جالب این که هم اولگا تو کارچوک و هم پتر هاندکه یا هانتکه که امروز جوایز ادبی نوبل ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ را حائز شدند در حوزه زبان انگلیسی مثلا در قیاس با زبان آلمانی و فرانسوی و شاید فارسی کمتر شناخته شدهاند.
هانتکه متولد ۱۹۴۲ است و خانم توکارچوک متولد ۱۹۶۲، یعنی تقریبا متعلق به دو نسل پس از هم. ولی هردو موقعیتی شاخص در ورای سرزمینهای خود دارند، از جمله در ایران. بسیاری از کتابهای هانتکه به فارسی ترجمه شدهاند و شاید فیلمهای مبتنی بر فیلمنامههای او هم. برخی آثار ترجمه شده هانتکه عبارتند از «ترس دروازهبان از ضربه پنالتی»، «اهانت به خود»، «اهانت به تماشاگران»، «پیوندهای گسسته»، «غیبگویی»، «زن چپدست»، «كاسپار»، و «محاكمه»، «سواری بر فراز دریاچه کنستانس» و .... بعضا با ترجمههای متفاوت.
نشریه بخارا هم سال ۱۳۸۵ شمارهای ویژه و پروپیمان برای هانتکه درآورد:
هانتکه به خاطر موضعش در قبال جنگ بالکان و حمایتش از صرب ها و نیز به دلیل سخنرانی در مراسم به خاکسپاری اسلوبودان میلوسویچ، زمامدار صربستان در دوران جنگ بوسنی آماج انتقادهای فراوانی بوده و بعضا منتقدان اعطای جایزه به او را به چالش کشیدهاند بدون آن که در قدرت و خلاقیت ادبی او تردید کنند. خود او هم از دریافت جوایز متعددی سرباز زده، چه به خاطر همین انتقادها و چه برای بازکردن میدان برای نسل جوانتر، از جمله جایزه معروف هاینرنیش هاینه و جایزه کتاب آلمان.
در این باره اینجا بیشتر نوشتهام.
بر عکس، جایزه معروف هنریک ایبسن در نروژ را که به خاطر چندگانگی خلاقیتهای نمایشی و داستانی هانتکه به او اعطا شد را دریافت کرد. او در این مراسم به عنوان جانشین خلف برتولت برشت معرفی شد. در همین مراسم بود که گفت: ««هنریک ایبسن، چهره نامدار نمایشنامهنویسی جهان، به رغم آن که نسخهپیچی (دستیار داروخانه) خوانده بود ولی هیچگاه در نوشتن به نسخهها و تجویزها توجه نکرد و راه خود را رفت. او واژهها را تنفس میکرد، نوشتنش برنامهریزیشده نبود و در یک کلام شاعرانه مینوشت. فرق او با من این است که او در همه آثارش شخصیتهای نمایشش را به محاکمه میکشد و برای آنها حکم مرگ صادر میکرد. من ولی برای آنها حکم برائت صادر میکنم و بهشان شانس دوبارهای میدهم... جملات و آثار ایبسن بهسان امروز در دام ژورنالیسم سطحی یا برجعاجنشینی اسیر نیستند.»
اولگا تو کارچوک روانشناس ۵۷ ساله لهستانی، همانطور که آمد در حوزه زبان آلمانی با ده کتابی که از او ترجمه شده بیشتر از زبان انگلیسی (با سه ترجمه) معروف است. به خصوص آخرین کتاب این دکتر روانشناسی، با نام کتابهای ژاکوب (رمانی هزار و دویست صفحهای در باره تحولات اروپای مرکزی در قرن هفده و هجده از رهگذر تمرکز بر زندگی و افکار ژاکوب فرانک. ژاکوب فرانک از چهرههای معروف و بحثانگیز تاریخ یهود در قرن هفده در لهستان بود. او تلاش میکرد که یهودیان اروپای مرکزی را که در قبول اندیشههای مدرن تاخیر داشتند به این راه بکشاند و بنیانگذاری فرقه عرفانی فرانکیسم به او نسبت داده میشود، ادعای پیغمبری داشت و ...)
توکارچوک در روانشناسی به اندیشههای کارل گوستاو یونگ متمایل است و به مفاهیمی همچون روح جمعی و ... که بعضا از مولفههای اسطورهای و رویایی هم فراتر میرود و رنگی از مولفههای مذهبی به خود میگیرد. «سفرنامه کتاببازها» اولین رمان او در باره معنای زندگی سال ۱۹۸۹ منتشر شد که با استقبال خوبی هم روبرو گشت و بعد از آن شماری داستان کوتاه و شعر و رمان نوشته است.
توکارچوک در نوشتن جستار نیز دستی قوی دارد. در عرصه اجتماعی هم پنهان نکرده است که با حاکمیت پوپولیستها بر کشورش مخالف است و نیز با خشونت و دگرستیزییی که از ذهن و زبان و رویکرد این گونه پوپولیسم نشات میگیرد. این مقاله او در نیویورک تایمز در توصیف شرایطی که اوایل امسال به قتل شهردار دانسینگ توسط راستگرایان افراطی منجر شد خود نمونهای گویا از درک و دریافت و جهتگیریهای اوست:
از توکارچوک در زبان فارسی ظاهرا اثری منتشر نشده است(؟)، به جز ظاهرا این ترجمه از یک داستان کوتاه
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر