دیروز، ازآنچه سیما و صدای جمهوری اسلامی ایران به ایرانی صاحب حق رای وعده داده بود، رونمایی شد. در حالی که خیابانها چند ساعتی را در این عصر جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۹۲ مجالی برای نفس کشیدن یافتند، میلیون ها بیننده نفس هایشان را در سینه حبس کرده بودند تا بیابند بخشی از سرنوشت فردایشان به دست چه کسی خواهد افتاد. اما آنچه بر روی صفحه تلویزیونها دیده شد خلاف انتظار بسیاری از مردم بود. در این که آیا خلاف انتظار مدیران صدا و سیما هم بود جای بحث است، ولی هر چه بود واکنش بینندگان گسترده بود. وبسایت پارسینه در مطلبی که عنوان 'عجیبترین مناظره در تاریخ تلویزیون' را بر خود داشت مجموعهای از اظهار نظرهای طنز و عصبی کاربران را منتشر کرد، مجموعهای از خنده و دندان قروچه. کاربران عصبانیت خود از نقض حقوقشان را اعلام کرده بودند.
آنچه بر روی صفحات شبکههای اجتماعی در پی آمد طنزی عصبانی از سوی هزاران نفر بود. آن طور که یک کاربر فیس بوک بر روی صفحه خود نوشت:
برآورد این که چند میلیون ایرانی در این عصر جمعه پای تلویزیون های خود نشستند و تماشاگر چرخ و فکلی سرگیجه آور از گلادیاتورهایی بیشمشیر شدند آسان نیست، ولی هر چه باشد کم نبودند مردمی که شاهد هبوط رئیس جمهور و ارشد ترین مقام اجرایی آینده کشورشان به کارپرداز نظام شدند. این تنزیل مقام آن قدر جدی بود که حتی بسیجی مخلص نظام، سعید جلیلی هم دست آخر با مشتی زیر گونه، تحقیر شده، بر روی صندلیاش کز کرده بود. پروژهای را که احمدینژاد آغاز کرده بود، صدا وسیما تکمیل کرد. رییس جمهور دیگر حتی سایهای از تقدس هم بر روی صورتش نخواهد داشت.
وبسایت آهستان ،که محلی برای طرح دیدگاه های کاربران اینترنتی و وبلاگنویسان است،
نوشتهای را بازنشر کرد که در آن نویسنده میگفت:
مناظرهی امروز به همه چیز شباهت داشت جز مناظره. همان لحظه اول یاد مسابقه هفته و مرحوم منوچهر نوذری افتادم. مخصوصا آن بخش دوم که انصافا شباهت زیادی به مسابقه هفته داشت! یادش بخیر مرحوم نوذری دقیقا مثل مرتضی حیدری سوالاتی را از روی برگه میخواند و شرکت کنندگان هم به آن جواب میدادند. تنها فرق برنامه امروز با مسابقه هفته این بود که این هشت نفر دستشان روی زنگ نبود و مرتضی حیدری هم مثل نوذری نمیپرسید: «از کی بپرسم؟!».
واکنشهای شهروندان و کاربران حرکتی مدنی بود در مطالبه حقوق شهروندیشان. به پرسش گرفتن و به چالش کشیدن پیشفرض سیما و صدای جمهوری اسلامی و آن گروه از مدیران حکومتی که خود را صاحب امر و دانای کلی میدانند، که میتواند شعور مخاطب را به بازی گیرد، نشانداد کارشان دشوارتر از آن است که آرزو میکنند. نویسنده
وبلاگ یک پنجره به مدیران سیما و صدای جمهوری اسلامی یادآوری کرد که بازنده آنها بودند، نه شهروندان.
طبیعتا نظرات گوناگونی در مورد این انتخابات وجود دارد، از ناامیدان تا تحریمیان و از بیرغبتان تا باورمندان به تغییرات اندک و تدریجی. در جواب اظهار نظر خوانندهای در زیر مطلب آهستان که گفته بود 'به نظرم این مناظره یک پیام واضح برای مردم و کاندیدا داشت؛ اینکه همه بدانند که آنچه انتخاب می کنند رئیس جمهور نیست، بلکه یک پادو و در بهترین حالت یک مدیر اجرایی است؛ همین و بس. واقعا متاسفم که کسانی اینقدر از اهداف انقلاب دور شدند که اینچنین رو و مشخص به مردم و به کاندیدای آنها توهین می کنند…هنوز هم اونچه دیدم باورم نمیشه'، کاربر دیگری جواب داده بود 'باور کن تحلیلهای شما از مناظره دیروز هم خنده دارتر بود ! چه رای بدین چه ندین انتخابات برگزار میشه و یک نفر رئیس جمهور میشه'. در این میانه کسانی هم هستند که در حال و زمانه این روزها شاید زندگی نمیکنند، و شاید به دنبال رویایی میگردند. نویسنده
وبلاگ سرزمین رویا از اتفاقات این روزها فاصله میگیرد و از حال و هوای دیگری حرف میزند و حقوق شهروندی خود را به صورت دیگری مطالبه میکند، فارغ از این که گوشداری هست یا نه:
میرحسین و کروبی در حصر هستند و روزنامهنگاران در زندان، این های و هوی برای چیست؟ مگر شرکت در انتصاباتی مضحک و عروسک خیمهشببازی آقایان شدن هیجان دارد؟ مگر اصلن جایی برای فکر کردن دارد؟ اینها که هاشمی را هم تحمل نمیکنند و دایرهشان آنقدر تنگ شده که گردن خودشان را هم میفشارد شما حرف از اصلاح و دموکراسی میزنید؟ کدام نشانه را در چهار سال گذشته به فال نیک گرفتهاید که دلمان خوش باشد؟ میخواهید با خرس شطرنج بازی کنید؟ و هر بار او با دستانش بازی را بهم بزند و باز ما با لبخندی از روی سادهدلی خوشباور باشیم که برای رسیدن به دموکراسی باید صبر داشت؟ اگر اینها اهل رای شمردن بودند بیشتر از صد شهید جنبش سبز را نمیفرستادند گوشه قبرستان تا ارادهی ملوکانهشان حفظ شود.
ما نمیدانیم که آیا نویسنده سطور بالا این روزها احساس یاس و ناامیدی میکند و یانه. هر چه هست تعطیلی مطالبه، هر چه قدر هم که کوچک باشد، خطرناک است. در آن سوی این منظر نویسنده
وبلاگ مجمع دیوانگان است که برای صاحب سرزمین رویا جوابی دارد. او میگوید:
حقیقت این است که شما بازی بلد نیستید
فعلا بجز «سیاستورزی انتخاباتی» گزینهای نمیشناسیم. بلد نیستیم. ضعیف هستیم. نمیتوانیم. اینها را که دیگر باید پذیرفته باشیم. اما این به چه معناست؟ دقیقتر بگویم، آیا اینکه ما بازی دیگری بلد نیستیم، به این معناست که ما واقعا سیاستورزی انتخاباتی را بلد هستیم؟ من بعید میدانم.
طی هفت دوره انتخابات گذشته، اصلاحطلبان یا با بازی رد صلاحیت آچمز شدهاند یا مجبور شدهاند با گزینههای دسته چندم خود وارد رقابت شوند و یا در برابر تقلب و کودتای انتخاباتی درماندهاند. گروهی هم در طول این مدت مدام بر طبل تحریم کوبیدهاند اما هفت دوره انتخابات گذشته نشان داده که تحریمیها هم بجز شاد کردن دل خودشان تا کنون ره به جایی نبردهاند و دستاوردی برای کشور به همراه نداشتهاند. حال باید پرسید «وقتی شما هفت انتخابات پیاپی را باختهاید و در برابر این شکستهای مداوم نه تنها هیچ دستاورد و چشمانداز دیگری پدید نیاوردهاید، بلکه تازه به جایی رسیدهاید که باز هم در انتخابات هشتم صرفا با رد صلاحیت یک گزینه دچار سردرگمی مطلق میشوید، فقط یک توصیف در مورد شما صادق است: شما حتی سیاستورزی انتخاباتی را هم بلد نیستید»!
به قول آن کاربر آهستانی، چه رای بدهیم یا ندهیم، دو هفته دیگر انتخابات برگزار و رئیس جمهوری هم برگزیده خواهد شد، چه بالاترین مقام اجرایی بدانیمش و چه شبحی از آن. اگر پیگیر ماجراهای انتخبات پیش رو هستید، چه تحریمی و چه مشارکتی، به این
صفحه فیسبوکی هم میتوانید سر بزنید. گرداننده آن در عین حالی که دغدغه های بسیاری نسبت به حال و روز اجتماعش دارد، با راهاندازی این صفحه مجالی را برای درمیان گذاشتن دیدگاه ها درباره کاندیداهای این انتخابات فراهم آورده. او نمونه یک شهرند خبرنگار فعال است که هم ناظر تحولات اجتماع پیرامونیاش است و هم گزارشگر و درگیر. پیگیری دغدغهها در تمام شرایط و قدرت انعطاف نسبت به تحولات از مهمترین خصیصههای یک شهروند خبرنگار است. اگر فکر میکنید دغدغه او فقط گزارشگری از انتخابات پیش رو است، به این
صفحه فیسبوکی دیگر او هم سری بزنید، شاید نظرتان عوض شود.
یادمان نرود؛ برای تمام کسانی که طنز مینویسند، غرولند میکنند، نقد میکنند و ایدههایشان را همخوان میکنند، یکی از حقوق مورد مطالبه این است که رئیسجمهور، رئیس جمهورشان باشد. آنها بالاخره به این مطالبه دست پیدا خواهند کرد.
ثبت نظر