سحر بیت مشعل
١. فسخ نکاح چه تفاوتی با طلاق دارد؟ ٢. فسخ نکاح در چه شرایطی می تواند صورت بگیرد؟ ٣. چه عیوبی در زن و چه عیوبی در مرد می تواند باعث فسخ نکاح شود؟ سحر بیت مشعل، حقوقدان در این بلاگ پرونده یکی از موکلین خود را مرور کرده و به این سوالات پاسخ می دهد.
روز جمعه بود. در خانه نشسته بودم که خانم کیانی یکی از دوستان خانوادگی ام تماس گرفت و گفت مریم یکی از اقوم نزدیکشان چند ماه پیش ازدواج کرده ولی برای یک سری از مشکلات نیاز به مشاوره دارد، حتما هم می خواهد با وکیل زن مشورت کند. زمانی تعیین کردم، معمولا موکل ها از همان موقع که روی صندلی می نشینند سفره دل را باز می کنند و به تمام جزئیات مشکل خود می پرازند تا وقتی که من یا منشی آنها را بدرقه میکردیم، این روند ادامه داشت. مریم اما ساکت و آرام نشسته بود. پرسیدم: چند سالت است ؟ جواب داد: ٢٣ سال. سپس سرش را پایین انداخت. از او خواستم مشکلش را بگوید: حدود یک سال است که ازدواج کرده ام، اما هنوز باکره هستم ... خیلی با خودم کلنجار رفتم تا خودم را قانع کنم که با شما مشورت کنم، چون واقعا نمی توانستم این مسئله را با کسی در میان بگذارم حتی با خانواده ام. زیرا علاوه بر شرم و حیا نمی خواستم غرور شوهرم را بشکنم. همسرم فرزند بزرگ خانواده است وخانواده او برای بارداری من ونوه دار شدن لحظه شماری می کنند. پس از اینکه انتظار آنها طول کشید از ما خواستند تا به دکتر مراجعه کنیم اما همسرم هر بار به آنها می گفت که مریم در حال حاضر برای مادر شدن تصمیم نگرفته است. مریم سپس سکوت کرد تا بغض خود را فرو ببرد. چندین سوال در ذهنم آمد اما نمی دانستم کدام را بپرسم.
پرسیدم: "ازدواج اتان، اجباری یا فامیلی بوده؟" جواب داد "اجباری نبوده ولی سنتی و بر اساس شناخت فامیلی بوده است." پرسیدم "فکر می کنی همسرت با زن دیگری در ارتباط است؟" جواب داد "ما از شب زفاف تا به حال هیچ رابطه جنسی نداشتیم. یعنی همسرم قدرت انجام عمل جنسی و یا زناشویی را ندارد. روزهای اول و حتی چند ماه اول خیلی به او دلبسته بودم اما به مرور زمان دیگر کاملا دلسرد شدم. چند بار از او خواستم تا به دکتر مراجعه کند اما فقط سکوت می کرد ولی این اواخر خیلی پرخاشگر شده بود ودیگر نمی توانم زندگی با او را تحمل کنم." مریم سپس از من سوال کرد که آیا می تواند بدون ذکر این دلیل از دادگاه درخواست طلاق کند؟
گفتم اگر بخواهید به دادگاه مراجعه کنید باید دادخواست فسخ نکاح بدهید و نه طلاق. در فسخ نکاح، زن یا شوهر نسبت به طرف دیگر در خصوص دارا بودن برخی خصوصیت ها در اشتباه بوده یا یکی از طرفین با فریب دادن طرف دیگر خود را واجد صفاتی نشان داده است. همچنین در قانون مواردی پیش بینی شده که زوج یا زوجه می توانند با رجوع به دادگاه و اثبات آن، عقد نکاح را فسخ نمایند و معمولا روند آن بر خلاف طلاق به سرعت انجام می شود و فاقد تشریفات خاص است.
همچنین در قانون، یک عیب مشترک بین زوجین و یک سری عیوب مختص هر کدام از انها پیش بینی شده که با تحقق یکی از این شرایط امکان فسخ نکاح فراهم می شود. جنون، عیب مشترکی است که در ماده ١١٢١ قانون مدنی نام برده شده است. مطابق این ماده "جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار اعم از اینکه مستمر یا ادواری باشد برای طرف مقابل موجب حق فسخ است." ماده ١١٢٢ قانون مدنی عیوب مرد را اینگونه توصیف کرده است: ١- خصاء ( له شدگی بیضه)؛ ٢- عنن (ناتوانی جنسی مرد در امکان برقراری رابطه جنسی با همسر خود به شرط اینکه ولو یک بار عمل زناشویی را انجام نداده باشد)؛ ٣- مقطوع بودن آلت تناسلی ( به اندازه ای که قادر به عمل زناشویی نباشد). همچنین ماده ١١٢٣ قانون مدنی عیوب زن را برشمرده که عبارتند از: ١- قرن (استخوانی در عضو تناسلی زن که مانع انجام دخول می گردد)؛ ٢– جذام که مسری و واگیردار است؛ ٣– برص (پیسی)؛ ٤ – افضا (یکی شدن مجرای بول و حیض یا مقعد)؛ ٥ – زمین گیری؛ ٦ – نابینایی از هر دو چشم. اما این عیوب وشرایط باید قبل از عقد ازدواج بوده و شخص متضرر اطلاعی از آنها نداشته باشد.
مریم گفت "تا بحال نشنیده ام کسی از دوستان یا فامیل فسخ نکاح کرده باشد. گفتم "به دلیل این که اغلب وقتی متوجه مشکل می شوند به خاطر عوامل مختلف مثل وابسته شدن به همسر، عدم رضایت خانواده در جدایی ویا عدم آشنایی به قوانین و یا حتی مثل مورد شما به دلیل شرم و حیا و یا آبروداری، سکوت اختیار می کنند که در این صورت زوجین برای سال ها در کنار همدیگر زندگی می کنند اما بالاخره این رابطه به طلاق منجر می شود، در صورتی که از همان ابتدا می توان فسخ نکاح کرد و نیازی به هدر دادن عمر و زجر دادن طرف مقابل نیست تا فرصتی دیگر برای ازدواج مجدد فراهم گردد. شما می توانید با استناد به مورد عنن (عدم امکان ارتباط زناشویی از طرف همسرتان) دادخواست فسخ نکاح بدهید."
احساس کردم مریم از اینکه قانون برایش حقی متصور شده، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده است. در پایان بحث مهریه به میان آمد. به او گفتم "در ماده ١١٠١ قانون مدنی آمده است که "هر گاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود، زن حق مهر ندارد، مگر در صورتی که موجب فسخ (عنن) باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح زن مستحق نصف مهر است." مریم به من گفت در مورد این مساله بیشتر فکر می کند و چنانچه سوالی داشته باشد، دوباره مراجعه می کند. چند روز گذشت و نام مریم را در جدول هفتگی برنامه دفترم دیدم. او این بار به همراه مادرش آمده بود. گفت: "بعد از مشورت با شما مسئله را با خانوده ام در میان گذاشتم و همه مرا ملامت کردند که چرا زودتر این موضوع را با آنها درمیان نگذاشته بودم. پدرم سپس با همسرم صحبت کرد اما او منکر شد و بعد از آن همسرم من را از منزل بیرون کرد. امروز آمده ام تا به شما وکالت بدهم تا دادخواست فسخ نکاح مرا در دادگاه پیگیری کنید."
بعد از طرح دادخواست در دادگاه دوبار جلسه تشکیل شد. همسر مریم حضور پیدا نکرد اما در جلسه سوم حاضر شد و به عدم توانی جنسی خود اقرار کرد. او گفت پیش از این به دکتر مراجعه کرده بود، اما بهبودی حاصل نشد. قاضی با توجه به ارجاع زوجه به پزشکی قانونی و گواهی باکره بودن وی و به استناد به اقرار زوج که قاطع دعوا است، حکم به فسخ نکاح داده و مریم را مستحق نصف مهریه دانست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
من نمیدونم چرا مرد این شکلی زن گرفته
عالی حق مطلب رو ادا کردید