چندی پیش حضرت آیت الله محمد یزدی از اعضای محترم شورای نگهبان و آیت الله صادق لاریجانی رئیس اسبق قوه قضائیه بر سر مسائلی درگیری لفظی پیدا کردند و از آنجا که در درگیری لفظی حلوا خیرات نمیکنند کار درگیری لفظی این دو عزیز به جاهای باریک (یک درجه مانده به فحش خوارمادر!) کشید. در این دعوا که در قالب مکاتبه اتفاق افتاد مسائلی طرح شد که متاسفانه پاکدامنی، درستکاری، تقوی، تارک دنیا بودن، علم و سواد و حتی انسان بودن هر دو عزیز که سالها از ستون های اصلی نظام و انقلاب بودند زیر سوال رفت. از آنجا که پای آبروی نظام وسط بود آیت الله مکارم شیرازی به عنوان ریش سفید آمد دو طرف را آشتی بدهد و قضیه را جمع کند که نزدیک بود البسه زیر ایشان را هم به سرشان بکشند. این بود که ایشان هم کاری از پیش نبرد و حرمت خود را زیر بغل زد و سریع صحنه دعوای این دو استوانه نظام را ترک کرد.
سخنگوی شورای نگهبان برای اینکه رسانه های معاند و دشمنان نظام از بگومگوی دو آیت الله سوء استفاده نکنند عنوان کردند این حرفها "دعوای طلبگی" ساده است و عادی ست و رسانه ها بیخود شلوغش کرده اند. ما تحقیق کردیم و دیدیم که حق با سخنگوی شورای نگهبان است. در عالم روحانیت به اینجور افشاگریها و نسبت دزدی و مال پرستی و بی سوادی زدنها و مانند آن بین دو تن از مقامات برجسته کشور، دعوای طلبگی میگویند. کار این عزیزان را ما قیاس از خود نباید بگیریم. ماهیت آیت الله ها به شکلی ست که اگر کسی را ماچ کنند هم طرف هفت تا بخیه میخورد و بدیهی ست که دعوای طلبگی این عزیزان حاوی صحنه هایی باشد که خب برای همه قابل درک و هضم نیست. گفتنی ست در این دعوای طلبگی دو طرف بسیار خویشتندارانه عمل کرده و تا حد ممکن کظم غیض کرده بودند وگرنه کار بسیار بیش از اینها بیخ پیدا میکرد.
برای اینکه متوجه بشوید چه اندازه این دعوای طلبگی کنترل شده بوده است کافی ست چند دعوای طلبگی که در گذشته رخ داده را با هم مرور کنیم.
اوایل انقلاب شکوهمند اسلامی، آیت الله خمینی با آیت الله شریعتمداری یک دعوای طلبگی مختصر کردند. نتیجه این دعوای طلبگی این شد که آیت الله شریعتمداری که از مراجع تقلید و چهره های صاحب نام دوران خود بود، خلع مرجعیت شده و بقیه عمر خانه نشین و ممنوع الهمه چیز شدند. بعد از آن هم آیت الله منتظری با آن دبدبه و کبکبه به سرنوشت مشابهی دچار شدند و بر اثر دعوای طلبگی با امام راحل باقی عمر را در حصر خانگی گذراندند. دعوای طلبگی که به جای خود گاه حتی «گفتگوی طلبگی» هم میتواند بسیار خطرناک و دارای عواقب جدی و جبران ناپذیر باشد. محمد خاتمی رئیس جمهوری که بیست میلیون رای داشت و هرکس هرچه میگفت ایشان میگفت چشم و با کسی دعوا نداشت بر اثر همان «گفتمان گفتمان» کردن هایش در دوران صدرات به "تدارکاتچی" ساده تنزل داده شد و بعد از ریاست جمهوری هم از بیخ «ممنوع» اعلام گردید. الان ایشان فقط اجازه دارد هرازگاهی پیامی مبنی بر مشارکت در انتخابات داشته باشد و صرفا در اینجور مواقع یک تریبونکی به ایشان داده میشود.
درک عمق خشونت و شدت عمل در دنیای طلبگی و روحانیت برای ما آدمهای غیر روحانی ساده نیست. در اینجور دعواها و گفتگوها و بحثهای طلبگی ما باید فاصله ایمنی خود را حفظ کرده و از دخالت و موضعگیری بیجا و باجا خودداری کنیم. چرا که اگر ناغافل «ترکشی» چیزی از این دعوای طلبگی به پر ما بگیرد میتواند دودمان مان را به باد دهد. به هر حال نیازی به دخالت ما نیست و بزرگان نظام و روحانیان بلندپایه خودشان از پس هم برمیآیند.
بدون اینکه قصد جسارت داشته باشم برای درک ابعاد خود و ابعاد روحانیت لازم است با مثالی سر و ته این بحث را هم بیاورم. در دنیای وحش وقتی بلانسبت دو کرگدن با هم گلاویز میشوند، عاقلانه ترین کاری که سایر حیوانات جنگل میتوانند بکنند این است که با فاصله بایستند و از دور تماشا کنند. در غیر این صورت اگر به سرشان بزند که جلوتر بروند و دخالتی بکنند به احتمال زیاد زیر دست و پای این دو جانور عظیم الجثه «له» خواهند شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر