ابوالفضل رحیمی شاد، جامعه شناس
جنبشهای اجتماعی کنشهای جمعی هستند که با هدف اثرگذاری بر نهاد یا نهادهای مقابل جنبش و دستیابی به مطالبات مادی و غیر مادی صورت میگیرد. در یک جنبش کنشگران یا همان معترضان سعی دارند طرف مقابل را تحت فشار و تنگنا قرار دهند تا او حاضر شود مطالبه آنها را برآورده سازد. در جنبشهای اجتماعی چهار عامل که میتواند موجب ایجاد فشار گردد عبارتند از:
۱- جمعیت
۲- مقاومت
۳-خسارت
۴-خشونت
بر حسب ماهیت جنبش (سطح و نوع مطالبات)، شرایط، امکانات و توان معترضان و همچنین واکنش نهاد مقابل معترضان، گاهی فقط یک و گاهی هر چهار عامل را برای وارد ساختن فشار و دستیابی به مطالبات به کار گرفته میشود که در ادامه به توضیح آن خواهم پرداخت.
مقاومت:
عدم امکان بسیج حداکثری از میان ناراضیان بویژه در مراحل اولیه هر جنبش به معنی شکست جنبش نیست. بنا به دلایل مختلف در مراحل آغازین جنبشهای اعتراضی (گاهی حتی تا آخرین لحظات) بخشی از جمعیت ناراضی، حاضر به پیوستن به صف معترضان نیستند. در چنین شرایطی مقاومت و پایداری و استمرار برای حلقه اولیه و جمعیت پیشگام بسیار ضروری است. زیرا این مقاومت در صورتیکه با طرح روشهای خلّاق و کم هزینه همراه شود، میتواند با ایجاد آگاهی، امید و شجاعت مرحله به مرحله بر جمعیت معترض بیافزاید. همچنین میتواند باعث خستگی و پریشان احوالی طرف مقابل و اعطای امتیاز از سوی او شود. بهعنوان نمونه میتوان به جنبشهای ضد برده داری و ضد استعماری و جنبشهای زیست محیطی اشاره کرد که همگی مبتنی بر این عامل به هدف خود رسیدند.
جمعیت:
دومین عامل ایجاد کننده فشار، تعداد جمعیت معترضان و مطالبه گران است. معمولا تعداد افرادی که در آغاز یک جنبش شروع به اعتراض آشکار میکنند در مقایسه با روزهای پایانی بسیار اندک است. اگر مسیر یک جنبش اعتراضی به درستی طی شود، جمعیت آن مرحله به مرحله بیشتر میشود. مثلا در یک کارخانه اگر فقط ۲۰درصد کارکنان از دستمزد خود ناراضی باشند و با اعتراض مطالبه افزایش دستمزد داشته باشند، دور از ذهن است که بتوانند به خواسته خود برسند. در حالیکه اگر معترضان بتوانند بهگونهای عمل کنند که تمامی کارکنان ناراضی اما خاموش را به صف معترضان وارد سازند و همه با هم چنین مطالبهای را مطرح و بر آن پافشاری کنند، احتمال رسیدن به هدف بسیار بیشتر از حالت قبل میشود.
این عامل کم هزینهترین و موثرترین عامل بین عوامل ایجاد فشار است. زیرا، حضور جمعیت با تعداد زیاد، آگاه به شرایط و درک ضرورت اعتراض – بهعنوان تنها راه باقی مانده برای حل مشکل - با اراده، امیدوار و مطمئن از دستیابی به هدف، سرکوب معترضان را با سختی و دشواری مواجه میسازد.
بهعنوان نمونه اگر اکثریت جمعیت یک کشور از وضعیتی که در آن به سر میبرند، ناراضی باشند و تغییر و اصلاح وضع موجود را ناممکن بدانند و تغییر و تحول بنیادین در نظام سیاسی را برای بهبود اوضاع، ضروری بدانند و مطمئن باشند که پس از این تغییرات وضعیت آنها بهبود می یابد؛ در چنین حالتی به خیابان آمدن ناراضیان و اضافه شدن مرحله به مرحله جمعیت ناراضی و خاموش به جمعیت بیدار و معترض؛ کار سرکوب را برای نیروهای سرکوبگر دشوار و پر هزینه و چه بسا غیر ممکن میسازد. و برعکس، امکان موفقیت جنبش را در سطح بالایی از آرامش و با هزینه کمتر، بیشتر میسازد. در این شرایط به دلیل پایین بودن هزینه اعتراض، امکان پیوستن جمعیت ناراضی و خاموش به جمعیت معترض و بیدار بسیار بیشتر از حالتی است که خطر و هزینه حضور بالا است.
تکیه بر عامل جمعیت و استفاده از آن در جنبشهایی که نهاد مقابل تمایل به اعمال خشونت و امکان سرکوب بهصورت خشونت آمیز را دارد، میتواند بهترین انتخاب باشد.
خسارت:
گاهی در جنبشهای اعتراضی، کنشگران سعی دارند با وارد ساختن خسارت مادی و ایجاد ترس از پرداخت هزینه در طرف مقابل او را مجبور به پذیرش درخواست خود کنند. تخریب، آتش زدن و انفجار ادارات، سازمانها، اماکن و داراییهایی که متعلق به طرف مقابل یا نگهداری و امنیت آن بر عهده طرف مقابل است؛ و یا از کار انداختن مراکز تولید بهویژه تولیدات استراتژیک و ضروری نمونههایی از کاربرد خسارت است.
تکیه بر این عامل و استفاده از این روش زمانی موثر است که
اولاً: جمعیت ناراضی ولو خاموش، آنقدر زیاد باشد که مشکلات و اختلالات پیش آمده ناشی از وارد سازی خسارت، باعث مخالفت آنها با معترضان و بیرون رفتن از جمعیت ناراضیان نشود.
مثلا اگر در یک کارخانه که هزار نفر در آن کار میکنند، دویست نفر از شرایط ناراضی و معترض به آن باشند و بعد این تعداد اقدام به آسیب رسانی به دستگاهها برای جلوگیری از تولید کنند و نتوانند دیگران را با خود همراه سازند، نتیجه به ضرر آنها تمام خواهد شد.گاهی نیروهای مخالف معترضین از همین نکته استفاده کرده و از یک سو بین معترضان شکاف ایجاد میکند و هم از سوی دیگر مانع پیوستن جمعیت ناراضی خاموش در ادامه مسیر جنبش به آنها میشود.
خشونت:
ترس و نگرانی، عامل موثری در حرکتهای اعتراضی است. هر یک از طرفین که بتواند ترس و نگرانی بیشتری در دیگری ایجاد کند، احتمال پیروزی او بیشتر است. استفاده از خشونت برای ایجاد ترس، برگرفته از سرشت آدمی است. فهم و چرایی آن نیازی به استدلال ندارد. اما اینکه آیا معترضان میتوانند در هر شرایطی از این عامل استفاده کنند یا نه، جای تامل و استدلال دارد. در اینجا به چند نکته اشاره میشود:
یک: مهمترین مساله در اعمال خشونت توسط معترضان، مشروعیت داشتن کاربرد خشونت در نظر همه معترضان است. زیرا یک جنبش حتی اگر توان اعمال خشونت داشته باشد اما، حامیان جنبش استفاده از آنرا غیر اخلاقی و نادرست بدانند، بکارگیری آن باعث ایجاد شکاف در بین معترضان و کاهش قدرت جنبش میشود.
دو: استفاده از خشونت (استفاده از انواع سلاح برای ترور و جنگ داخلی) زمانی اثرگذار است که یا افراد مسلح و آموزش دیده برای جنگهای نامنظم و چریکی در میان معترضان حضور داشته باشند. یا بخشی از نیروهای نظامی و امنیتی کشور در صف معترضان قرار بگیرند و از آنها حمایت کنند. این اتفاق اغلب در مراحل میانی اعتراضات رخ میدهد. در غیر اینصورت، کاربرد خشونت نمیتواند به نفع یک جنبش باشد.
بنا بر آنچه تا اینجا عنوان گردید، در هر جنبش برحسب شرایطی که معترضین و طرف مقابل در آن قرار دارند، امکاناتی که هر کدام از آن برخوردارند، همچنین سطح و نوع مطالبات معترضان و مراحل مختلف جنبش، میتوان از یکی از عوامل فشار و یا ترکیبی از آنها استفاده کرد. عدم امکان استفاده از هر کدام به هیچ وجه به معنای ناتوانی جنبش و عدم امکان پیروزی معترضان نیست.
بررسی شرایط ایران:
در جنبش اعتراضی با هدف تحول خواهی بنیادین، به دلیل عمق و پهنای اثرگذاری یک جنبش میتوان از هر چهار عامل جمعیت، مقاومت، خسارت و خشونت بهره برد. به ظنّ قریب به یقین، در شرایط کنونی جمعیت ناراضی از وضع موجود، قریب به ۹۰ درصد جمعیت بالغ کشور است. اما، بسیاری از آنان به دلایل مختلفی مثل: همسویی با ایدئولوژی حاکمیت، ارتباط سازمانی با حاکمیت، اعتقادت دینی، ترس و... دست کم در مراحل آغازین به صف معترضان نمیپیوندند.
بههمین دلیل استفاده از عامل مقاومت، یعنی «وجود افراد آگاه، با انگیزه، امیدوار، شجاع و فداکار که با اندیشه و قلم و حرکتهای میدانی، فضای جنبش را به ویژه در مراحل آغازین زنده نگه میدارند، کاری میکنند که مرحله به مرحله ناراضیانِ خاموش به صف معترضانِ بیدار بپیوندند»، بسیار ضروری است .
در ارتباط با کاربرد روشهای ایجاد خسارت نیز لازم است بدانیم از این روش به ویژه در مراحل آغازین یک جنبش به هیچ وجه نباید استفاده کرد. زیرا به حاکمیت فرصت میدهد که به بهانه برقراری نظم و رفاه حال مردم با معترضان برخورد کند.
از این رو چه بسا نیروهای نظامی و امنیتی از ترس گسترش و عمق جنبشهای آرام توسط نیروهای خود دست به تخریب و ایجاد خسارت زده و با ایجاد التهاب و هیجان، باعث تحریک برخی معترضان شوند. سپس با همین بهانه به سرکوب آنها بپردازند.
این روش در سی سال گذشته برای مهار جنبشهای تحول خواه از سوی حکومت شوروی و دیگر حکومت کمونیستی که با فروپاشی و تجزیه روبرو شدند، به کار گرفته شده و به نیروهای سرکوب کشورهای نزدیک و متحد آنها نیز آموزش داده شده است.
نکته مهمی که در اینجا توجه به آن لازم و رعایت آن ضروری است اینکه، معترضان از همان ابتدا بر این موضوع که روش آنها صرفا «مبتنی بر منطق مقاومت و روشهای مدنی توام با آرامش است و به هیچ وجه از روش وارد ساختن خسارت استفاده نمیکنند»، تاکید کنند.
در اینصورت نیروهای سرکوب، اگر بخواهند از این تاکتیک برای ضربه زدن به جنبش و مقابله با آن استفاده کنند، دیگر قادر به استفاده از آن نیستند.
درباره بکارگیری خشونت هم میتوان گفت:
اولا: امکان مقابله خشونت آمیز بدون سلاح و بدون نیروهای آموزش دیده و ماهر با نیروهای تخصصی و آماده حکومتی وجود ندارد. این روش از همان آغاز محکوم به شکست است.
ثانیا: یکی از مشکلات بزرگ جامعه ما چرخه استبداد و خشونت است. وقتی مردم برای ایجاد تحول و تغییرات بنیادین در ساختار سیاسی دست به اسلحه ببرند و اعمال خشونت را مشروع بدانند، دلیلی وجود ندارد که پس از سقوط حاکمیت کنونی اسلحه را زمین بگذارند و برای پیشبرد اهداف خود از خشونت استفاده نکنند.
اگر چنین اتفاقی بیفتد به دلیل نبود یک اپوزیسیون قوی و غالب، اعمال خشونت مردم و گروهها علیه هم بیش از سال ۵۷ ظهور و بروز پیدا خواهد کرد و برقراری نظم و امنیت دوباره منوط به سرکوب فراگیر خواهد شد. آن وقت ما شاهد تکرار چرخه قدیمی یعنی باز تولید استبداد خواهیم بود.
از اینرو همچنان برای پیشبرد جنبش تحول خواهی در ایران، فقط و فقط بایستی از دو عامل مقاومت و جمعیت بهره برد و از دو عامل دیگر به شدت پرهیز کرد. زیرا استفاده از آن باعث بالابردن هزینه اعتراض، نابودی و از بین رفتن هستههای اولیه مقاومت و ترساندن جمعیت ناراضی از پیوستن به معترضان خواهد شد.
نکته بسیار مهمی که همه معترضان بهویژه افراد و گروههای پیشرو و جلودار بایستی بدانند این است که برای تحقق و به نتیجه رسیدن اعتراضهای آرام، پر جمعیت و همراه با مقاومت آگاهی، بهویژه آگاهی به ضرورت تغییر بنیادین و آگاهی از برنامه اصلاح و تحول بعد از ایجاد آرامش، اراده و امید، اتحاد و همبستگی و بالاخره سازمان رهبری ضروری است.
در صورتی که همه این عوامل و لوازم برای پیشبرد یک جنبش فراهم نیست، وظیفه افراد و گروههای آگاه یا هسته اولیه مقاومت، پیش و بیش از گسترش جنبش تحول خواهی؛ مقاومت و تلاش همراه با آگاهی بخشی برای زنده نگه داشتن جنبش است.
اگر این مقاومت بهخوبی و به درستی انجام شود و در خلال آن تلاش برای رشد آگاهی صورت پذیرد، در دوره مقاومت، سایر عوامل و لوازم از جمله سازمان رهبری، رفته رفته شکل خواهد گرفت و با افزایش آگاهی مردم در این دوره، پیوستن آنها به جمعیت معترض در مراحل بعدی با سرعت زیادی افزایش خواهد یافت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر