پژمان تهوری
«ابراهیم رئیسی»، «اسحاق جهانگیری»، «باقر قالیباف»، «حسن خمینی»؟ این روزها اسامی زیادی به عنوان «کاندیدای احتمالی ۱۴۰۰» در رسانهها مطرح شدهاند و هر چه به خرداد ۱۴۰۰ نزدیکتر میشویم علاوه بر اسامی جدید، کنارهگیری یا تکذیبهایی نیز مطرح میشوند تا به حدس و گمانها پایان دهند. در چنین فضایی پرسش اصلی این است: «بهترین کاندیدای ۱۴۰۰ کیست؟» شاید خیلیها با رد موضوعیت انتخابات ۱۴۰۰ و عدم تمایل به شرکت در انتخابات، این سوال را اساسا بلاموضوع بدانند و بگویند با وجود «شورای نگهبان» و در نظام موجود، بهترینی وجود ندارد و در ۱۴۰۰ نیز مثل همیشه اگر میلی برای انتخاب کردن باشد، انتخاب میان بد و بدتر است.
به گمان نگارنده انتخابات ۱۴۰۰ واجد ویژگی منحصر به فردی است. جامعه ملتهب و احتمال وقوع انقلابی دیگر بسیار بالاست، نظام در آستانه سقوط قطعی قرار دارد، بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، به طور عجیبی، شرایط را برای «نجات ایران» سخت کرده است. در چنین فضایی دموکراسیخواهان و تحولخواهان منطقا باید خواهان «گذار مسالمتآمیز» باشند و راس هرم قدرت در جمهوری اسلامی و حامیانش خواهان حفظ نظام. شاید به نظر سخت آید کاندیدایی در سال ۱۴۰۰ بتواند نظر هر دو جریان سیاسی «پوزیسیون و اپوزیسیون» را به خود جلب کند، ولی چنین کاندیدایی میتواند وجود خارجی داشته باشد و از فیلتر شورای نگهبان هم عبور کند و آن کسی نیست جز «علی خامنهای.» بله علی خامنهای؛ کلید نجات ایران دست این سیاستمدار است. ایران ۱۴۰۰ را تصور کنید، وقتی خامنهای هم رهبر است هم رئیسجمهور.
چرا علی خامنهای؟
گذار مسالمتآمیز به نظامی دموکراتیک و نجات ایران از جنگ، ویرانی، فقر و فلاکت، به کاندیدایی نیاز دارد با «قدرت مطلقه»، کسی که:
- بتواند در داخل، یک اجماع ایجاد کند روی برنامهای هدفمند، برای تغییر وضع موجود؛
- بتواند سیاست خارجی را سامان دهد و بدون هر گونه مزاحمی آن را به پیش برد؛
- بتواند قدرت غیررسمی و قدرت پنهان را پشتوانه قدرت رسمی و قانونی سازد؛
- بتواند به دولت در سایه پایان دهد و بر دولت در دولت خط بطلان کشد و یک دولت را بر کشور ایران مستقر سازد؛
- بتواند با اقتدارش بساط فساد را برچیند و قانونگرایی را حاکم سازد؛
- بتواند مزاحمت نهاد دین بر اعمال حاکمیت قانون را کنار زند؛
- بتواند به تداوم حضور دو پادشاه (رهبر-رئیسجمهور) در یک اقلیم پایان دهد؛
- بتواند به تسلط نهادهای انتصابی بر نهادهای انتخابی پایان دهد؛
- بتواند نیروهای مسلح را در کنترل رئیسجمهور درآورد؛
هیچ کاندیدایی جز علی خامنهای از چنین امتیازی برخوردار نیست. مطابق قانون اساسی هیچ ممنوعیتی هم برای رهبری نیست که نتواند همزمان هم رهبر باشد و هم رئیسجمهور. بله ما نیاز داریم صبح از خواب بیدار شویم و شاهد ظهور خامنهای رهبر/رئیسجمهور باشیم، همانگونه که یک شبه شاهد خامنهای رهبر/مرجع شدیم. البته خامنهای دگردیسیشده یا خوابنماشده که به جای حفظ قدرت به فکر آینده کشور و سلامت و امنیت مردم باشد. کلید قفل موجود در فضای سیاسی ایران دست چنین شخصی است.
اما چرا علی خامنهای بهترین کاندیدای اپوزیسیون است؟ پاسخ روشن است، تمام اتفاقاتی که در پی رئیسجمهور شدن رهبری روی خواهد داد (که پارهای از آن در بالا اشاره شد) اولین گامهای موثر برای گذار مسالمتآمیز به نظامی دموکراتیک است.
چرا چنین پیشنهادی میتواند خوشایند علی خامنهای باشد؟
علی خامنهای با سنی بالای ۸۰ سال و بیماریهایی که دارد، به سان آفتاب لب بوم است. او میتواند به همین شکل تا پایان عمر خود بر ایران حکومت کند و با نامی منفور و نفرین ابدی، ویرانهای را به دیگری واگذار کند و برود، ولی میتواند با پذیرش همزمان پست ریاستجمهوری و ثبت حل مشکل «رابطه با آمریکا»، «معیشت و رفاه مردم ایران»، «حفظ تمامیت ارضی و منافع ملی»، «بازگرداندن ارزش پول ملی و پاسپورت ایرانی»، «اعلام عفو عمومی و دلجویی از خانواده قربانیان» به نام خود، تمام کاسه کوزهها را سر روسای جمهور سابق خراب و همچون قهرمان نام خود را در تاریخ ایران ثبت کند و بصیرتش را به رخ کشد.
خیال این که علی خامنهای با کاندیدای خودی هم میتواند چنین پروژهای را پیش برد و نامی نیک بر جای گذارد توهمی بیش نیست. آزموده را آزمودن خطاست، پیشتر نیز علی خامنهای فردی را که به خود بسیار نزدیک میدید بر این کرسی گمارد و نتیجهاش جز ویرانی بیشتر ایران و نابودی مشروعیت و مقبولیت نظام نبود. وقت است علی خامنهای از اتاق فرمان بیرون آید و خود فرمان را در دست گیرد.
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر