close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

امید برای تحول در خاورمیانه: بازبینی حمله ۱۳۵۸ به مسجدالحرام٬ چهل سال پس از واقعه

۲۵ آذر ۱۳۹۸
بلاگ میهمان
خواندن در ۱۲ دقیقه
۲۹آبان۱۳۵۸ هجری شمسی گروهی از تندروان مسلمان، مسلح به سلاح‌های گرم، به رهبری «جهیمان العتیبی» صحن مسجدالحرام را به‌آرامی به تصرف خود درآوردند. آ
۲۹آبان۱۳۵۸ هجری شمسی گروهی از تندروان مسلمان، مسلح به سلاح‌های گرم، به رهبری «جهیمان العتیبی» صحن مسجدالحرام را به‌آرامی به تصرف خود درآوردند. آ

آماندا لونگ و افشین میاندار

 

تاریخچه تحولات

زمانی که دولت ایران قیمت بنزین را به ناگاه ۲۰۰ درصد افزایش داد، تنها چند روز از ورود من به تهران گذشته بود. هم‌زمان با بارش نخستین برف پاییزی، درست کمی قبل از قطع جامع دسترسی به اینترنت، شگفت‌زده شاهد اعمال خشونت گسترده علیه معترضان در خیابان‌های تهران، تبریز، اصفهان و شیراز توسط حکومت ایران از طریق تنها رسانه‌های آزاد در دسترس، یعنی تلویزیون‌های ماهواره‌ای، بودم. معترضانی که مهم‌ترین تقاضایشان داشتن زندگی عادی به‌واسطه‌ هرگونه تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ممکن بوده است.

تحول‌خواهی همواری جزیی از تاریخ خاورمیانه بوده و هست. تقریبا چهل سال پیش، جوامع ایران و عربستان سعودی به‌صورت جداگانه فصلی از تحولات را تجربه کردند که در عمل شباهت بسیار به یکدیگر داشتند. آنجا که پس زدن پروسه مدرن‌سازی در میانه‌ جهان همواره در حال تغییر و بازگشت به عصر طلایی اسلام وجه مشترک تحولات بود. چنین بازگشتی نیازمند اعمال بنیادگرایی اسلامی بوده است، هرچند ناخواسته و به ضرب اعمال زور. بااین‌حال، در این روزها، بیشینه ایرانیان خود را در میانه‌ی اعتراضاتی می‌بینند که چکیده‌ خواستش پایان این فصل از حکومت اسلامی است. به‌نوعی به نظر می‌رسد آن‌ها خواستار فصل جدیدی از تحولات هستند. تحولاتی این بار با بوی دموکراسی و آزادی‌خواهی.

واژگان تحول و ایران را این روزها فقط منحصرا در میان اخبار ایران نمی‌توان یافت، بلکه این واژگان بخشی از دغدغه‌ «محمدبن‌سلمان»، شاهزاده‌ سعودی نیز هست. زمانی که در اکتبر ۲۰۱۷ او درباره آینده‌ عربستان سعودی پس از اعمال تحولات اجتماعی مدنظرش سخنرانی می‌کرد، در توجیه اقداماتش اشاره‌ای داشت به خواست کشور «به بازگشت به آنچه بسیار قبل از آن بوده است. کشوری با اسلام میانه‌رو که آغوشش را به همه‌ ادیان و تمام دنیا باز می‌کند.» در دید او حکومت سعودی در سی سال گذشته حکومتی «غیرعادی» به شمار می‌رفته که در سایه دکترین سخت و نا منعطف در طول دهه‌های متمادی شکل گرفته است. دکترینی که به سبب نیاز روز نوعی واکنش غیرقابل‌اجتناب به واقعه‌ انقلاب اسلامی ایران بوده است. در زمانه‌ای که از دید او رهبران وقت عربستان «ناتوان در حل چالش‌های پیش‌رو از راهی متفاوت بوده‌اند.» همچنین او در جایی دیگر خطاب به رهبران مذهبی کشور از نیاز به بازنگری در قراردادی یاد کرد که خانواده سلطنتی سعودی در میانه‌ حمله سال ۱۳۵۸ به مسجدالحرام با رهبران مذهبی وقت بسته بود.

اما منظور او کدام قرارداد است؟

اندکی بیش از نه ماه پس از واقعه‌ انقلاب اسلامی ایران، در زمانی که ایران از یک نظام پادشاهی به نخستین نظام جمهوری اسلامی تا آن زمان بدل می‌شد، زنجیره‌ای از وقایع بی‌سابقه به تاثیر از آن انقلاب آغاز گردید. تنها شانزده روز پس از حادثه‌ گروگان‌گیری سفارت آمریکا در تهران در ۱۳آبان۱۳۵۸ در نخستین ساعات بامداد نخستین روز از سده‌ جدید هجری قمری (اول محرم‌الحرام سال ۱۴۰۰ هجری قمری، مصادف با ۲۹آبان۱۳۵۸ هجری شمسی) گروهی از تندروان مسلمان، مسلح به سلاح‌های گرم، به رهبری «جهیمان العتیبی» صحن مسجدالحرام را به‌آرامی به تصرف خود درآوردند. آن‌ها شاید در آن زمان حتی تصور نمی‌کردند که این واقعه به‌زودی فصل جدیدی را در تاریخ خاورمیانه رقم خواهد زد. جهیمان، عضوی از خاندان اخوان بود که در طول سال‌ها دوشادوش شاه «عبدالعزیز»، بنیان‌گذار عربستان سعودی برای استقلال و تمامیت آن جنگیده بودند. در ادامه سنت خانوادگی او نیز همچون گذشتگان خود به عضویت گارد ملی سعودی درآمد. جایی که در کنار آموزش‌های نظامی به یک سنخور دینی نیز بدل گشت. گرچه درنهایت امر، ناامید از حکمرانان وقت، جهیمان تنها راه نجات کشور را در کنار زدن توسعه و نفوذ آزادی‌های فرهنگ غربی می‌دید که از نظر او و پیروانش به دست خاندان سعود تبلیغ می‌شد.

از دید پیروانش، جهیمان سعی در کشیدن خط پایان بر عصر حاضر در جهان، از طریق به چالش کشیدن حکمرانی خاندان سعود داشت تا به سبب آن دست به بازآفرینی عصر طلایی اسلام از طریق ایجاد حکومت اسلامی ناب، البته از دید خود، در شبه‌جزیره عربستان و حتی در تمام دنیا زند. درنهایت، در حرکتی به‌ظاهر متضاد با آموزه‌های سنی، او برادرزن خود، «محمد بن عبدالله القحطانی»‌ را که جزیی از مهاجمان بود به‌عنوان مهدی موعود معرفی نموده و سپس با اعلام آغاز عصر آخرالزمان تنها راه نجات را پیروی از مهدی در بیرون راندن مظاهر کفر از طریق مبارزه با غرب‌زدگی دانست. با استفاده از عنصر مهدویت جهیمان حتی قادر بود تا دیگر رهبران مذهبی عربستان را به چالش بکشید زیرا درنهایت به باور او این رهبران با مشروعیت بخشی به حکمرانان غرب‌زده آل سعود دست به خیانت به آرمان‌های ناب اسلامی و پیامبر اسلام زده بودند. گرچه نقشه او بسیار خبیثانه بود.

مسجدالحرام یکی از مقدس‌ترین اماکن اسلامی است که مراسم سالانه حج در آن برگزار می‌شود. تا سال‌ها پیش اهالی مکه می‌توانستند تابوت ازدست‌رفتگان خود را برای آخرین طواف به مسجدالحرام بیاورند؛ اما در آن صبح نخستین روز سال، پیروان جهیمان با خود تابوت‌هایی پر از سلاح همراه داشتند. با توجه به آن‌که حمل هرگونه سلاح و اعمال خشونت در محوطه مسجد در قوانین اسلام حرام در نظر گرفته می‌شد، مهاجمان توانستند با کنار زدن تعدادی از نگهبانان بدون سلاح مسجد، تمام محوطه آن را بدون کمترین مقاومتی تصرف کرده و چیزی نزدیک به صد هزار زائر را به گروگان بگیرند. سپس آن‌ها به‌سرعت تمام ورودی‌های مسجد را بسته و تعدادی تک‌تیرانداز را در مناره‌های مسجد گماردند. پس از آن بود که بانگ ظهور مهدی موعود و درخواست‌های ضدسلطنتی و ضدغربی آنان از بلندگوهای مسجد به گوش عموم رسید. این حمله وحشت بسیاری را در میان مردم گستراند تا جایی که بسیاری از عموم از رفتن به محل کار یا مدرسه خودداری کردند و با فرض نزدیکی آخرالزمان در خانه‌های خود ماندند. مردم عربستان وحشت‌زده آنچه را که از تلویزیون در مورد این واقعه شاهد بودند نمی‌توانستند باور کنند. برای بسیاری اوضاع، تداعی‌گر ندای صوراسرافیل در آخرالزمان بود.

هرج‌ومرج ناشی از واقعه خاندان سعود را مستاصل نموده بود. ارتش سعودی نگران از پیامدهای ورود به مسجد ناامیدانه به دنبال فتوایی از سوی رهبران مذهبی وهابی برای شکستن حرمت انجام یک پاتک مسلحانه به مهاجمین در مسجد بود؛ اما دیدگاه رهبران مذهبی در زمینه ضدیت با فرهنگ غربی و توسعه اجتماعی پرسرعت اعمال شده توسط خاندان سعود در آن روزها چندان تفاوتی با جهیمان و همراهانش نداشت. آنجا بود که خاندان سعود بر سر دوراهی میان انتخاب یک بنیادگرایی ضدسلطنتی از یک‌سو و سنت‌گرایی وهابی مدارا با سلطنت از سویی دیگر، نگران از دست دادن قدرت و اختیار خود در اداره و حکمرانی بر کشور بودند.

درنهایت خاندان سعود دست به انتخاب زده و با عقد قرار با رهبران وهابی به‌نوعی خواسته‌های بنیادگرایانه و ضدغربی جهیمان و همراهانش را جامه عمل پوشاندند. هرچند حکمرانان سعودی می‌اندیشیدند که با این کار حداقل، آن‌ها آزادی عمل برای کنترل شدت و حدت امر را در اختیار خواهند داشت. اما در عمل به پیامد این قرارداد خاندان سعود به‌تبع خواست رهبران مذهبی دست به تغییر دورنمای اجتماعی کشور زدند که درنهایت منجر به شکل‌گیری فضای اجتماعی کنونی در عربستان سعودی گردید. پس از آن واقعه بود که جامعه عربستان آرام آرام شکل بنیادی‌تری به خود گرفت و تمام آنچه مظاهر غرب‌زدگی و نفوذ فرهنگ انحطاط به شمار می‌رفت، ازجمله کافی‌شاپ‌ها، سینماها و دیگر مراکز فرهنگی برچیده شده و جای خود را به گسترش تفکیک جنسیتی و فضای مردسالار در امور روزمره مردم داد.

با تایید رهبران مذهبی، همراه با حمایت کماندوهای پاکستانی و نیروهای ضد تروریست تازه مسلمان شده فرانسوی، ارتش عربستان درنهایت پس از روزها جدال مسلحانه و تلفات بسیار توانست مهاجمان را وادار به تسلیم کند. جان‌های بسیاری در این میان از دو طرف و از میان گروگان‌ها گرفته شد. محمد القحطانی در درگیری‌ها کشته شد و جهیمان بازداشت و کمی بعد به دار آویخته گردید. بخشی از طرفداران مسلح او نیز که بازداشت شده بودند،‌ بعدها آزاد گردیده و بعضی بعدها به گروه القاعده تحت رهبری «اسامه بن‌لادن» پیوستند.

 

عواقب

حمله به مسجدالحرام تنها امر تاریخ‌سازی نبود که منجر به گرم شدن بازار بنیادگرایی در خاورمیانه شد. وقایعی همچون به رسمیت شناختن کشور اسرائیل توسط «جمال عبدالناصر»، رییس‌جمهور تحول‌خواه مصر و روند پرسرعت مدرن‌سازی در ایران اعمال شده توسط «محمدرضا شاه» و بسیاری دیگر، همه، بهانه‌هایی بودند برای تندروان مسلمان که در به ثمر رساندن خواسته‌های بنیادگرایانه‌شان نقشی اساسی داشتند. اغلب آنچه این بنیاد‌گرایان در طول سالیان طلب کرده‌اند در رسیدن به کمال و نیک‌فرجامی با پیروی از دستورات اسلام، بازگشت به عصر طلایی اسلام و برقراری شرعیت و امت اسلامی خلاصه می‌شود.

درست کمی بعد از حمله، بسیاری احتمال دست داشتن رژیم نوظهور شیعه در ایران را که با شعار گسترش انقلاب اسلامی به سر کار آمده بود، در نظر داشتند. در این میان سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا باور داشتند که خمینی از این طریق درصدد صدور باورهای شیعی و انقلابی به دیگر کشورهای خاورمیانه است. نقطه اتکای آن‌ها در این فرض ادعای ظهور مهدی که از دید بسیاری در آن زمان بخشی از گفتمان شیعی محسوب می‌شد،‌ و هم‌زمانی واقعه با ماه محرم که ماهی حساس و مقدس برای شیعیان به شمار می‌آید، بود.

در پاسخ، خمینی هم آمریکا و اسرائیل را ازجمله طراحان اصلی ماجرا دانست. این امر باعث شد که میلیون‌ها مسلمان در کشورهای اسلامی به تبعیت از سخنان «خمینی» علیه آمریکا دست به تظاهرات زنند. تا جایی که در پاکستان، معترضان به سفارت آمریکا حمله کردند که منجر به کشته شدن دو شهروند آمریکایی و دو پاکستانی شاغل در سفارت آمریکا گردید. گرچه تا امروز فعالان سیاسی و متخصصان امر نتوانسته‌اند رابطه‌ای مستقیم میان ایران و حمله به مسجدالحرام بیابند، اما تاثیر انقلاب اسلامی ایران به‌عنوان منشا الهامی برای جهیمان و همراهانش در زنده نگه‌داشتن آرمان‌های اسلامی، بازتابی گسترده در داخل و خارج عربستان داشته است.

در چهارم دی‌ ۱۳۵۸، دو هفته بعد از حمله،‌ آمریکا به‌سرعت پرونده مربوط به واقعه را در واکنش به نیاز به حمایت نیروهای تندروی سعودی که مشغول مقابله با پیشروی ارتش سرخ شوروی در افغانستان بودند،‌ بسته اعلام کرد. آمریکا بر این باور بود که با حمایت از نیروهای جهادی می‌توان افغانستان را به ویتنامی برای شوروی بدل ساخت. جهیمان با آنکه مرده بود اما بینش تندروانه‌ او در میان دیگر همفکران او همچون اسامه بن‌لادن به‌عنوان میراث جهیمان زنده مانده و گسترش یافت. در ابتدای جنگ افغانستان، نیروهای جهادی، کمونیست شوروی را شیطانی‌ترین مظهر دنیای مدرن می‌شماردند. افغانستان برای آن‌ها به‌مثابه میدان آموزش عمل کرد، جایی که تندروان جهادی همچون بن‌لادن و یارانش دست به گردآوری و آموزش نیروهایی زدند که بعدها به آن‌ها در طرح‌ریزی و انجام حمله نهایی به قلب شیطان بزرگ آمریکا کمک نمود. نتیجه آن‌همه، حمله به برج‌های مرکز تجارت جهانی نیویورک در ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ بود.

هم‌زمان با جنگ در افغانستان،‌ خاندان سعود به تبعیت از قرار خود با رهبران وهابی،‌ مشغول خرج و سرمایه‌گذاری میلیاردها دلار نفتی در حمایت از فعالیت‌های بنیادگرایانه اسلامی در سراسر دنیا شدند. پول‌هایی که حتی در جاهایی خرج پشتیبانی از نفرت‌پراکنی و خشونت نسبت به دنیای مدرن گردید. طوری که این امر حتی آشکارا در تضاد با بخشی از باورهای مماشات‌گرایانه اسلام بوده است. باورهایی که ریشه در حفظ امنیت پیروان دیگر فرهنگ‌ها و احترام به برابری انسان‌ها دارد. در این میان کیلومترها دورتر از مکه، انقلابیون ایرانی، قدرت گرفته از انقلاب اسلامی‌شان و آنچه به زانو درآوردن آمریکا و غرب از پس حادثه گروگان‌گیری سفارت آمریکا در تهران می‌خواندند، به‌نوعی دیگر دست به گسترش دیدگاه‌های انقلابی در جهان زدند. علی‌رغم آنکه دیدگاه‌های تند موجود در ایران و عربستان سعودی الهام گرفته از خوانش‌های متفاوتی از اسلام هستند، اما آنجا که سخن‌ از گسترش غرب‌هراسی و عقب‌گرایی در خاورمیانه به میان می‌آید، به‌ظاهر می‌توان آنان را یکسان برشمارد.

امید به آینده

چهار دهه پس از عقب‌گرد اجتماعی و سیاسی در ایران و عربستان سعودی،‌ سنت‌گرایی اسلامی رسوخ کرده در بطن اجتماع و سیاست، در هر دو کشور به‌آرامی اما دائما مورد نقد و پرسش بسیاری از مردم و شخصیت‌های سیاسی قرار گرفته است. محمد بن سلمان و چندی از رهبران مخالفان حکومت ایران همواره مطرح‌کننده این پرسش هستند که آیا نیاز به تحولی دیگر در این کشورها ضروری به نظر می‌رسد. تحولی که در آن ایران و عربستان سعودی بتوانند دیدگاه‌های تندروانه‌ ناشی از بنیادگرایی اسلامی را به کنار گذاشته و نسخه‌ای میانه‌رو از اسلام را به اجرا درآورند. جایی که مردم دو کشور بتوانند همراه با بردباری، آزادی، رفاه و مقبولیت، جهان پیرامون را پذیرفته و موردپذیرش آن واقع گردند.

پس از بیش از چهل سال تجربه کشورداری معاصر اسلامی،‌ به نظر می‌رسد بنیادگرایی اسلامی بیشتر توانسته به‌واسطه خودخواهی حاکمان خاورمیانه به ثمر بنشیند. آنان در تلاش برای بقای حکمرانی خود،‌ دست به انجام هر امری زده‌اند. از عدم توسعه سیاسی و اجتماعی تا اجازه اعمال‌نفوذ به رهبران بنیادگرا. از دست‌اندازی به روند دموکراتیک انتخاب حاکمان تا ستمگری و انسداد سیاسی. همچنین حمایت از ملغمه‌ای از خودکامگان و گروه‌های تندرو اسلامی،‌ همچون طالبان،‌ حزب‌الله،‌ اخوان‌المسلمین و بشار اسد. چنین خودخواهی‌های فردی و سیاسی درنهایت چیزی جز ویرانی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای اکثریت مردم خاورمیانه تا این زمان به ارمغان نیاورده است. مسیری که بسیاری از آنان را از داشتن یک زندگی عادی دور کرده است. در این سال‌ها، هم‌زمان با بنیادگرایی برخواسته در عراق و سوریه زیر لفاف داعش، مردمان خاورمیانه ازجمله ایرانیان و سعودی‌ها باید بیشتر از هر زمان دیگری نسبت به ادغام نامبارک میان دین و دولت آگاه باشند،‌ دوگانه‌ای که تنها از طریق تحولی اساسی می‌توان محکوم نمود و از یکدیگر تفکیکشان داد.

علیرغم سیستم غیردموکراتیک سلطنتی در عربستان سعودی،‌ رهبران جدید آن کشور همچون محمد بن سلمان آموخته‌اند که اعمال قهر و وحشت، کلید ساخت جامعه‌ای همگون و مرفه نیست. از طرفی آن‌ها می‌دانند که رفاه و پایداری فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی در گرو وجود جامعه باز سعودی ممکن خواهد بود. از سویی جمهوری اسلامی ایران، کماکان مغرور از به ثمر نشاندن نخستین انقلاب اسلامی در عصر حاضر، در بسیاری از زمینه‌ها به‌کندی پیش می‌رود. آنان هنوز با بازخوانی لفاظانه و هرروزه‌ دوگانه‌ ایران و غرب، از ابزارهای متحجرانه‌ای همچون تبعیض، خشونت،‌ ترور و جنگ برای کنترل مردم و کشور همسایه‌شان عراق استفاده می‌کنند. بدان‌سان که در هر دوی کشورها،‌ ایران و عراق، ندای اعتراض مردم در مقابله با این سیاست‌ها گاه و بی‌گاه شنیده می‌شود.

با نگاه به خواست تحولات در خاورمیانه، به نظر می‌رسد که مردم این جغرافیای همیشه ملتهب، آرام آرام به‌سوی یک همگرایی فکری نانوشته پیش می‌روند. جایی که در آن راه نجات این بار در احترام به برابری، دادگستری، آگاهی و آزادی‌های فردی و اجتماعی برای رسیدن به کامیابی و رفاه خلاصه می‌گردد. بخت چنین آینده‌ روشنی برای تمام مردم، ممکن است در حالت آرمانی حتی به ایجاد خاورمیانه متحد منجر شود، بختی که یک‌بار، زمانی نه‌چندان دور، با تشکیل اتحادیه اروپایی با موفقیت آزموده شده است.

 

آماندا لونگ دانشجوی دکتری مطالعات ایران در دانشگاه کالیفرنیا، مرسد است.

افشین میاندار دانشجوی دکتری علوم اعصاب در کالج داتموث است.

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

مجلس

موج انصرافی های انتخابات مجلس یازدهم ابعاد تازه ای به خود گرفت

۲۵ آذر ۱۳۹۸
خواندن در ۲ دقیقه
موج انصرافی های انتخابات مجلس یازدهم ابعاد تازه ای به خود گرفت