فوتبال زنان، بازی تغییر قاعدههاست. اینکه کمی از قبل با سطح و تاریخچهاش آشنا باشی کفایت میکند تا بفهمی این جام جهانی درفرانسه، یک «روبیک» است در دست گروهی از زنان که میخواهند با چشمهایی باز آن را حل کنند.
این روبیک نه فقط در دست زنان فوتبالیست اروپایی و آمریکایی، یا آسیاییهایی آزاد و رها از چین و ژاپن و استرالیا که حتی لالوی انگشت دختران ایرانی هم هست. آنها شاید پنجه روی مکعبهای رنگی نچرخانند، اما برای نظم آن، «فکر» میکنند. فکر میکنند، میخوانند، به یاد میآورند، میبینند. روزی هم آنها حرکت میدهند.
«ژائو هاولانژ» اولین موسس جام جهانی فوتبال زنان بود. مردی برزیلی که خون ریاست فیفا در رگهایش جریان داشت. سال ۱۹۸۸ طرح برگزاری این رقابتها را در اجلاس فیفا مطرح کرد. سال ۱۹۹۱ و پس از آنکه ایتالیا آخرین جام جهانی مردان را میزبانی کرد، چین به عنوان اولین میزبان ادوار جام جهانی، خودش را به جهان نشان داد.
تصویری که از نخستین دوره رقابتها در شهر «گوانگدونگ» به جا مانده با این شِمایی که امروز در لیون میبینیم قابل قیاس نیست.
در گزارش باقیمانده از کیفیت رقابتهای نخستین دوره جام جهانی زنان مثلا چنین جملهای میخوانیم: «گروههای تکنیکال، پزشکی و فنی مسابقات بار دیگر کیفیت این تورنمنت را بررسی کردند. آنها به این ابهام رسیدهاند که آیا زنان توانایی ۹۰ دقیقه فوتبال بازی کردن را دارند یا باید زمانی ۸۰ دقیقهای برای آنها در نظر گرفت.»
هاوهلانژ وقتی خواست وصف حالی از تماشای نخستین دوره رقابتهای جام جهانی زنان ارائه کند گفت: «یک شور خاصی وجود داشت. یک ظرافت که شما در فوتبال مردان نمیبینید.»
چنین جملهای نه برخاسته از تفکر جنسیتزده شخصیتی از احزاب راستگرای افراطی مذهبی نبود. فیفا داشت پایههای برابری مرد و زن را به صورت جدی میریخت و هاوهلانژ خودش را دور از بخش تندروی جامعه مذهبی برزیل معرفی میکرد. البته که آن روزها، میان زنان هم باورهایی موازی با این نگاه وجود داشت.
«سو لوپز» بازیکن سابق تیم ملی انگلستان که رقابتهای جام جهانی زنان در سالهای ۱۹۹۱ و ۱۹۹۵ را به عنوان کارشناس ویژه فیفا زیر نظر گرفته بود، در یادداشتهای خود برای کمیته اجرایی رقابتهای جام جهانی فیفا نوشت: «لطفا بلیتها را به صورت رایگان در اختیار مردم قرار دهید. با "عوامل جدید" بیرون از ورزشگاه مردم را برای حضور در ورزشگاه ترغیب کنید.»
نگاهش به شدت جنسیتزده بود. چیزی مترادف با نگاه «مهدی امیری ارجمند» امام جمعه فیروزکوه که گفته بود: «چه تماشای فوتبال و چه بازی کردن فوتبال برای زنان و دختران، با اصول اسلام همخوانی ندارد.» سوی دیگرش اما «سو لوپز» ایستاد که در برگههای پیشنهادی و نظرات کارشناسیاش نوشت: «از مانکنها و دختران رقاص و خوش اندام برای جلب نظر مردم و حضور آنها در ورزشگاهها استفاده کنید.» گفته بود ورزشگاهها خالی هستند، که البته بودند. نوشته بود سطح کیفی رقابتها پایین است که البته بود.
نمیفهمید که فاصله شکل گرفتن جام جهانی مردان که به سال ۱۹۳۰ به صورت رسمی زندگیاش را آغاز کرده بود با جام جهانی زنان، بیش از ۶ دهه طول بوده. این خلع عمیق به سادگی و با راهکارهایی مانند تحریم و انکار مذهبی یا استفاده از رقاصها و مانکنها میسر نمیشد.
این یک «روبیک» است. رنگهایش از هم پاشیده، دست به دست چرخیده، هرکس با سیاق خودش، با سلیقه و راهکار خودش، دنبال مسیری سادهتر یا پیچیدهتر گشته تا رنگها را، منظم کنار هم بنشاند.
برای باور کردن این که آنچه پیش روی ما قرار گرفته، بیش از یک رقابت ورزشی، به یک «روبیک» میماند باید به سال ۲۰۱۵ رجوع کرد. خردادماه سال ۹۴ «دیلیمیل» در گزارشی مدعی شد که برخی از سناتورهای کانادایی از میزبانی رقابتهای جام جهانی زنان انتقاد کردهاند.
دیلیمیل نامی از اشخاص نبرد اما نوشت: «دلیل این انتقادات چیزی نیست جز کیفیت پایین برخی از تیم های شرکت کننده. وقتی تیمی همچون ساحل عاج ۱۰ گل از آلمان دریافت کرد، برخی از مقامات سیاسی این کشور پرسشی را مطرح کردند که وقتی فوتبال زنان در دنیا هنوز به مرحله باروری نرسیده، چه اصراری به برگزاری جام جهانی زنان وجود دارد.»
دیلیمیل این دیدگاه را برخاسته از نگاه «ضد زن» دانست. همان زمان خودش هم دست روی این «روبیک» گذاشت و کمی برای کمک به حل شدنش، مهرهها را جابجا کرد. در گزارش خود نوشت: «مخالفان برگزاری جام جهانی زنان در کانادا، همان شخصیتهایی هستند که حتی برگزاری المپیک را هم مضحک میدانند.»
سال ۱۹۹۹ آمریکا میزبان جام جهانی زنان شد. چهار میلیون دلار برای برگزاری مسابقات هزینه کرد و در پایان به ۳۰ میلیون دلار درآمد رسید. جالب است که یک سال بعد یعنی سال ۲۰۰۰ تازه انجمن فوتبال زنان آمریکا کار خود را به صورت حرفهای آغاز کرد. لیگ حرفهای زنان آمریکا هم از سال ۲۰۱۲ زندگیاش آغاز شد. زنان آمریکایی اما سالهای ۱۹۹۱ و ۱۹۹۹ قهرمان دو دوره جام جهانی شده بودند. واقعا چگونه؟
این روبیک گاهی با خشم چرخانده شد، گاهی پرتاب شد، گاهی به گوشهای افتاد و گاه به سرعت دست به دست چرخید. اما دلیلی شد برای «فریاد» زدن.
«مگان راپینو» را میشناسید؟ از او تصویری هست با دستهایی باز، ایستاده رو به روی تماشاگران، روی بازوی چپش خالکوبی کوتاهی دارد. موهایش را به رنگ نقرهای درآورده و پشت سر برده. شماره ۱۵ روی پیراهنش هم برجسته است.
وقتی ده سال داشت پلیس کالیفرنیا او را بازداشت کرد و به مرکز بازپروری کودکان سپرد. پنج سال بعد باز هم پلیس به خانه والدینش آمد و او را به همان مرکز منتقل کرد. پدرش ورزشکار و مربی فوتبال بود. تصمیم گرفت از مگان، از آن دختر شرور و مهار نشدنی، یک قهرمان ورزشی بسازد. چنین هم کرد.
مگان مقابل فرانسه میزبان دو بار گل زد؛ برای تیم ملی آمریکا. برای همان کشوری که خطاب به رییس جمهورش (دونالد تراموپ) در توییتر خود نوشت: «به کاح سفید لعنتی نمیآیم.» بازوبند کاپیتانی کشورش را به بازو میبندد، اما زمان پخش سرود ملی آمریکا نه دست روی سینه میگذارد و نه سرود را همخوانی میکند. اگر روی نیمکت باشد، به نشانه اعتراض به سیاستهای دولت، مانند بستکبالیستهای سیاهپوست آمریکایی زانو میزند. رفتاری که نخستین بار «مارتین لوترکینگ» در سال ۱۹۶۵ بیرون از دادگاه عالی «آلاباما دالاس» همراه با چند نفر دیگر از مدافعین حقوق مدنی آمریکا انجام داد.
مگان راپینو را میبینند. با گلهایی که مقابل چشم بیش از ۴۵ هزار نفر در ورزشگاه خانگی فرانسویها میزند. او را میشنویم، با فریادهایی که بعد از گل دوم مقابل فرانسه پیش روی دوربینها زد. او را میخوانیم، چون کاپیتان بهترین تیم ملی فوتبال زنان جهان است. فوتبالی که دهها هزار تماشاگر را بدون نیاز به مانکنها و رقاصها و مدلها به ورزشگاه میکشد.
در همین تیم ملی آمریکا باید «الکس مورگان» را دید. صحیحتر این است که بگوییم نمیتوان او را اصلا ندید. مهاجمی که مقایسهاش میکنند با رونالدو و مسی. یک نگاه جنسیتزده تندرو، در آن سوی مرزبندیهای جنسیتی میگوید که «باید مسی و رونادو را با مورگان قیاس کرد»
اما اگر این تقسیمبندیهای جنسی را کنار بگذاریم، مورگان را باید در قامت «انسانی» دید که هم بهترین گلزن تیم ملی کشورش است و هم او از دانشگاه «برکلی» در رشته اقتصاد سیاسی فارغالتحصیل شده. مورگان را میتوان با قلمزدن و نویسندگی برای کودکان و کتابهای داستانی یا روانشناسیاش هم شناخت. در آثارش کتابی هست با نام «شوتها»؛ در مورد کار تیمی، ارتباطات دوستانه و مسئولیتپذیری اجتماعی.
«روبیک» همچنان در دست زنان و مردان میچرخد؛ پیش چشم مردان و زنانی که میگفتند و هنوز هم بسیاری از آنها میگویند که فوتبال زنانه، تماشایی نیست. این ادعا البته شاید تا یک دهه قبل چندان هم غیرواقعی نبود. منصف باشیم. شمایل بازی، شکل کنترل توپ، تاکتیکهایی که گاهی اصلا اجرا نمیشد، گلهایی که پیش پا افتاده به چشم میآمد و شادیهایی که وجدی در آن وجود نداشت.
حالا ولی گلی که «لینا ماریا ماگول» آلمانی در نیمه نهایی جام جهانی ۲۰۱۹ زنان، وارد دروازه سوئد میکند را به ندرت در لیگ مردان میبینیم. ضربه روی پای «والنسیا جیاچینی» مهاجم تیم ملی ایتالیا به چین را چند بار در لیگ برتر ایران یا لیگهای آسیایی دیدهاید؟
سالهاست که زنان در برخی از کشورها، از مردان خود در فوتبال پیشی گرفتهاند. ساده تر بگوییم که زنان، نظم را برهم زدهاند. اگر فوتبال آمریکا حسرت یک بار حضور در جمع چهار تیم نهایی جام جهانی را دارد، زنان آمریکایی تا امروز دو بار قهرمان جهان شدهاند. بار سوم هم شاید در همین نزدیکی باشد. قدرتهای فوتبال آسیا، چین و ژاپن هستند. نه تنها در آسیا که در جهان هم سالهاست سر میان سرها میسایند. در اروپا، زنان نروژی هم همینطور. شاید فقط در آلمان است که مردان و زنان هر دو با هم و دوشادوش هم قهرمان فوتبال جهان میشوند.
این چرخش روبیکی است که باید تک تک مکعبهای رنگیاش کنار هم با نظم (و صبر) بنشینند. در فوتبال ایران، زنان برای حضور میجنگند. «مریم ایراندوست» مربی نامدار و نامآشنای فوتبال زنان ایران، پیش از آغاز رقابتهای جام جهانی ۲۰۱۹ فرانسه به خبرآنلاین گفته بود: «حسرت بزرگ ما ندیدن این جام جهانی خواهد بود.»
در ایران، ممنوعیت فوتبال زنان به یک دلیل برداشته شد؛ فیفا پروانه حرفهای فدراسیونهایی که تیمهای ملی زنان خود را راهاندازی نکنند، لغو میکند. دختران پا به توپ میشوند اما زیر تلی از لباس که وجب به وجب بدن و موهای آنها را پوشانده. اما همچنان نظرات و دیدگاهها به همان اندازه تند و اصلاحنشده باقی مانده است.
در ایران «محمد کاظمی» نایب رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس به روزنامه قانون گفته بود که «اگر طرح کودک همسری در مجلس تصویب هم شود، شورای نگهبان آن را رد میکند.» در روزگاری که باید برای جلوگیری از تجاوز به دختران به بهانه «قانون ازدواج» جنگید، دخترانی هستند که زندگیشان را پای فوتبال گذاشتند. در همین روزگار یک «ناصر حجازی» هم بود که داوطلبانه و در سکوت و خفا، دختران فوتبالیست را دور از چشم و گوش دلواپسان تمرین میداد. بدون آنکه در ته ذهنش به یک ریال فکر کند. او هم در حل شدن روبیک نقش داشت. مثل نصرت ایراندوست، مانند رسول کربکندی، همچون منصور پورحیدری و همایون بهزادی.
فوتبال زنان، بخشی از پازل گسترده حقوق زنان است. روبیکی که وقتی حل شود، گوشهای از این پازل مینشیند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر