close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

پنج چالش بزرگ هاشمی: نسخه ای برای پیروزی یا شکستی سخت؟

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
امید معماریان
خواندن در ۱۳ دقیقه
پنج چالش بزرگ هاشمی: نسخه ای برای پیروزی یا شکستی سخت؟
پنج چالش بزرگ هاشمی: نسخه ای برای پیروزی یا شکستی سخت؟

اکبرهاشمی رفسنجانی، در میان نامزدهای ریاست جمهوری پیچیده‌ترین، تردیدآفرین‌ترین و درعین حال وسوسه انگیزترین سیاستمداری است که رای دهندگان به خصوص آنها که دل در گرو تغییر و اصلاح وضعیت موجود دارند، با آن مواجه هستند. به دلیل همین ویژگی‌ها مسیر او برای بازگشت به کرسی ریاست جمهوری، دشوار، صعب العبور، نیازمند تصمیماتی شجاعانه و جام زهر گونه و در عین حال شدنی و امکان‌پذیر است. اما چالش های بزرگ هاشمی کدام هستند و چگونه باید با آنها مواجه شود؟

-‬ کهولت سن: هاشمی رفسنجانی ۷۹ ساله است. چنین سنی برای مسوولیت سنگینی مانند ریاست جمهوری که با جلسات متعدد، تصمیم گیری های دشوار، سفرهای خارجی و درنهایت تدبیر در حل مسائل روز و پیچیده کشوراست، هیچ همخوانی ندارد. وقتی پای مناظره های تلویزیونی برسد، رای دهندگان این کهولت سن را در صدا و رفتار او خواهند دید. در عین حال او تنها چهره ای در میان نامزدهای مختلف است که بسیاری امید دارند با به دست گرفتن کرسی ریاست جمهوری، گشایش سیاسی،‌ فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجه در کشور رخ دهد.

برای کم رنگ کردن این عامل بازدارنده، هاشمی چند راه پیش رو دارد و مهمترین آن اینکه به محض تایید صلاحیت شدن، اسامی افرادی که در کابینه و مسوولیت‌های مختلف به کار خواهد گرفت را مشخص و اعلام کند. ترکیب این افراد است که می تواند موضوع سن هاشمی را در حاشیه ببرد. با توجه به تحلیلی که نسبت به گروه های رای دهنده به او وجود دارد و با توجه به محبوبیت برخی چهره های سیاسی، انتخاب افرادی که هم به کارآمدی و هم خوشنامی و هم پرتلاشی شهره هستند، بلیط او را سنگین خواهد کرد و سمت و سوی دولت او را در حوزه های مختلف نشان خواهد داد. اگر برخی از افرادی که در چند سال گذشته به خاطر سرکوب و زندان رفته اند در این لیست جا داشته باشند،  والبته به این انتخاب ها اعتقاد هم داشته باشد و وقتی اسمش از صندوق رای بیرون آمد به عهد خود وفادار بماند، این اعتمادبیشتری جلب خواهد کرد.

پنج چالش بزرگ هاشمی: نسخه ای برای پیروزی یا شکستی سخت؟

طرح آشکار و بی تعارف مسائل کشور چه در حوزه اقتصادی چه در حوزه سیاست خارجه و چه درحوزه آزادی های مدنی و سیاسی، موضوع دیگری است که می تواند هاشمی را از دیگر کاندیداها متمایز کند. چرا که بقیه کاندیداها معتقدند که با تحقق جمهوری اسلامی حقوق بشر نیز به تکامل خود رسیده است. اشاره کردن  به موضوع تلفات و خسارت هایی که به جامعه مدنی و سیاسی پس از سال ۸۸ وارد شد و دلجویی از آسیب دیدگان و نوید روزهایی متفاوت نیز او را از کاندیداهای دیگر متمایز خواهد کرد و موضوع سن او را به حاشیه خواهد برد.

کارنامه گذشته: هاشمی بدون تردید یکی از پروزن ترین سیاستمداران زنده ایران است. حتی علی خامنه ای رهبر ایران نیز به گردپای هاشمی نمی رسد. یک کارنامه شصت ساله، نمی تواند بدون خطا باشد. این را مردم می فهمند زمانی که یک فرد خود به آن اذعان داشته باشد.  اما در زمانی که هاشمی رفسنجانی مسوولیت ریاست جمهوری را به عهده داشت اتفاقاتی در این مملکت افتاده که میلیو‌ن‌ها نفرهمچنان برای آنهابه دنبال پاسخ هستند. هاشمی باید برای چنین اتفاقاتی توضیح داشته باشد و به صورت خیلی واضح و مشخص تصریح کند که چنین اتفاقاتی در زمان ریاست جمهوری اش نخواهد افتاد، نسبت به آن وقایع خانواده های افراد می توانند پرونده‌ها را باز و پیگیری کنند و خود از هیچ اقدامی برای دلجویی و جبران خساراتی که به آنها وارد آمده کوتاهی نخواهد کرد (صرف نظر از اینکه خودش به صورت مستقیم یا غیرمستقیم دست داشته یانه و یا حتی بعداخبردارشده ولی کمکی به کشف حقیقت نکرده است.) با توجه به جو سیاسی کنونی او باید بتواند راهی برای فاصله گرفتن و شفاف کردن مسوولیت خود در برخی از این اقدامات پیدا کند. مانند رها کردن وزارت اطلاعاتش به دست افرادی مانند سعید امامی، قتل های روشنفکران در دهه هفتاد، قتل های سال ۶۷، کشتار منتقدان کرد در رستوران میکونوس (که نام او دررای داوری دادگاهی درآلمان آمده است) و مواردی از این دست.

هاشمی نمی تواند از مردم یا منتقدانش بخواهد که او را بدون چنین رویدادهایی بپذیرند، اما می تواند با تدبیر و اقداماتی، هم شفافیت بیشتری داشته باشد هم نشان دهد که حرف آنها را می شنود و به آنها احترام می گذارد. مردم باید مطمئن شوند اگر هاشمی به ریاست جمهوری رسید فردی مانند مصطفی پورمحمدی ناگهان از وزارت اطلاعاتش سردرنخواهد آورد. این موضوع با توجه به کهولت سن او حتی اهمیت دوچندانی دارد.

رای ندادن به هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ باید برای او بسیاردرس آموز باشد. کلماتی مانند عالیجناب سرخ پوش و یا داستان‌های فرج سرکوهی، یا قتل ‌های سال ۶۷ و مواردی از این دست، جزو تاریخ جمهوری اسلامی هستند. هاشمی هم خودش تاریخ جمهوری اسلامی است. اگر امروز اکبر گنجی زار زار گریه کند که عالیجناب سرخ پوشی که نوشته بود منظورش چیز دیگری بوده و به خاطر مسائل سیاسی و یا کینه ورزی های شخصی یا هر دلیل درست و نادرست دیگری پای هاشمی را به قتل های زنجیره ای وصل کرده بود، باز هم صورت مساله عوض نخواهد شد. هاشمی ستون خیمه انقلاب بوده و بنابراین انتظاراتی از او می رود که او تا کنون این انتظارات را نادیده گرفته است.

این کار شجاعت می‌خواهد و در سن و سالی که هاشمی رفسنجانی دارد، البته شجاعت تیغ دولبه ای است. اما اگر یک بار او فرصت داشته باشد که تکلیف خود را با این موضوعات و چهره ای که از خود به جای خواهد گذاشت در تاریخ مشخص کند، همین یک ماه تبلیغات ریاست جمهوری است.

احساس مالکیت نظام وحق به جانب بودن: یکی از دافعه‌های هاشمی رفسنجانی که در تبلیغات انتخاباتی او در سال ۸۴ هم مشهود بود، انتقال این حس به مخاطب بود که انگار خود را صاحب خانه می داند و رای دهنده باید از خدایش باشد که به او رای بدهد. اینکه انگار اگر هم در فلان انتخابات به او رای داده نشده یا کم رای داده شده (نماینده سی ام در انتخابات مجلس ششم)، گناه کردند و نمک نشناسی کردند و حالا خوب است که قدرش را بدانند و بیایند رای بدهند.

به همین جهت برای رای گرفتن خود هاشمی تلاش نمی کند، به میان مردم نمی رود، قول نمی دهد، عرق نمی ریزد و در یک کلام به یک نوعی حق خود می داند که انتخاب شود. هاشمی نمی تواند و نخواهد توانست با چنین روحیه ای حتی انتخابات پسته فروشان رفسنجان را هم ببرد چه برسد به انتخابات ریاست جمهوری. کسانی که کمپین انتخاباتی او را طراحی می کنند، اگر فقط از بله قربان گویان مواجب بگیر و معتمدان او باشند که باید فاتحه این دوره ریاست جمهوری را بخواند. اما اگر آشنا با ظرافت های یک کمپین انتخاباتی، شکل بندی به پیام اصلی، خواست های رای دهندگان، تنظیم رفتارهای کاندیدا و نحوه تعامل پیام ها و برنامه ها و ارائه او به مردم باشند، تردید نخواهند کرد چنین نکاتی را برای شخصیتی مانند هاشمی، که ممکن است شنیدنش و مهمتر تغییر و انجام دادنش سخت باشد، توضیح دهند و تبیین کنند.

کرسی ریاست جمهوری، حتی در شمایل از رنگ و رو افتاده و بی آبروی کنونی، تبلور رای کسانی است که هزارامید وآرزو دارند و برای آن باید عرق ریخت، ریسک کرد، از مرزهای باورهای تنگ شخصی و خانوادگی و روابط پیچیده بیمارسیاسی دربالای قدرت عبور کرد و صادق بود و این صداقت را با مردم همانند عهدی در میان گذاشت. آیا هاشمی می تواند چنین تلاشی بکند و آیا اطرافیانش (منظورسیاستمداران و مدیران سابق و ...) اجازه خواهند داد که او هم مثل همه جای دنیا و مثل همه سیاستمداران رای لازم را برای خود بسازد و جمع کند؟ برای مشاهده پاسخ به این سوال نباید زمان درازی به انتظار نشست.

مشخص کردن تغییر و تفاوت: هاشمی سال ۸۴ در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و رای نیاورد. در واقع اگر از دور اول بگذریم، او به سختی در دور دوم از احمدی نژاد شکست خورد. در خرداد ماه سال ۹۲، هاشمی باید از خود بپرسد چرا مردم باید به او برگردند و رای بدهند؟ چرا بار اول رای ندادند؟ حواریون سینه چاک هاشمی یعنی کسانی که عنقریب او را با سر به زمین خواهند زد، چنین او را جلوه می دهند که مردم متوجه اشتباهاشان شدند که به کسی دیگری رای دادند و حالا می بیینند از کجا خورده اند، پس برمی گردند به هاشمی رای می دهند. این خیال خامی خواهد بود که پرونده هاشمی را برای همیشه با شکستی مفتضحانه در انتخابات پیش رو خواهد بست.

هاشمی باید نشان دهد چرا هاشمی سال ۸۴ نیست، چرا هاشمی هاشمی ۷۲ نیست، چرا هاشمی بعد از جنگ نیست، چرا هاشمی ۹۲ است و این هاشمی ۹۲ چگونه هاشمی ۹۲ شد و چه کار خواهد کرد که هاشمی ۹۲ بماند و  وقتی به قدرت رسید برنگردد و هاشمی ۷۲ بشود؟ او در این مسیر سرمایه ای دارد و عملکردی دارد و می تواند از آن بهره بگیرد.

رابطه او با رهبری به خاطر عملکردش از سال ۸۸ تا ۹۲ رابطه ای کاملا متفاوت با سالهای قبل است. سیدعلی خامنه ای دیگر به هاشمی اعتماد ندارد. چون هاشمی، از انتخابات ۸۸ درس بسیار گرفت، و تلاش کرد این را به خامنه ای بفهماند، اما مریضی خودبزرگ بینی و توهم و خوددنیا پنداری رهبر عمیق تر از آن بود که متوجه شود آنچه در خیابان ها گذشت و آن خونها که ریخته شد همه از دستان او چکه می کند و مسوولیتش با اوست و آه مادران داغ دیده تا روز قیامت عبایش را خواهد گرفت و به ناکجاآبادهای تاریخ خواهد فرستاد. خامنه ای فرصت داشت و انتخاب خودرا کرد و صدها زندانی سیاسی و دهها قتل و مرگ و اعدام و سه فقره حبس خانگی چندساله را در انبان خود گذاشت.

هاشمی اما از سال ۸۸ راه خود را با رهبر جدا کرد. اگر چه مشفقانه و از سر دلسوزی می گفت اما راهش را جدا کرد. او فیلم های یوتوب ویدئوی مرگ بر دیکتاتور را دیده. کاریکاتورهای رهبر را دیده. صدای فریاد مادرسهراب اعرابی و نداآقاسلطان و دیگر آدم های باشرف این مملکت را شنیده و به همین خاطر هاشمی سال ۹۲ فرق می کند با سال ۸۸. هاشمی ۹۲ عفت مرعشی را با خود دارد که وقتی به دیدار فائزه اش می رفت در زندان اوین، از درب تا کابین ملاقات، خامنه ای را به باد ملامت و ناسزا می گرفت و زیرورو می کرد و مسوولیت همه مصیبت ها را متوجه او می دانست - به گواه برخی از خانواده های زندانی که در آنجا شاهد بودند… و هاشمی ۹۲، فائزه را دارد که شش ماه را  در زندان، در کنار بخشی از شریف ترین و انسان ترین شهروندان این جامعه در بند زنان سپری کرد و با جان و دل به صحبت های انها گوش کرد  و هم او بود که در مصاحبه ای شجاعانه از وضعیت بد زنان زندانی بهایی سخن گفت و به پدرش حتما گفته است که در این مملکت چه خبر است و جای آقا و دیگر سیاستمداران کجاست و چه انتظاری از او می رود.

پنج چالش بزرگ هاشمی: نسخه ای برای پیروزی یا شکستی سخت؟

بعد از تایید صلاحیت‌ها، کسانی که پیکار مبارزاتی هاشمی را اداره می کنند، اگر نتوانند همه سرمایه ایی که هاشمی دارد را جمع کنند و نشان دهند که چرا هاشمی ۹۲ متفاوت است با هاشمی سالهای قبلش که از هر انتخاباتی بدون شک بازنده بیرون می آمد، مشکل بزرگی در جلب رایی خواهند داشت که برای پیروز شدن به آن نیاز دارند. رایی آنچنان فراگیر که تقلب مرسوم سیستم مریض انتخاباتی کشور هم نتواند از پس آن برآید.

اهمیت این نشان دادن تغییر از آن جهت است که هاشمی نمی تواند از مدل رای جمع کنی «نه از حب علی که از بغض معاویه» استفاده کند. مدلی که خاتمی را فرستاد به خیابان پاستور در سال ۷۶. چرا؟ چون اگر چه بغض معاویه زیاد است اما اگر خاتمی می توانست نقش علی را بازی کند، به این خاطر بود که سابقه ای مانند هاشمی نداشت. هاشمی نخواهد توانست.  به خاطر همه تاریخی که با خود دارد و در این مدت انتخابات  دشمنانش، منتقدانش و حتی دوستان خیرخواهش  جزئیاتش را  (صرف نظر از اینکه به اوبچسبد یا نهه) به او گوشزد خواهند کرد.

هرچقدرهاشمی در نشان دادن این تغییرات موفق تر باشد و هرچقدر نشان دهد که نزدیک تر به صدای مردم است و از هاشمی سالهای ۷۵ و قبل و بعد از آن فاصله گرفته - حال چه به درستی و چه به نادرستیی، چنین نسخه ای از او اعتبار دارد- شانس خود را برای پیروزی افزایش خواهد داد. به خصوص هاشمی هرچقدر به هاشمی ۸۸ نزدیکتر باشد و از ان دفاع کند، مرزهای مشخص تری با دیگران خواهد داشت.

حواریون دوآتشه وفیس بوک: آنها کسانی هستند که هاشمی را به نوعی عرضه می کنند که نیازمند به مواجهه با چالش های بالا  نیست. آنها برای هر یک از موارد بالا توجیهی می آورند و به مخالفان و منتقدان و کسانی که پرسشگری ساده ای می کنند خرده می گیرند، حمله می کنند و هاشمی را به سمتی سوق می دهند که  تن به مسوولیت پذیری و عرق ریختن برای جمع کردن آراء ندهد. این گروه که زندگی شان به لایک های فیس بوکی و لشکرکشی های اینترنتی وابسته است، درهمین روزهایی که از کاندیداتوری هاشمی گذشته است، با روضه خوانی‌های شاعرانه، عارفانه و منکوب کردن منتقدان و پرسشگران، چنین وانمود می کنند که اگر هاشمی نیاید دنیا به آخر می رسد و در یک کلمه خاک بر سر مردمی که به هاشمی رای نمی دهند. حتی کسانی که خودشان روزگاری در صدر حمله کنندگان و تخریب کنندگان و بی آبروکنندگان هاشمی بودند و در این راه ذره ای هم خویشتن داری را روا نمی دانستند.

یا افرادی که تفاوت چندانی بین لایک های فیس بوکی و رای هایی که از صندوق ها بیرون خواهد آمد قائل نیستند،  دائم با داستان سرایی از اینکه چقدر مردم ایران الان آماده هستند برای هاشمی، از روستایی گرفته تا شهری، از روشنفکر تا کارمند، از معلم تا کارگر و اینکه همه و همه انگار بدون هیچ سوالی می خواهند این بار بروند به هاشمی رای بدهند و جبران مافات گذشته شان را بکنند، سخن می گویند، درحالی که به واقع چنین نیست. اگر چه هاشمی شانس دارد اما باید آن را به دست بیاورد و برایش تلاش کند و چالش های عمده اش را حل کند و به سوالات مردم پاسخ بدهد.

چنین برخوردهایی دافعه بیشتر و قدرتمندتری از حملات مخالفان هاشمی ،که در روزهای آينده اوج خواهد گرفت و طوفانی از انتقادات سخت را متوجه او خواهد کرد،  دارد. جوان ترهایی که تاریخ کم می دانند و یا شماری از اکیتویست های موبایلی و یا فیس بوکی که عاجز و ناتوان از و یا ناآگاه به  شکل دهی  یک گفت وگوی اجتماعی- سیاسی که  کاندیدای مورد علاقه شان  در آن مسوولیت پذیرانه رای مردم را جمع کند،  عملا در کار راندن رای دهندگانی هستند که با یک ذره مسوولیت پذیری کاندیدایشان و استقبال از پرسش های منطقی و روا انتخاب بهتری می‌توانند بکنند.

هر چه که هست، هنوز حملات حواریون رهبر آغاز نشده. این مدافعان سرسخت هاشمی، دافعه ای ایجاد کرده اند که در هر نوشته و یادداشتی می توان بخش هایی از آن را مشاهده کرد و اگر مسری شود چنین دافعه ای و  در برنامه ها و سخنرانی های انتخاباتی تیم پیکار مبارزات انتخاباتی هاشمی جاری و گفتمان غالب شود، باید فاتحه رای آوردن او را خواند.

به همین جهت است که به نظرم، هاشمی یکی از نامزدهای پرشانس کنونی در رقابت های ریاست جمهوری است، اگر که به چالش هایی پنج گانه ای که در بالا آمد توجه داشته باشد و آنها را جدی بگیرد. چنین جدی گرفتنی شور و شوقی جدی ایجاد خواهد کرد و اثری دومینویی در روزهای منتهی به انتخابات خواهد داشت و گروه های محذوف را بار دیگر به صحنه خواهد آورد.  اگر عقلانیت پیچیده ای همراه گروه کمپین انتخاباتی اش نباشد، از همین الان باید او را جزو بازنده های خاموش یک انتخابات دیگر برشمرد. این انتخابی است که خود او، نزدیکانش و کسانی که برای پیروز شدنش تلاش می کنند پیش رو دارند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

سام طبا
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲

اميد جان آيا اين حجم وسيع حمايت و اجماع طرفداران امروزهاشمي بسان دعوت اهل كوفه و مسلم و عاقبت آن ،ممكن است بي انجامد!؟

استان کرمان

کشته و مجروح شدن دو عضو بسیج طی درگیری در رفسنجان

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه