شاید از کنایههای تاریخ است که فوت آیتالله خمینی و به قدرت رسیدن آیتالله خامنهای با اقدام دولت چین برای "برچیدن بساط فتنه" و "برکناری خواص بیبصیرت" در رهبری حزب کمونیست سی سال پیش دقیقا در روزی مانند امروز اتفاق افتاده است. به عبارتی در هر دو کشور مهم جهان سی سال پیش در چنین روزی رویدادهایی اتفاق افتاد که همه روندها و تحولات سالهای بعد متاثر از آنهاست. با این تفاوت که اگر در چین سرکوبی روی داد، کشور دستکم با ادامه آشتی با جهان خارج، به لحاظ اقتصادی از حرکت بازنایستاد و حالا آن شده است که ترامپ دائما از خطرش برای پیشیگرفتن از اقتصاد آمریکا سخن میگوید و بخشی از جنگ تجاری جاری هم برای ممانعت از همین پیشیگرفتن چین و حفظ مقام برتر آمریکا در اقتصاد و سیاست جهان است (تلاشی مقرون موفقیت؟).
در مورد ایران، سی سال گذشته بر بستر دو رویداد مهم به جریان افتاد، یکی پایان جنگ ایران و عراق (مثبت) و یکی هم قتل عام وسیع زندانیان در سال ۱۳۶۷. ولی در همه این سالها به رغم نبود جنگ و به رغم نوسانات و پرانتزهای دوران اصلاحات، کشور در مجموع عقب رفته است به خصوص از وجه اقتصادی، چه از باب سکتهای که تحریمها و و فرسایش و نابودی منابع به تقصیر مدیریتهای غلط ایجاد شده و چه از باب فسادی که به اذعان خودشان سیستماتیک شده و جای آبادی در نظام باقی نگذاشته است.
در عرصه سیاسی به سبب بنبستها و معضلات حقوقی و حقیقی درجا زدهایم و نهادهای نامربوط و غیرپاسخگو بیش از پیش قدرت گرفتهاند. عرصه فرهنگی هم که یکی داستان است پرآب چشم، و شیرازه و چفت و بست و همبستگی اجتماعی هم که از قبل این همه سست شده هم که جای اشاره ندارد. دستاوردها و نفوذ امنیتی ایران در منطقه هم چه به لحاظ این که سختافزاریاند و با معادلات سیاسی درون این یا آن کشور (عراق و سوریه و لبنان و ...) گره خورده، چه از باب جنبه نفیآمیز و تحریککننده آنها که دائما علیه این یا آن کشور (اسرائیل ...) با آنها پز داده میشود و چه از این باب که مکملی برای توسعه اقتصادی کشور نبودهاند، سهل است که خود بعضا باری بر این اقتصاد بار کردهاند، هم کمتر میتواند دستاوردی پایدار و سودمند تلقی شود.
جامعه چین به رغم رشد و رفاه اقتصادی چه به سبب نپرداختن به جنایتی که سی سال پیش رقم خورد (ولو که معترضان هم در آن بیتقصیر نبودند) و چه به سبب تلاش حزب کمونیست برای حفظ انحصار قدرت و ممانعت از شکلگیری یک جامعه مدنی متناسب با رشد اقتصادی و برآمد طبقه متوسط عملا نخ و رشتههای همبستگی اجتماعی خود را تا حدی از دست داده است و فردگرایی اتمیزهشده و مادیاتگرای برخاسته از جامعهای که در جمعی بیسیما (دوران مائو) خلاصه میشد میرود که به معضلی برای این کشور بدل شود. در ایران ما رشد و توسعه اقتصادی را نداشتهایم ولی این جنبههای منفی حیات اجتماعی و سیاسی چین (سستشدن همبستگی و روح جمعی) را با شدتی بیشتر در حال تجربه کردن هستیم.
و باز طرفه این که در سیامین سالگرد هر دو رویداد بزرگ در چین و ایران، یعنی امروز، دادگاه قانون اساسی اسپانیا در واکنش به شکایت بستگان ژنرال فرانکو حکم به توقف اقدام دولت سوسیالیست حاکم در جا به جایی جسد فرانکو داد (سابقه ماجرا در اینجا.)
۴۴ سالی است که فرانکو در این مقبره که با اجبار و با نیروی زندانیان و اسرای جمهوریخواه شکست خورده در جنگ داخلی (۱۹۳۶/۱۹۳۹ ) ساخته شد، مدفون بوده است (مقبره امام؟)، ولی هر چه که جامعه اسپانیا جلوتر آمده است هاله تقدس به دور او بیشتر شکسته شده، ولو که در پایگاه اجتماعی حزب محافظهکار مردم و در بخشهایی از جامعه هنوز فرانکو هوادارانی دارد و نیز از جمله در دستگاه قضایی. ولی اگر مقایسه کنیم که تا بیست سال پیش کسی نمیتوانست به فرانکو بگوید بالای چشمت ابرو و مجسمههایش در این سو و آن سوی شهرها بر سکوها ایستاده بودند، حالا نه تنها مجسمهها را جمع کردهاند و نامش را از خیابانها و اماکن پاک میکنند، بلکه قبرش را هم از میان جانباختگان جمهوریخواه دور میکنند تا این محل را به بنای یادبودی برای قربانیان دوران فرانکو تبدیل کنند، ولو که فعلا حکم دادگاه قانون اساسی برای چند ماهی در این کار وقفه انداخته باشد، آن گاه میتوان دریافت که «دائما یکسان نباشد حال دوران...»
در مورد چین نمیتوان پیشبینی کرد که چه زمان بازخوانی سرکوب میدان تیان آنمن در سی سال پیش (و شاید جنایات دوران مائو) آغاز خواهد شد و بخش عمده جامعه دنبال این مسئله را هم خواهد گرفت که رشد اقتصادی به لحاظ نهادها و حقوق اجتماعی و سیاسی هم ساختار متناسب خود را کند، ولی در مورد ایران شاید بتوان گفت که نه رشد و توسعه اقتصادی، بلکه سیر قهقرایی در این عرصهها و بنبستی که همه عرصهها را به خود درکشیده کم و بیش آبستن تحول است، چه تدریجی و چه شتابان. این که آن موقع با مقبره آیتالله ( و در وجهای عمدهتر کارنامه او) چه بشود هم شاید سوالی باشد که به روی میز بیاید، چنان که برخی از نیروهای اصلاحطلب وفادار به او هم همین حالا هم به درستی اصلاح کشور و نظام سیاسی (یا فراتررفتن از آن) را بدون نقد کارنامه آیتالله خمینی دشوار میدانند، نقد کارنامه سی ساله گذشته که به طریق اولی.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر