مقداد شاهوردی، شهروندخبرنگار
«روایتهای زندان»، مجموعهای از گزارشهایی است که راویان آنها زندانیان هستند؛ گاه از زندانهای معروف میگویند و گاه از زندانهایی که شاید نامشان را هم نشنیده باشیم.
راویان این مجموعه، زندانی سیاسی و عقیدتی هستند و محکومان جرایم عادی. آنها از زندگی خود در زندان میگویند و ما را با خودشان به سلولهای مختلف میبرند. در این گزارش، یکی از زندانیان «زندان تهران بزرگ» (فشافویه) درباره «بند متادون» و چگونگی پخش این مخدر در زندان میگوید و ما را با بخشی از ادبیات زندان آشنا میکند.
***
از تمام پنج مجموعه زندان تهران بزرگ، ۲۰ تا ۳۰ درصد به بندهای متادون اختصاص دارد؛ یا به زبان زندانیان، «بند زامبیها». در این بندها، زندانیان مصرفکننده متادون روی تختها، کف اتاقها، کریدورها و توالتها میخوابند. بوی بد بندها، ترکهای بودن ساکنان آنها و سکوت حاکم در این بندها در ساعتهای اداری، نشانههایی هستند که میتوانند گویای حال زندانیانشان باشند.
سطل حاوی «متادون» هر روز قبل از ظهر از بهداری توسط یک پرستار به ورودی بند آورده میشود. بلندگوها زندانیان را بیدار میکنند و آنها خوابآلود و خمار، با لیوانی در دست به صف میایستند. پرستار با سرنگ، سهمیه هر فرد را از آن مایع شفاف بیرون میکشد و به لیوان آنها میریزد. زندانی باید جلوی پرستار، متادون را سر بکشد.
وضعیت بهداشتی به قدری در بندهای متادون فاجعه است که زندانبانها، زندانیان خاطی را برای مجازات به این بندها میفرستند. در ماههای نخست شیوع ویروس کرونا، گروهی از متادونیها جان خود را از دست دادند. اما دلیل مرگ آنها، بیماریهای قلبی و مرگ ناشی از مصرف بیرویه مخدر ثبت میشد و بعد از نامهنگاریهای محرمانه، نام زندانیهایی که تن و جان به مرگ داده بودند، در بایگانی به ثبت میرسید.
تنها برنامه رسمی و منظم زندان، پخش روزانه متادون است. هر روز میتوانی متادون بنوشی، خاموش شوی و راحتتر به قهقرای زندان سقوط کنی. زندان هیچ برنامه مدون دیگری به اصطلاح برای آماده کردن زندانیان برای بازگشت به جامعه ندارد. میان زندانیان هم گفته میشود که این مایع شفاف، متادون واقعی نیست بلکه دارویی است که به اسبها میدهند!
البته تنها زندانیان این بندها نیستند که متادون مصرف میکنند، عرضه متادون به راحتی و بنا به درخواست زندانیها، در دسترس آنها قرار میگیرد. هر از گاهی در بندهای زندان، بلندگوها میگویند: «آقایانی که مایل به مصرف متادون هستند، با درخواست خود، به افسر نگهبانی مراجعه کنند!»
زندانیان هم به صف میشوند، مینوشند و بیحال، به اتاقهای خود برمیگردند.
زندان برای هر زندانی، ۲۰ میلیلیتر متادون دریافت میکند اما ۱۰ تا ۱۵ میلیلیتر آن را به هر زندانی میدهد و مابقی توسط پیمانکار در بازار آزاد به فروش میرسد. احتمالا آشنایان به مراکز ترک اعتیاد و نزدیکان مدیران زندانها به خوبی در جریان جزییات این درآمدزایی هستند. به احتمال زیاد برای همین است که زندان هیچ برنامهای برای ترک دادن زندانیان ندارد و تنهای رنجور و معتاد زندانیان منبع کسب درآمد بیشتر زندانبانان است.
اما دایره پخش مخدر در زندان فشافویه خیلی پیچیدهتر و پرسودتر از بازار آزاد متادون است. به نظر ما که به چشمان خود گردش مواد مخدر را میان زندانیان میبینیم، این شبکه در زندان از قویترین مجموعهها و اثرگذارترین شبکهها در شاکله مدیریتی زندان است. این روایت را زندانیان بسیاری میدانند که در سال ۹۷، وقتی یکی از روسای یکی از تیپهای فشافویه مقابل روند ورود گسترده مواد به بندها مقاومت کرد، در کمتر از یک هفته با تشکیل پرونده قضایی برکنار شد. اتهام او، گرفتن رشوه از زندانیان عنوان شد که مصداق آن خودنویسی بود که یکی از زندانیان به او هدیه داده بود!
ما از چگونگی هماهنگیها اطلاعی نداریم اما شیوه ورود و پخش مواد مخدر را به چشم میبینیم. بستههای بزرگ مواد مخدر معمولا از طریق پرتاب به هواخوری یا به واسطه ارتباطات برخی ماموران حفاظت، افسران، پرستاران، فروشندگان و پرسنل زندان وارد زندان میشوند و به دست توزیعکننده اصلی میرسند. در شیوه پرتابی، بسته توسط فردی که به عوامل زندان، مثل افسر نگهبان و رییس اندرزگاه وابسته است، سر ساعت مشخص به داخل هواخوری پرتاب میشود. هیچکس جز صاحب بسته حق ندارد به سمت آن برود و در صورت دخالت هرکسی، ممکن است جانش را هم از دست بدهد.
البته روش دیگری هم هست؛ مواد مخدر گاه در بار سیبزمینی به فروشگاه زندان میرسد و گاه یکی از بیماران محمولهای حاوی قرص را از بهداری به بند میآورد. گاهی هم خود پرسنل زندان بستههای مواد را به ورودی بند منتقل میکنند.
در ادبیات زندان، به ورود بستههای مواد مخدر به بندها، «حواله پاس کردن» گفته میشود.
پس از پاس شدن حواله، قیمت مواد ۲۰ برابر میشود؛ یعنی یک گرم از آن ماده در بیرون ۲۰هزار تومان است اما در بند تا ۴۰۰هزار تومان هم معامله میشود و قیمت قرصی دوهزار تومانی، به بیش از ۵۰هزار تومان میرسد.
پخش مواد مخدر در زندان چنان سودی دارد که حتی ممانعت از ورود آن هم میتواند سودآور باشد؛ یعنی انحصار پخش را در اختیار عدهای محدود میگذارند که با عوامل زندان در ارتباط هستند و قیمتها میتوانند بالاتر از این هم برود.
بعد از ورود مواد مخدر به بند، نگهداری از آن نیروی دیگری میخواهد. مواد مخدر معمولا در جلد قرآن یا درون پایههای تخت جاساز میشوند. یکی از زندانیان نیز مسوول پنهان کردن بسته در باسن خود میشود که به محض بازرسی، باید به وظیفه خود عمل کند. همیشه هم یک زندانی هست که «گردنگیر» خوانده میشود؛ یعنی کسی که در صورت گیر افتادن یک بسته مخدر و در صورت عدم پذیرش افسر نگهبان به دادن گزارشی بدون ذکر صاحب مواد، باید جرم حمل بسته را برعهده بگیرد.
گردنگیر میپذیرد که حبس مربوط به مواد کشف شده را بکشد اما نگذارد جرم آن بر تن توزیعکنندگان سنگینی کند.
زمان تقسیم مواد مخدر، بند شلوغتر از همیشه است. عدهای ورودی بند را شلوغ میکنند تا پخش مواد راحتتر انجام شود. گاهی چند نفر مامور میشوند تا با سطل، تنبک و دایره بزنند و برقصند و یا بر آن بکوبند تا مرحله پخش مواد به انجام برسد. البته این رقص شاباش هم دارد؛ «بیستی شیشه» شاباش بهترین رقص است، یعنی ۲۰ هزار تومان شیشه.
خرید و فروش و نحوه معامله انواع مختلف دارد. فروش اغلب با «پاسار بیرونی» انجام میشود. کارت بانکی را در زندان، «پاسار» میگویند. پیش از «بانک پارسیان»، زندانیان در «پاسارگاد» حساب باز میکردند و برای همین کارتهای بانکی به پاسار معروف شدهاند. در این روش، هزینه به حساب فردی خارج از زندان واریز میشود که امین فروشنده است.
البته خرید و فروش هر کالایی در زندان، به واسطه سیگار انجام میشود. زندانی که صبح تا شب در بند کار میکند، ممکن است یک باکس «سیگار وینستون» و چند پاکت «سیگار بهمن» دریافت کند. او سیگارها را به فردی میدهد که توانایی پرداخت پول در بیرون از زندان را دارد و آن فرد هم به ازای هر ۱۰ پاکت سیگار، پول هفت پاکت را برای خانواده زندانی واریز میکند. به زندانیانی که توانایی پرداخت پول خارج از زندان دارند، «بیرونیاش قوی است» میگویند.
برای خرید مواد هم اگر مصرفکننده نتواند پاسار فروشنده را خارج از زندان پر کند، به او سیگار میدهد. از آواز خواندن در حمام، استشمام دود مواد در سلولها یا دیدن زرورقهای پنیر ایرانی میتوان فهمید که مخدر به تازگی در بند توزیع شده است.
شیوه مصرف مخدر هم گونههای مختلف دارد و به جایگاه زندانی برمیگردد. «شهرام بهرامها» میتوانند در «زاغه» خودشان مصرف کنند. آنها زندانیان خاص و مورد احترام هستند. زاغه هم یعنی تخت پایین.
آنها در ظرف تن ماهی روغن میریزند، دستمال کاغذی را لوله میکنند و در آن قرار میدهند و به عنوان فتیله، روشنش میکنند. بسته به نوع مواد مخدر، «خدنگی» یا همان خدمتکار، زرورق یا سیخ را که معمولا روکش پنیر ایرانی یا پاکت شیر است، نگه میدارد تا مصرفکننده کارش را تمام کند. در ازای این کمک، میتواند به اصطلاح یک راه هم او برود و دستی بر آتش مخدر برساند. البته بقیه زندانیان اتاق نیز به اصطلاح، «بخوری» میشوند.
آنها که شهرام بهرامها نیستند، نمیتوانند در اتاق مصرف کنند. برای همین، در توالتها جمع میشوند. در بندهایی که جمعیت آنها بالا است، هواخوری هم مکانی برای مصرف مخدر است.
بعد از پایان ساعت کاری، وکیل بند پشت بلندگو داد میزند: «صفا باشه».
این علامتی است برای آغاز مصرف مخدر و نشانهای از آن است که دیگر کسی به شما کاری ندارد. البته گاهی هم فریاد میزند: «نباشه».
این یعنی بساط را جمع کنید و هر لحظه ممکن است افسری وارد بند شود.
در بندهای متادونیها، شورش و اعتراض کمتر رخ میدهد. انگار هرچه تعداد معتادان در بندها بیشتر باشد، کنترل زندانیان آسانتر است. زمانیکه مدیران زندان تصمیم میگیرند به زندانیان فشار بیاورند، ورود مواد را به بند قطع میکنند. زندانیان به این شرایط میگویند: «کویر شده».
در این وضعیت، هم قیمت مواد بالاتر میرود و هم زندانیان تحت فشار قرار میگیرند.
به نظر میرسد با توجه به سود کلان اقتصادی و همچنین سهولت مدیریت و کنترل زندانیان در صورت اعتیاد، برنده این زمین، زندانبانها هستند که هم گروه بزرگی از زندانیان را وابسته به مواد نگه میدارند و هم میتوانند آنها را کنترل کنند. نتیجه آن اما بیمار کردن زندانیان است؛ اینبار بهوسیله مواد مخدر.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر