دوستی تعریف میکرد بعد از این که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته بود، در مراجعه به پاسگاه پلیس به جای خبر آغاز تحقیقات و پیگیری پلیسی با سوالی مواجه شده بود: 'چرا رفتی اون جا ملک خریدی؟'. آن دوست در مقام شهروندی که مالیات پرداخت میکند، عوارض میدهد و از او انتظار میرود به مسئولیت های اجتماعی و قانونی خودش عمل کند صاحب حق بود و پرسشگری حقش. او به جای پرسشی که حقش بود، جواب داده بود: 'برای این که فکر میکردم شما این جایید!'.
اگر شهروندان حق پرسشگری از پلیس را نداشته باشند، نقصانی در کارکرد یک اجتماع وجود دارد و اگر پلیس در جایی جزو 'نیروهای مسلح' به حساب آید، میتوان تردید نداشت که سرکوب وجود دارد و حساب کشی شهروندان جای خود را، به کنایه، به حسابرسی حکومتگران داده.
نویسنده وبلاگ مجمع دیوانگان در مقام یک شهروند پرسشگر سوالات ساده ولی اساسی ای را طرح کرده. او دوست داشت از ادبیات و نمایش بنویسد، ولی دغدغه های شهروندی مجالش نداده اند و آنها بالاجبار به اولویت های بعدی او تبدیل شده اند. فرمانده نیروی انتظامی اخیرا در توجیه رفتارهای خشونت آمیز پلیس در سال ۸۸ عصبانیت و خستگی ماموران را دلیل آورده بود. این پذیرش مسئولیت و پاسخگویی است و یا فرار از آن؟
نویسنده وبلاگ میپرسد: 'وقتی جناب احمدیمقدم میتواند درک کند که برخی ماموران آموزش دیده خودش، تحت شرایطی خاص واکنشهایی غیرمنطقی انجام داده و «شیشه تمام خودروهای یک خیابان» را شکستهاند، چطور به صورت متقابل نمیتواند درک کند که شهروندان هم میتوانند دقیقا تحت همین شرایط خاص قرار گرفته و واکنشهایی غیرمنطقی انجام دهند که در حالت طبیعی اصلا قصدی برای انجام آن ندارند؟'.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر