و زندگی هایی است. روحیه ای که جرات داشته باشد از گذشته تکراری همیشه در دسترس صرفنظر کند و به دنبال سلیقه شخصی خودش باشد. جهان چاپ و نشر ایرانی ما مملوء از مفاهیم و موضوعاتی شده است که به جزوات درسی و اجباری بیشتر شباهت دارند و در آن جایی برای لذت بردن از خواندن، و داشتن رمان ، یادداشت نویسی های متنوع و یا موضوعات روزمره وجود ندارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر