مریم دهکردی
دوساله شدن آریا مصادف شد با سایه انداختن ترسناک ویروسی که آرام آرام پایش به جغرافیای ما باز شد. نزدیک به دوماه پس از انتشارخبرهای دهشتناک ابتلای مردم چین به ویروس کرونا، تقریبا در همه جای جهان زمزمه ماندن در خانه برای شکستن زنجیره ابتلا به کرونا شنیده شد.
چهارشنبه سوری بود. پیشترش حوادث تلخ جان و توان از ما گرفته بود. مسافران پرواز PS752 میان زمین و آسمان سوختند، پیشترش بیش از ۱۵۰۰ جان عزیز به گلوله بسته شدند و سال ۱۳۹۸ میرفت که با همهگیری یک بیماری مرموز پروندهاش را ببندد.
مهدکودکها در ترکیه برای دو هفته تعطیل شدند و همه چیز به یکباره از جهان کودکان حذف شد. ساعتهای وقت گذراندن با دوستان و همبازیها، غذا خوردنهای دستهجمعی، دیدار هر روزه معلمهای خندان و خوشمشرب، پارک رفتنها، قرارهای بازی عصرگاهی با بچههای همسایه و هر چیزی که به بیرون خانه مرتبط بود.
ما ماندیم و چهاردیواری خانه و تلاشمان برای سرگرم کردن کودکی که در آستانه یک مرحله رشدی تازه بود و همین تغییر باعث تغییرات شگرفی در او شد. بخشی از اتفاقهای خوب و بد این روزها را میشمارم.
اول: بهانهگیری
برای بچهای که تقریبا از اولین ماه حیاتش هر روز عصر سوار بر کالسکهای که کمی شیبدارش میکردیم به پیادهرویهای طولانی میرفت تا از ریفلاکس و کولیک عصرگاهی درامان باشد و آرام بگیرد خانه ماندن برای مدت طولانی تحملناپذیر بود. برای همین، دو هفته، ده روز اول خانهمانی برای او و ما به روزهایی سخت تبدیل شدند. روزهایی که با گریههای بی دلیل، فریاد و جیغ برای هر چیز مربوط و نامربوط آغاز میشد و پایان پیدا می کرد. در خواب حتی این بهانهگیریها ادامه داشت. گریههایی که آنقدر از ته دل بود و اشک از چشمش جاری میکرد که من مدام میترسیدم همسایهها به جرم کودکآزاری به پلیس زنگ بزنند چون واقعا از بیرون خانه اینطوری به نظر میآمد که کسی دارد بلایی سر این بچه میآورد که اینطوری از بن جان ضجه میزند.
دوم: چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
بعد از بهانهگیری که تمامی نداشت، آریا عزمش را جزم کرد که همه قواعدی که در طول دوسال گذشته برایش تعریف شده بود را زیرپا بگذارد. نیمه شب بیدار میشد و هیچ میلی به خواب نداشت. دمدمهای صبح دوباره میخوابید. صبحها دیر بیدار میشد و برنامه خوابش به هم ریخت. روتین غذا خوردن را رعایت نکرد. از هفته دوم تصمیم گرفت فقط دو سه نوع غذا بخورد. هفته سوم کلا غذا خوردن را متوقف کرد و قوت غالبش تبدیل شد به نان سنگک، بستنی، شیرموز و یکی دو نوع میوه. هیچ غذایی، مطلقا هیچ غذایی را نمیخورد حتی آنهایی که دوستشان داشت و تا پیش از قرنطینه با میل و رغبت تقاضایشان میکرد.یک غذای اختراعی را انتخاب کرد بعنوان تنها چیزی که از گلو به پایین سرازیر کند. اسم هم برایش گذاشت. «یاشاسین بدم!» که یعنی «یاشاسین بده!»
یاشاسین ترکیبی بود از شیر، موز و بیسکوییت مخصوص بچهها که با هر قاشقش فریاد شادمانی سر میداد: «یاشاااااسین»
سوم: پرسش های بیپایان
از یک روزی به بعد جملههایش همه با «این چیه؟» شروع شد. بستگی داشت جوابی که به این سوال میدهیم چه باشد. مثلا: «این تلویزیونه پسرم» و بعد دیگر از سلسله سوالها خلاصی نداشتیم:
- « چی میگه؟»
- «میگه بچهها باید خونه بمونن»
- «چرا؟»
- «چون یه چیز بدی الان اون بیرونه»
- «کجاس؟»
- «همه جا هست»
- «چیکار میکنه؟»
- «آدمها رو مریض میکنه»
- «مریض چیه؟»
- «مریض یعنی اوف میشیم»
- «چرا؟»
و این چرخه ادامه داشت...
چهارم: مجذوب کتاب شدن
بهترین اتفاق این روزها که ما آن را به فال نیک گرفتیم مجذوب شدن آریا به کتابهایی بود که به خون جگر از ایران برایش سفارش داده بودیم اما در این مدت هیچ وقعی به آنها نمینهاد. یکی از آنها مجموعه چهارجلدی « نترسناک » است که به ترسهای خردسالان میپردازد. در هر «قصه»، «بچه» از چیزی میترسد و در آخر راهی برای رهایی از ترس مییابد. ترسهایی مثل تاریکی، تنهایی، شرم حضور و چیزی که همه مارا در کودکی از آن میترساندند« لولو یا هیولا» این مجموعه با تصویرسازیهای جذاب، روایت ساده و رنگهای زیبا مونس و همدم شبهای بیقراری و بیخوابی و روزهای کسالت و بیحوصلگی آریا شدند.
یک مجموعه دیگر را دوستی سالها برای فرزندش آرشیو کرده بود و حالا که او بزرگتر شد همه را به آریا بخشید. گنج ارزشمندی از مجلههای کودک «نبات کوچولو» که اگر چه از سه تا هفت سالگی برای کودکان مناسب تشخیص داده شده اما آنقدر محتوای درخشان، سرگرمیهای جذاب و شعر و قصههای خوب و دلنشین دارند که هم ما و هم او را خوشحال میکنند. بازیهای برچسبی دارند، قصههای مصور و خلاق دارند، شعر و داستانهای آموزنده بدون ترویج هیچ نکته نادرستی و کاملا مشخص است تیم تهیه کننده «نبات کوچولو» با تلاش بسیار محتوای مجله را تولید میکنند.
یادم آمد که امروز در تقویم، ۲۳ آوریل و روز جهانی کتاب و کپی رایت است باید بگویم بعنوان مادر مستاصلی که کودکش در شرایط سخت به کتابهای خوب دسترسی دارد جزو جرگه خوشبختهای عالم هستم. سهم کودک دوسالهام از بهار امسال هیچ بود اما همین که در پناه دیوارهای خانه، با وجود کسالت و رخوت خانه ماندن ریسمانهای باقی مانده برای متصل ماندن به لحظههای خوب اتفاق خوشایندی است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر