به دنبال درگذشت استاد محمدرضا شجریان، افراد، گروها و شخصیتهای مختلفی فقدان او را ضایعه بزرگی در عرصه موسیقی و هنر و ادبیات فارسی دانستند. در این میان انتظار بسیاری از هنرمندان این بود که «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» نیز به این فقدان واکنش نشان دهد که تا این لحظه، هیچ پیامی از سوی این فرهنگستان منتشر نشده است. مرتضی یغمایی، نویسنده و شاعر ساکن شهر یزد،با یادداشت کوتاهی به این مساله پرداخته است که در ادامه میخوانید:
در بین دهها متن و نوشته در وصف حال و هوای این روزهای تلخ و تجلیل از توجهها و گلهمندی و گاه خشم از بیتفاوتیها، مطلب دکتر میلاد عظیمی نازنین حرف دل بسیاری بود. او نوشت: «محمدرضا شجریان درگذشت و به خاک هم سپرده شد و فرهنگستان زبان و ادب فارسی هنوز یک خط تسلیت خشک و خالی در رثای او منتشر نکرده است.»
اینکه آیا میشود از فرهنگستانی با ریاست جناب حداد عادل با وابستگیها و دلبستگیهای فرا علمی و فرهنگی به نظام، چنین توقعی داشت، خود حدیث دیگری است.
البته متنهایی این چنین خود بهترین اسناد تاریخی برای اتفاقهایی نادر در روزگارانی چنین حیرت آورند.
اما به راستی فرهنگستان تحت ریاست جناب دکتر حداد عادل در این سالها به کدام فعالیت ارزشمند خود بالیده است که این بار تالار افتخارات کم رونقاش را به پیام تسلیت درگذشت استاد شجریان مزین کند؟ آنهم پیامی که خود میتوانست به اندازه ساخت دهها معادل البته درست فارسی برای فرهنگستان اعتبار آورد.
فرهنگستانی که به خصوص دراین چند سال اخیر، تنها خدمتش به فرهنگ، ساختن معادلهای عجیب و غریب بوده که به لطف آنها انبوهی لطیفه جذاب ساخته شده است.
نکته اینجاست که شجریان، خود فرهنگستانی غنی و درخشان بود و سهم بهسزایی در آشنایی بخش قابل توجهی از پارسی زبانان با ادبیات سترگ پارسی داشت. به قول دکتر کریمی حکاک در مصاحبه اخیرش توجه بینظیر تاجیکها و افغانها به آثار استاد شجریان خود گواه گستردگی این تاثیر است. این استاد دانشگاه مریلند، کار بزرگ شجریان را گره زدن شعر و آواز میداند و معتقد است شجریان در فرایندی هنری شعر را به آواز تبدیل کرد.
تبدیل شعر به آواز شاید ظریفترین تعبیری است که میتوان از کار ماندگار شجریان داشت. کافی است لحظهای بیاندیشیم، کدام معلم یا استاد ادبیات دوران تحصیل هر یک از ما، یا فعالیت کدام فرهنگستان توانست به اندازه آثار شجریان برای آشنایی ما با قلههای شعر پارسی نقش آفرین باشد؟
به راستی در این چهل سال کدام یک نقش بیشتری در آشنایی عموم مردم از طیفهای مختلف اجتماعی با حافظ و سعدی و مولوی و عطار داشتهاند؟
فرهنگستان زبان و سیاستهای بهظاهر فرهنگی سازمان عریض و طویل صدا و سیما، یا آلبومهای «بیداد» و «در آستان جانان» و «دستان» و «عشق داند» و بیشمار اجراهای آوازی درخشان استاد شجریان؟
با این اوصاف به نظر نگارنده ، این دوست داران آثار درخشان استاد شجریان هستند که باید در مسیری به حق معکوس، به فرهنگستان زبان و ادب فارسی تسلیت بگویند. مجموعهای که فعالیتهایش در سالهای اخیر نتوانست به اندازه یک آلبوم فاخر استاد شجریان کارایی اثر داشته باشد.
نه! فرهنگستان جناب حداد عادل، هرگز نتوانست -به عنوان مثال- با همان آواز ابوعطای باشکوه استاد در سفارت آلمان در اسفند ماه ۱۳۵۹ با همراهی محمد رضا لطفی حتی لحظهای همآورد شود.
در نظربازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر