منبع : فیسبوک حبیب حسینیفرد
خودش میگفت که حاصل تصادف است: «قرار نبود که من به دنیا بیام، ولی به گفته مادرم کاندوم پاره شد و اومدم». در دبستان هم شورشی بود و غیرمنتظره، به گونهای که در کارنامهاش ثبت شده: یاغی و بیحیا. خودش ولی میگوید که در طرحها و داستانهایش برای بزرگسال و کوچکسال با دو خصلت انسانی بیش از همه درافتاده است: غرور و تبختر و شارلاتانی. و کتابها برای کودکان را هم در وهله اول کتابهایی برای کودک درون خودش میداند که تا کهولت هم همچنان او را همراهی میکند.
بخش بزرگ زندگیاش را در خارج از فرانسه به سر آورد. در واقع از ۲۵ سالگی که به نیویورک رفت در کار طراحی و نوشتن کتاب برای کودکان نام و آوازه یافت. الهامبخش اصلیاش را هم کتاب «ماکس و موریتز» (یاجوج و ماجوج یا وروجکها؟) نوشته ویلهلم بوش آلمانی میدانست، میگفت که نیمی از ماکس است و نیمی از موریتز.
۴۰ هزار طرح و ۱۴۰ کتاب در کارنامه اوست. میگفت که هر طرحی یک جنگ برقآساست علیه نابسامانیها و پلشتیها. از درون متنها و طرحهای او که بعضا برای تبلیغات هم بودند، جملات قصار و ضربالمثل هم بیرون آمده: مثلا: "امید نورز، دست به عمل بزن" ("Dont hope, cope!") یا (منتظر غیرمنتظرهها باش) ("Expect the Unexpected"). خودش میگفت که کارهایش را باید در همین کاتاگوری دید.
و طرفه این که در آمریکا که بود با کارها و طرحهایش به یکی از منتقدان جدی مناسبات این جامعه بدل شد، از جنگ ویتنام تا تبعیض نژادی و ... و این گونه بود که نامش در «فهرست سیاه» قرار گرفت. خودش میگفت که در آثارش همچون آونگی است که میان جهان بهشتی و جهان پر از حرص و آز در رفت و آمد است.
پرفروشترین کارش "کتاب ترانههای بزرگ" بود برای کودکان با طرحها و نقاشیهای دیدنی که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد و هنوز هم خوب میفروشد. خودش هم عاشق ترانه و موسیقی بود، از هر نوعش.
با طرحهای مجله شارلیابدو دمخور نبود، ولی جنایتی را که سال ۲۰۱۵ اسلامگرایی افراطی در حق تحریریه این مجله رقم زد تکانش داد و از هرگونه همبستگی دریغ نکرد. از این که در آلمان و فرانسه در هجو شخصیتهای سیاسی ولو نامطلوب مانند اردوغان و پوتین و ... حد و مرز نگه داشته نشود هم لب به انتقاد میگشود و حرفش این بود که آزادی در طراحی هم بیحد و مرز نیست و حرمت انسانی در تهاجمیترین و هجوآمیزترین طرحها هم باید رعایت شود، کاری که منتقدانش معتقدند در کارهای اروتیکش رعایت نشده.
طرحهای اروتیک او البته بحثانگیزند. کم نبودهاند منتقدانی که این طرحها را در مرز پورنوگرافی و گرایشهای سکسیستی تفسیر کردهاند. خودش پاسخش این بود که من طراحم و کارتونیست و طرحهای اروتیک من هم به طنز پهلو میزنند و در آنها در پی برملاکردن این واقعیت هستم که وابستهشدن انسان به سکس چه جهنمی را برای او رقم میزند.» منتقدان ولی همچنان نظر واحدی در باره این طرحها ندارند و شاید همین بحثانگیزی است که این طرحها را در موزه او در شهر استراسبورگ (محل تولدش) همچنان در طبقه زیرزمین به نمایش گذاشتهاند و نه در سالنهای دم دستتر موزه.
تجربه اشغال الزاس توسط قوای هیتلری را در کتابی ریخت که عنوانش از یک ترانه معروف با عنوان "فکر آزاد است" گرفته شده. در آن به خصوص بر این نکته تاکید دارد که «بزرگترین جنایت و خیانت یک طراح یا یک نویسنده در این جهان این است که به بچهها نفرت القا کند.»
به مرگ توجه ویژهای داشت آن را از سرچشمههای خلاقیت هنری میدانست. آرزوی خیرش برای دیگران را هم در بازی با کلمات که در آن تبحری خاص داشت ادا میکرد و نقبی هم به مرگ میزد: «آسوده زندگی کنی و بهتر بمیری». بازی با کلمات از جمله برایش به این دلیل آسان بود که به سه زبان مسلط بود و به هر سه هم مینوشت: فرانسوی و آلمانی و انگلیسی.
در باره او در ایران زیاد نوشتهاند، از جمله در توصیف و تشریح آثاری که برای کودکان خلق کرده یا در توصیف گرافیکها و طرحهای او علیه نژادپرستی و ... ولی طرفه این که اثری از او ظاهرا ترجمه نشده.
سالها در آمریکا و ایرلند زیست بدون آن که رابطهاش را با استراسبورگ قطع کند. میگفت که واژه میهن برایش زیاد مانوس نیست و خود را بیشتر شهروند اروپا میداند.
تومی اونگرر، دیروز در سن ۸۷ سالگی در ایرلند درگذشت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر