محمد اولیاییفرد
1. آیا دختر برای ازدواج از نظر قانون نیازمند به اجازه پدر یا جد پدری خود است؟
2. اگر پدر یا جد پدری بدون دلیل موجه از دادن اجازه خودداری کند، تکلیف چیست؟
3. وضعیت حقوقی ازدواجی که بدون اذن پدر يا جد پدری دختر انجام شده است، کدام است؟
«محمد اولیایی فرد»، حقوقدان در این بلاگ یکی از پرونده های خود را مرور کرده و به این سوالات پاسخ می دهد.
ازدواج با اجازه پدر یا جد پدری موضوع مشاوره ای بود که با «مریم» داشتم. او می گفت: «تنها دختر خانواده هستم. پدرم کارگرمعدن بود، برای همین وضعیت مالی خوبی نداشتیم ولی در آرامش زندگی می کردیم. ۱۲ ساله بودم که پدرم در اثر سانحه ای در معدن دچار نقص عضو و خانه نشین شد.
از آن زمان مادرم تنها نان آور خانه بود. با حقوقی که او دریافت می کرد و با مبلغ کمی که هر ماه بابت از کار افتادگی پدرم از بیمه می گرفتیم، زندگی را سپری می کردیم.
۱۷ ساله بودم که غم انگیزترین رخداد زندگی ام رقم خورد. یک روز صبح مادرم دیگر از خواب بلند نشد. او در خواب سکته کرده بود. حالا من مانده بودم و یک پدر از کار افتاده.
روزهای سخت زندگی من شروع شده بود. در کنار نگهداری از پدرم، هم درس میخواندم و هم کار میکردم. اما به هر مشقتی که بود، زندگی را اداره کردم و درسم را ادامه دادم تا لیسانس گرفتم. پس از آن در یک شرکت حسابداری مشغول به کار شدم که الان هم آن جا مشغول به کار هستم.
ولی مشکل اصلی زندگی شخصی من در واقع از زمانی شروع شد که پای خواستگاران به خانه ما باز شد. تقریبا از هر قشری خواستگار داشتم؛ بازاری، کارمند، مهندس و... . در بین این خواستگارها موردهای خوبی وجود داشتند که من راضی به ازدواج با آن ها بودم ولی پدرم به بهانه های مختلف دست رد به سینه آن ها میزد و برای قانع کردن من هم روی هر کدام از آن ها عیب و ایراد خاصی میگذاشت.
ابتدا هر چند از پدرم برای رد کردن خواستگارها ناراحت می شدم ولی اطمینان داشتم که او اشتباه نمی کند و تصمیمهایش به خاطر صلاح و مصلحت آینده من است. ولی رفته رفته با ادامه رفتار او و ایرادهای بی دلیل و بی جایی که از بعضی از خواستگارها میگرفت و صحبت هایی که در لفافه میکرد، به این یقین رسیدم که موضوع رد خواستگارها ارتباطی به صلاح و مصلحت من ندارد بلکه پدرم بیشتر از تنهایی خودش میترسد. متوجه شده بودم که او میترسد در صورت ازدواج من، تنها و بی کس بماند. هر چند که خودش این موضوع را انکار میکرد.
به هرجهت، به خاطر سنگ اندازیهای پدرم، خواستگاران زیادی را از دست دادم و تا الان که ۳۴ سال دارم، هنوز موفق به ازدواج نشدهام.
ولی چند روز پیش "رضا" به من پیشنهاد ازدواج داد. او از همکاران من در شرکت است. از او شناخت دارم؛ پسر خوبی است و موقعیت خوبی هم دارد. دیگر نمی خواهم به خاطر بهانه ها و ایرادهای واهی پدرم، رضا را از دست بدهم. میخواهم پیشنهاد ازدواج او را قبول کنم. برای همین از شما می خواهم در مورد وضعیت قانونی ازدواجم مرا راهنمایی کنید. »
به مریم گفتم ماده ۱۰۴۳ «قانون مدنی» قبل از اصلاحيۀ سال۱۳۶۱ مقرر می داشت که «نکاح دختری که هنوز شوهر نکرده است، اگر چه بيش از ۱۸ سال تمام داشته باشد، متوقف به اجازۀ پدر يا جدّ پدری او است... ».
اما ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی پس از اصلاح در سال ۶۱ و نیز بازنگری مجدد درسال۱۳۷۰، اکنون در این خصوص مقررمیدارد که «ﻧﮑﺎح دﺧﺘﺮ ﺑﺎﮐﺮه اﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺳﻦ ﺑﻠﻮغ رﺳﯿﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻮﻗﻮف ﺑﻪ اﺟﺎزه ﭘﺪر ﯾﺎ ﺟﺪ ﭘﺪری او اﺳﺖ و ﻫﺮ ﮔﺎه ﭘﺪر ﯾﺎ ﺟﺪ ﭘﺪری ﺑﺪون ﻋﻠﺖ ﻣﻮﺟﻪ از دادن اﺟﺎزه ﻣﻀﺎﯾﻘﻪ ﮐﻨﺪ، اﺟﺎزه او ﺳﺎﻗﻂ و در اﯾﻦ ﺻﻮرت دﺧﺘﺮ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺎﻣﻞ ﻣﺮدی ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاﻫﺪ ﺑﺎ او ازدواج کند و ﺷﺮاﯾﻂ ﻧﮑﺎح و ﻣﻬﺮی ﮐﻪ ﺑﯿﻦ آنﻫﺎ ﻗﺮار داده ﺷﺪه، ﭘﺲ از اﺧﺬ اﺟﺎزه از دادﮔﺎه ﻣﺪﻧﯽ ﺧﺎص (درحال حاضر دادگاه های خانواده)، ﺑﻪ دﻓﺘﺮ ازدواج ﻣﺮاﺟﻌﻪ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺛﺒﺖ ازدواج اﻗﺪام ﻧﻤﺎﯾﺪ».
بنابراین، بر اساس ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی اصلاحی سال ۱۳۷۰، بلوغ دختر باکره موجب نمی شود که بتواند بدون اجازه پدر یا جد پدری ازدواج کند. پس دختر باکره در هر سنی باشد، حتی سن بالا، ازدواجش متوقف بر اجازه پدر یا جد پدری خواهد بود. اما قانونگذار در اینجا به صراحت بیان داشته که اگر این مخالفت و ندادن اجازه بدون علت موجه باشد، اجازه ساقط می شود.
هدف از تصویب این ماده، حفظ مصلحت دختر عنوان شده است. به همین جهت، اگر پدر یا جد پدری بخواهد از روی نفع شخصی یا بی جهت و یا به دلایلی که محکمه پسند نباشد، از ازدواج دخترش با شخص معینی جلوگیری کند، مغایر با مصلحت وی است. در این صورت، دختر می تواند به دادگاه مراجعه و طی دادخواستی، با معرفی کامل مردی که قصد ازدواج با وی را دارد و شرایط نکاح و مهریه ای که بین خود مقرر کرده اند، مجوز ازدواج را تقاضا کند. دادگاه نیز پس از احضار پدر، شنیدن دلایل وی و رسیدگی های لازم، تصمیم گیری خواهد کرد.
در این جا، پدر به طرق گوناگون ممکن است از دادن اجازه مضایقه کند؛ مثلاً بدون بیان علتی، اجازه ازدواج ندهد یا این که به بهانه هایی غیر موجه، با ازدواج دختر مخالفت کند و یا این که هیچ گونه نظر موافق یا مخالفی ابراز نکند. در کلیه حالت های فوق، دادگاه چنین مخالفتی را معتبر ندانسته و اجازه ازدواج دختر با مرد مورد نظر را صادر می کند. اما چنانچه پدر دلایل موجهی از قبیل اعتیاد مرد به مواد مخدر، سرقت، فساد و غیره داشته باشد، دادگاه اجازه ازدواج نخواهد داد.
مریم پرسید: «برای گرفتن اجازه آیا باید ترتیبی برای مراجعه به پدر یا جد پدری رعایت شود و این که اگر پدر یا جد پدری در دسترس نبوده و یا فوت شده باشد، موضوع اجازه برای ازدواج به چه ترتیبی خواهد بود؟»
گفتم برای گرفتن اجازه، ترتیبی برای مراجعه به پدر یا جد پدری در ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی مشخص نشده است. ولی با استناد به سایر مواد دیگر این قانون، اجازه از پدر در اولویت است و در صورت نبود او، اذن جد پدری برای ازدواج طبق قانون ضرورت دارد. هر چند عده ای بر این عقیده هستند که اذن هر یک از آن ها به طور مستقل ضرورت قانونی را بر طرف می کند.
در مورد نبود دسترسی به پدر یا جد پدری هم ماده ۱۰۴۴ قانونی مدنی اصلاحی سال۱۳۷۰ مقرر میدارد: «در ﺻﻮرﺗﯽ ﮐﻪ ﭘﺪر ﯾﺎ ﺟﺪ ﭘﺪری در ﻣﺤﻞ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﺎشند و اﺳﺘﯿﺬان از آنﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﻋﺎدﺗﺎً ﻏﯿﺮﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮده و دﺧﺘﺮ ﻧﯿﺰ اﺣﺘﯿﺎج ﺑﻪ ازدواج داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، وی ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ اﻗﺪام ﺑﻪ ازدواج ﻧﻤﺎﯾﺪ.»
ﺗﺒﺼﺮه این ماده هم بیان میدارد: «ﺛﺒﺖ اﯾﻦ ازدواج در دﻓﺘﺮﺧﺎﻧﻪ ﻣﻨﻮط ﺑﻪ اﺣﺮاز ﻣﻮارد ﻓﻮق در دادﮔﺎه ﻣﺪﻧﯽ ﺧﺎص (درحال حاضر دادگاههای خانواده) ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.»
در مورد فوت پدر یا جد پدری و یا محجور بودن آن ها، از آن جا که این موارد نیز به منزله نبود دسترسی به آنها محسوب می شود و اجازه را غیرممکن می کند، در این حالت نیز دختر احتیاج به اجازه ندارد و با ارایه گواهی فوت یا گواهی حجر، بدون نیاز به مراجعه دادگاه می تواند به طور مستقل برای ازدواج خود تصمیم بگیرد. زیرا ماده ۱۰۴۴قانون مدنی پیش از اصلاح سال ۱۳۷۰ مقرر میداشت: «درمورد ماده قبل، اجازه را باید شخص پدر یا جد پدر بدهد و اگر پدریا جد پدری دختر به علتی تحت قیمومت باشد، اجازه قیم اولازم نخواهد بود.»
بنابراین، اجازه پدر برای ازدواج دختر محدود به این شرایط است که پدریا جد پدری زنده باشد، در دسترس باشد، محجور نباشد و مصلحت شناسی کند.
مریم پرسید: «اگر دختری بدون اذن پدر يا جد پدری يا با وجود مخالفت او ازدواج کند، آيا ازدواجش صحيح است يا خير؟»
پاسخ دادم از آن جا که در قانون آمده که عقد ازدواج دختر باکره موقوف به اجازه(اذن) ولی او است، می توان نتيجه گرفت که اذن ولی تنها شرط نفوذ چنين عقدی است و نه شرط صحت آن. بنابراين، اگر پس از ازدواج، پدر يا جد پدری نکاح ياد شده را تنفيذ (تایید) کند، ازدواج صحیح است.
با اين حال، اگر پدر از تنفيذ اين عقد ازدواج امتناع کند، در خصوص بطلان آن اختلاف نظر وجود دارد. ولی نظر قوی و اکثریت این است که رضايت پدر در ازدواج دختر دوشيزه از مصادیق بطلان عقد نکاح نبوده و این رضایت شرط صحت عقد نیست بلکه شرط کمال عقد است که جنبۀ اخلاقی دارد تا احترام به پدر محفوظ بماند. همچنین، از آن جا که هيچيک از فقهایی که حتی اجازۀ پدر را شرط صحت عقد دانسته اند، ازدواج مجدد دختر رشيده ای را که بدون اجازۀ پدرش به عقد مرد مورد دلخواهش در آمده، پس از مراسم عروسی و زندگی با يکديگر برای شخص ثالث جايز نمی دانند، يعنی ازدواج اول را باطل اعلام نمی کنند، چنین عقد نکاحی را نمی توان باطل دانست و چنین ازدواجی صحيح است. هر چند اقلیت دیگری نیز خلاف این نظر را دارند و معتقدند در چنین حالتی، پدر یا جد پدری می تواند به دادگاه مراجعه و طی دادخواستی با ذکر دلیل مخالفت خود، ابطال این ازدواج را تقاضا کند. دادگاه نیز پس از رسیدگی، در صورت احراز موجه بودن دلیل مخالفت پدر یا جد پدری، عقد واقع شده را ابطال خواهد کرد.ولی اگر دختر ثابت کند که دلیل مخالفت پدر یا جد پدری موجه نیست، دادگاه عقد را باطل نکرده و حکم به تأیید و صحت آن خواهد داد؛ یعنی این ازدواج را تنفیذ خواهد کرد. بدین ترتیب، اختیار اجازه پدر یا جد پدری را ساقط می کند.
مریم پرسید: «آیا اجازه پدر یا جد پدری می تواند کلی باشد یا باید برای شخص معینی گرفته شود؟ و چنانچه پدر یا جد پدری به دختر اجازه ازدواج با شخصی را بدهد، آیا قبل از عقد می تواند از این اجازه عدول کند؟ بعد از عقد چهطور؟»
گفتم اجازه کلی اعتباری ندارد زیرا چنین اجازه ای مغایر با مصلحت و هدف قانونگذار است. اجازه می بایست در مورد شخصی معین باشد که دختر قصد ازدواج با او را دارد. همچنین اگر پدر یا جد پدری به دختر اجازه ازدواج با شخصی را بدهد، قبل از عقد می تواند از این اجازه عدول کند زیرا ممکن است این اجازه به واسطه اطلاعات نادرستی باشد که به وی داده شده است. ولی بعد از عقد، این امکان وجود ندارد زیرا با اجازه پدر، عقد به طور صحیح منعقد شده است و عقد صحیح را نمی توان رد و باطل کرد.
مریم گفت: «به عنوان آخرین سوال، اگر دختری بر اثرسانحه یا ورزش بکارت خود را از دست داده باشد، آیا همچنان برای ازدواج نیازمند رضایت پدر یا جد پدری است؟ همچنین اگر دختری شوهر کرده باشد و همچنان باکره مانده و طلاق گرفته یا شوهرش فوت کرده باشد، آیا برای ازدواج بعدی نیاز به اجازه پدر یا جد پدری دارد؟»
پاسخ دادم از آن جا که هدف از گرفتن رضایت پدر در ازدواج، در نظر گرفتن مصلحت دختر است، ازاله بکارت در اثرسانحه یا ورزش در موضوع گرفتن رضایت پدریا جد پدری تاثیری نخواهد داشت. همچنین از آن جا که ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی صحت ازدواج بالغه باکره را منوط به اجازه پدر یا جد پدری کرده است، دختری که بعد از ازدواج به واسطه طلاق یا فوت همسر، باکره باقی مانده باشد، برای ازدواج مجدد، طبق قانون همچنان نیاز به اجازه پدر یا جد پدری دارد.
در پایان مشاوره، وقتی مریم به این نتیجه رسید که بهانه ها و مخالفت های بی دلیل پدرش به لحاظ حقوقی نمی تواند مانع ازدواج او و رضا شود، جلسه مشاوره را با لبخند و روحیه ای شاد ترک کرد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر