پیام یونسیپور
آنچه میخوانید، دیدهها و دانستههای شخصی نگارنده است.
جملاتی که «علیرضا نیکبخت»، بازیکن سابق تیمهای «استقلال»، «پرسپولیس» و تیم ملی ایران در برنامه تلویزیونی «دورهمی» صداوسیما به زبان آورد، نه تنها غیرواقعی که حتی تحریفکردن بخشی از تاریخ شفاهی فوتبال ایران بود.
او در بخشی از این برنامه به «مهران مدیری» گفت: «سال ۲۰۰۶ از قصد خودم را به مصدومیت زدم تا همراه تیم ملی به جام جهانی آلمان نروم.»
او سپس به مجری برنامهای که کمترین علاقهای به مقوله فوتبال و پیگیری اتفاقاتش ندارد، گفت: «من کمی از پروازهای طولانی میترسم.»
جملات علیرضا نیکبخت سالها است که غیرقابل باور شدهاند. وارونهگوییهایش از نوع همکاری با مربیان، تعامل با سایر بازیکنان، علایق قلبی و حتی گاهی اعتقاداتش، او را به حاشیه فوتبال ایران راند. برای خروج از همان حاشیه، باز هم هر ازگاهی ادعاهایی غریب داشت تا فقط و فقط دیده شود.
خودش در بخشی از مصاحبه با مهران مدیری گفت: «اگر زندگی ورزشکار و هنرمند حاشیه نداشته باشد، دیگر زندگیشان جذابیت ندارد.»
این را میتوان واقعیت و چکیده زندگی علیرضا نیکبخت دانست.
او براساس شناسنامهاش، متولد سال ۱۳۵۹ خورشیدی (۱۹۸۰ میلادی) است. پس در سال ۲۰۰۲ میلادی، هنگام برگزاری رقابتهای «بازیهای آسیایی بوسان»، فقط ۲۲ سال سن داشت. همان زمان نیکبخت به عنوان یکی از بازیکنان تیم امید ایران با مربیگری «برانکو ایوانکوویچ» به کره جنوبی سفر کرد؛ با پرواز مستقیمی که بیش از هشت ساعت و ۴۰ دقیقه طول کشید.
برای علیرضا نیکبخت میتوانم مصاحبه سال ۱۳۸۲ «محمد دادکان»، رییس وقت فدراسیون فوتبال با روزنامه «جهان فوتبال» را یادآوری کنم. دادکان به عنوان سرپرست، همراه تیم امید ایران به بوسان رفت. او در همان مصاحبه به من گفت: «نیکبخت در هتل برانکو ایوانکوویچ را مسخره کرد. با هم درگیر شدند و من شاهد این صحنه بودم. بدون معطلی او را به اتاقش بردم، وسایلش را جمع کردم و با خودم به فرودگاه بردم.»
محمد دادکان در آن مصاحبه تاکید کرد که تیم امید ایران هنوز حتی اولین بازی خود مقابل افغانستان را هم برگزار نکرده بود. پس رفتار سختگیرانهاش میتوانست برای کل تیم خطرناک باشد: «ما پای پرواز بودیم. نیکبخت التماس و عذرخواهی میکرد. گفتم باید برگردی تهران. برانکو شخصا به فرودگاه آمد و پا درمیانی کرد که او بماند.»
علیرضا نیکبخت از مجموع ۱۷ ساعت پرواز به کرهجنوبی و تهران ترسی نداشت. چند سال بعد همراه همان برانکو ایوانکوویچ، در راه انتخابی جام جهانی ۲۰۰۶ به ژاپن سفر کرد و احتمالا به یاد دارد که پرواز ابتدا در کوالالامپور نشست و بعد به توکیو رفت. آن زمان هم نگرانی برای سفر طولانی مدت در وجودش نبود.
اما یک سال بعد بزرگترین رویداد زندگی ورزشی خود را به دلیل سفر به آلمان از دست داد.
در مورد چرایی سفر نکردن نیکبخت به آلمان و همراه نشدن او با تیم حاضر در جام جهانی میتوان به شنیدههای سال ۱۳۸۵ یا مصاحبههای منتشر نشده از اطرافیانش بازگشت. اما خودش احتمالا جلسه مهر سال ۱۳۸۴ با حضور «محمدحسین قریب»، مدیرعامل وقت باشگاه استقلال، «علی نظریجویباری» قائم مقام این باشگاه و «امیر قلعهنویی»، سرمربی با محمد دادکان را به یاد دارد.
پشت در اتاق رییس وقت فدراسیون فوتبال، نمایندههای شرکت ایتالیایی «لوتو» برای مذاکره بر سر اسپانسرینگ تیم ملی فوتبال ایران و فروش لباسهای خود به فدراسیون فوتبال نشسته بودند. اما آنچه میشنیدند، فریادهای مکرر محمد دادکان بود که این جمله به صورت اکید در آن تکرار میشد: «چهقدر کثافتکاریهای تو را جمع کنم؟»
جلسهای که قرار بود یک ساعته به پایان برسد، تا سه ساعت بعد ادامه داشت. دادکان قرارش با نمایندههای شرکت ایتالیایی را لغو کرد. او تنها رییس فدراسیونی بود که حتی شبانه برای آزاد کردن و سند گرو گذاشتن برای بازیکنان تیم ملی فوتبال، به کلانتری یا دادسرا میرفت. تنها رییس فدراسیونی بود که صندلی خود را مقابل در دیسکوی هتلهای تیم ملی در خارج از کشور میگذاشت و تا صبح بیدار مینشست. علیرضا نیکبخت واحدی خوب میداند که چرا!
در مورد دلیل سفر نکردنش به جام جهانی، باید به پیشترها بازگشت. زمانی که برانکو ایوانکوویچ و محمد دادکان پروسه حضور «فریدون زندی» به عنوان نخستین دورگه فوتبال ایران را آغاز کردند، علیرضا نیکبخت واحدی به صورت موازی تلاشی برای از دور خارج کردن زندی را آغاز کرده بود.
همان زمان، در تیم ملی فوتبال ایران یک دو دستگی وجود داشت؛ «جواد نکونام»، «علی کریمی»، «مهدی مهدویکیا» و «حسین کعبی» در یک گروه بودند و علیرضا نیکبخت واحدی، «علی دایی»، «یحیی گلمحمدی» و «ابراهیم میرزاپور» در گروه دیگر.
نیکبخت این جمله را به صراحت گفته بود: «اگر فریدون زندی به ایران آمد، کسی حق پاس دادن به او را ندارد.»
عین جمله او به گوش برانکو ایوانکوویچ رسید. دلیل حذف شدنش در برخی از بازیهای انتخابی جام جهانی چیزی غیر از این نبود.
دیرتر که با وساطت علی دایی به تیم ملی برگشت، نه از نظر فنی و نه از نظر روحی و روانی، در شرایط ایدهآلی قرار نداشت. برانکو ایوانکوویچ حتی حاضر شد از «محرم نویدکیا»، هافبک وسط «سپاهان» در پست نیکبخت استفاده کند اما او را بازی نمیداد.
تیمش جور بود؛ به اندازه کافی مهره هم در زمین داشت و هم روی نیمکت. پس وقتی محمد دادکان و «همایون شاهرخی»، سرپرست وقت تیم ملی به او گفتند که علیرضا نیکبخت نگران «تست دوپینگ» در جام جهانی است، برای آخرین بار روی نامش خط کشید.
نیکبخت میگوید به دلیل ترس از پرواز به آلمان، قید مهمترین اتفاق زندگی خود را زده است. دلیلش اما ترس از پرواز نبود. او مرداد همان سال، سه هفته پس از پایان جام جهانی فوتبال، وقتی تازه قراردادش را با پرسپولیس امضا کرده بود، همراه این تیم و «آری هان»، سرمربی وقت پرسپولیس برای اردوی ۲۱ روزه به اتریش سفر کرد. آلمان و اتریش هم مرز هستند. تفاوت پرواز از تهران تا وین با پرواز از تهران به مونیخ فقط ۲۰ دقیقه است.
شخصا همان زمان با همان تیم در پرواز رفت و برگشت بودم. در فرودگاه، در هواپیما، کمترین میزانی از ترس و نگرانی در او وجود نداشت.
کمی بعد، وقتی دو سال از رفتن برانکو ایوانکوویچ و محمد دادکان از فوتبال ایران گذشت، وقتی سرمربی تیم ملی همان علی دایی بود که علیرضا نیکبخت تمام قد به او ابراز ارادت میکرد، باز هم از تیم ملی حذف شد. صورت سرخ علی دایی، چشمهای برافروختهاش، گرمایی که از وجودش ساطع میشد و رگ گردنش که از شدت خشم بیرون زده بود را به یاد داریم.
علی دایی در راه انتخابی جام جهانی ۲۰۱۰ میخواست تیمش را به امارات ببرد که علیرضا نیکبخت با حالتی مست به فرودگاه آمد. آن شب برای همیشه از تیم ملی ایران حذف شد.
او میتواند در محافل خصوصی، روایتهای متضادی از چرایی همراه نشدن با تیم ملی در دو جام جهانی داشته باشد اما این که بخشی از تاریخ واقعی فوتبال ایران را تحریف کند، مقبول نیست.
علیرضا میتوانست بهترین چپ پای تاریخ فوتبال ایران شود. «اردشیر لارودی»، استاد روزنامهنگاری ورزشی ایران و مربی استعدادیاب فوتبال در توصیفش نوشته بود: «علیرضا، نیکبخت میشد؛ اگر خودش بود.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر