close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مصاحبه با حمید خروس در زندان فشافویه!

۲۱ خرداد ۱۳۹۸
شراگیم زند
خواندن در ۳ دقیقه
مصاحبه با حمید خروس در زندان فشافویه!

روز گذشته بر اثر یک درگیری در زندان فشافویه تهران یکی از زندانیان که به خاطر اعتراض به گرانی ها و توهین به مقام معظم رهبری در حال گذراندن دوران محکومیت خود بود توسط یک زندانی دیگر که به خاطر شرارت و قتل در زندان بود چاقو خورد و کشته شد. ما توانستیم با کسی که موفق به قتل این زندانی سیاسی هتاک شده بود مصاحبه ای داشته باشیم. در ادامه متن گفتگوی پیاده شده از روی نوار را جهت استحضار ملت شهیدپرور ایران منتشر می‌نمائیم:

- سلام... خودتون رو معرفی می‌فرمائید؟

+ سامعلک. بنده حمیدرضا شجاعی هستم. بچه ها حمید خروس صدام می‌کنن.

- بله... جناب شجاعی قبل از اینکه سوالهای اصلی رو بپرسم در مورد این لقبتون یک توضیحی می‌دین برای مخاطبین ما... چرا حمید خروس؟

+ داداش اسمه دیگه. می‌ذارن رو آدم. شما فرض کن ما صبحهای زود واسه نماز بلند می‌شدیم و بقیه رو هم بیدار می‌کردیم. البته خدایی همیشه جنگی و دعوایی هم بودما.

- بله... خدا قبول کنه... برای ما بفرمائید با مرحوم مشکلتون چی بود؟ چرا با چاقو زدیش؟

+ والا من مشکلی نداشتم با ایشون. تازه از رجایی شهر منتقل شده بودم فشافویه. یه روز یکی از زندانبان ها منو کشید کنار گفت فلانی رو می‌بینی؟ گفتم آره... گفت این به نظام و به امام فحش داده. آقا اینو که گفت یه لحظه اصلا کنترلمو از دست دادم...

- و مرحوم رو با چاقو زدین؟

+ نه داداش من... اونجا که نزدم. رفتم اول با گفتگو مساله رو حل کنم. گفتم داداش مشکلت با نظام چیه؟ هی طفره می‌رفت. می‌دونی جواب درست حسابی نمی‌داد. انگار ما رو آدم حساب نمی‌کرد که بخواد برام توضیح بده. چند بار دیگه هم خواستم باش حرف بزنم هر بار ما رو که می‌دید راهشو کج می‌کرد از یه طرف دیگه می‌رفت. می‌دونی آقا... این زندانیای سیاسی خودشونو تافته جدا بافته می‌دونن. بدبخت یه ماه اعتصاب غذا کرده بود که منتقلش کنن اوین. می‌گفت نمی‌خواد توی بند دزدا و قاتلا باشه. انگار ما خار داریم. خیلی رو مخ همه بود این کاراش.

- از لحظه سانحه برامون بگین. چی شد که بالاخره با چاقو زدین ایشون رو.

+ هیچی دیگه... یه روز کشیدمش کنار گفتم ببین امروز دیگه خوارت آره و اینا. باید به من جواب بدی. ترسید. گفتم راسته که تو به امام فحش دادی؟ راسته به سران مملکتت توهین کردی؟ گفت جواب بدم ولم می‌کنی؟ گفتم آره جون داداش... اونم نه گذاشت نه برداشت، راحل و غیر راحل همه اماما رو شست گذاشت کنار. دیگه منم دیدم مهدورالدم شده زدم شتکش کردم.

- خب شما می‌تونستی گزارش بدی. قطعا برخورد می‌شد با ایشون!

+ ببین دیگه من آتش به اختیار عمل کردم. البته آتش به اختیار که نمیشه گفت چون اسلحه گرم اجازه نمی‌دن بیاری توی زندان. در اصل تیزی به اختیار عمل کردم!

- چاقو از کجا آورده بودی؟

+ آقا دیگه چاقو که مثل نقل و نبات ریخته توی زندان. داداش اعدامم که نمی‌کنن؟ هوم؟ چون مهدورالدم بود دیگه طرف... قشنگ شنیدم به امام فحش داد. فحش بدم داد!

- اون رو من اطلاعی ندارم. قاضی تصمیم می‌گیره.

+ آره... قبلا هم البته ما تو رجایی شهر زده بودیم چند تا از این ضد انقلابا رو... زیاد سخت نمی‌گیرن. دیگه توکل به خدا. هرچی قسمت باشه.

- مرسی که توی این گفتگو شرکت کردین.

+ نوکرتم داداش... کجا پخش می‌شه؟ تلویزیونم نشونم می‌ده؟

- تلویزیون احتمالا جداگانه دعوتتون کنن برین استودیو خودتون ماجرا رو توضیح بدین. این مصاحبه برای ایران وایر بود.

+ شما که با نظام و انقلاب و امام و اینا مشکلی ندارین؟

- نه به خدا... ما خبرنگاریم.

+ آفرین... داداش شما خبرنگارا این ور اون ور و بین این سیاسی پیاسیا آشنا ماشنا زیاد دارین. مورد برون‌سپاری چیزی اگه بود بگو خودم با قیمت مناسب ردیفش می‌کنم. کارم تمیزه ها... دیگه نمونه کارم رو هم که دیدی. دمت گرم.

- بله... بازم ممنون برای شرکتتون توی این مصاحبه.

+ کرتم به مولا... برو عموجون... برو دیرت نشه. فقط یه بیت  شعر یادگاری از ما داشته باش ته مصاحبه ت اینو هم چاپ کن مردم بخونن حالشو ببرن. می‌فرماد:

من خروس تیزچنگالم ای فلک/ کی توانی تو مرا با طوطیان دوزاری بندازی در یک قفس!

زت زیاد!
 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

کمپینی برای تحریم اسنپ؛ قصه از کجا شروع شد؟

۲۱ خرداد ۱۳۹۸
مریم دهکردی
خواندن در ۵ دقیقه
کمپینی برای تحریم اسنپ؛ قصه از کجا شروع شد؟