با سلام؛
این طور که تحقیقات ما نشان میدهند، شما عزیزان نفهمیدهاید که پیغام ما به شما در برنامه مستند وزین «خارج از دید۲» چه بوده است و اصلا درک نکردهاید چرا این همه وقت گذاشته و هزینه کردهایم و منظور ما از مونتاژ این همه اراجیف پشت سر هم را اساسا نگرفتهاید.
خب، شاید هم تقصیر خود ما است که روشن تر با شما فرنگ رفته ها صحبت نکردهایم و یادمان رفته که بعد از سالیان سالی که ایران نبودهاید، شیوه پیام رسانی ما را فراموش کردهاید و دوزاری تان کج شده است. گناهی هم ندارید، آخر، سالی یک بار «حسن آقا کلیدساز» همراه «جواد» جان می آیند نیویورک و به شما می گویند «فرهیخته» هستید و اِل و سرتان سر شاه است و قدمتان روی تخم چشم ما است و اگر برگردید، دور سرتان می گردند و اگر سرمایهتان را بیاورید و به انتقال دانش مشغول شوید، کشور نورعلا نور می شود و اگر به نفع کشورتان لابی کنید، نمی دانم کجایتان را طلا می گیرند و ...
خیر عزیزانم! از این خبرها نیست. این حرف ها فقط تعارف هستند. تعارف که شنیدهاید چیست؟ نکند تو فرنگ این را هم فراموش کردهاید؟ مثل این می ماند که رفیقتان را نصف شبی به خانهاش برسانید و بعد او بگوید بفرمایید بالا با هزار جور خواهش و تمنا. این یک تعارف است! شنونده باید عاقل باشد. شما نباید بالا بروید. اگر بروید بالا، هم خودتان اذیت می شوید و هم رفیقتان.
ببینید عزیزان! دید ما نسبت به بقیه - یعنی همه غیر از خودمان - خیلی روشن است؛ همه بد هستند و فقط ما خوبیم. تازه این نگاه نسبت به داخل کشوریها است. به خارجی و خارج رفته که می رسد، می زنیم به یک فاز دیگر. بگذارید این طوری توضیح بدهم که خوشبختانه یا متاسفانه، ما با پدیده «فرار مغزها» روبهرو هستیم. هیچکس ما را دوست ندارد و فرهیخته و غیر فرهیخته، همه آرزوی فرار از این جا را دارند. طرف این جا برای خودش تحصیل کرده است و «آقای مهندس» به شمار میآید و در اداره جلوی پایش بلند میشوند ولی حاضر میشود برود درغربت و به عنوان راننده تاکسی کار کند اما این جا کنار ما نماند. البته این قسمت برای ما عادی و قابل درک است. آنوقت در چنین شرایطی، یک سری نخبه و آدم حسابی به کشور برمی گردند! این جا است که نه فقط ما بلکه بخشی از مردم فکر میکنند طرف یا دیوانه است یا جاسوس.
از نظر ما، هر کس با یک خارجی سلام و علیک دارد، جاسوس است و عامل نفوذی. مگر این که خلافش ثابت شود. منتها تا خلافش ثابت شود، کمی طول میکشد و طرف مقداری دهانش سرویس میشود. ناگهان به خودمان میآییم و می بینیم فلانی دو سه سال در بازداشت است و هر چه نهاد به اصطلاح حقوق بشری تو دنیا هست، به صدا درآمده و کلی فشار بینالمللی به کشور وارد شده است. بعد بالاخره متوجه میشویم که طرف هم جاسوس نیست، فقط کشورش را دوست دارد. خب، در چنین وضعیتی، شما بودید، رویتان میشود که بگویید ببخشید، اشتباه شد و بفرمایید برگردید منزل؟ معلوم است که نه!
این جا است که ما مجبوریم مستند بسازیم. بعد، از آن رو که می دانیم هیچ کس این مستندها را جدی نمیگیرد و حتی ممکن است به اشتباه فکر کنند برنامه کمدی است، مجبور میشویم کلی پول خرج کنیم و «ناصر طهماسب» را بیاوریم تا کمی جدی به نظر بیاید. یک سری اسامی قلمبه سلمبه موسسات خارجی را هم ردیف می کنیم که نه مردم بفهمند و نه خودمان. تازه کلی از نهادهای حکومتی برای این دروغها پول میگیریم. البته بعد هم نمیتوانیم نشان دهیم که حاصل روزها تعقیب و فیلمبرداری مخفی این بود که مثلا فلانی وقتی آمد ایران، رفت مسابقه فوتبال تماشا کرد یا با دوستش در رستوران قهوه خورد و پدر سوخته رفت بقالی، «پفک» خرید و یا این که خدای نکرده در یک برنامه رسمی کشور دعوت شده و سخنرانی کرده و مشغول انتقال دانش بوده است.
ولی خودمانیم، شما هم یک چیزی تان میشود! اولی را که گرفتیم، نفهمیدید که دنیا دست کیست؟ نمی فهمم چرا بعد از سه چهار بازداشتی، بازهم دوزاریتان نیفتاد و باز هم آمدید ایران؟! وقتی دیدید پیر و جوان، زن و مرد، متخصص فنآوری اطلاعات و محیط زیست و غیره هیچ فرقی برای ما ندارند و همه و همه شما برای ما جاسوس و عامل نفوذی هستید، آمدید این جا که چه شود؟ قبول کنید که شما وقتی در چنین شرایطی برمیگردید، واقعا باید به نخبه بودنتان که هیچ، به عاقل بودنتان هم باید شک کرد.
حالا خودتان کم بودید، غیر ایرانی ها را هم اضافه کردید؟ این لبنانی چه می گوید؟ خودتان کم هستید، میهمان هم دعوت می کنید؟ حالا هی «شهیندخت» جیک جیک میکند که طرف جاسوس نیست و ما رسما بنده خدا را دعوت کرده بودیم بیاید سخنرانی کند. خب به ما چه که طرف شیرین عقل است و فکر میکند دعوت معاون رییس جمهوری در این کشور معنا و اعتبار دارد؟ مگر مملکت صاحب ندارد که دولت به خودش اجازه دخالت می دهد؟ حالا ما لطف کرده و قبول کردیم چیزی به نام دولت وجود داشته باشد، دیگر بی جنبه بازی در نیاورید!
بعضی از شما فرنگ رفته ها هنوز متوجه نیستید که چرا ما با کارآفرینی مشکل داریم. اولا، می دانید برای تهیه همین مستندها چه قدر کارآفرینی شده است و چند نفر نان خوردهاند؟ تهیه کننده، فیلمبردار، صدا بردارها و آن همه آدم که بی جهت تو خیابان با دوربین مخفی دنبال از فرنگ برگشتهها می کردند و خدا می داند چند تا بازجو و افسانه پرداز و...؛ شوخی نیست. اما اگر منظور شما کارآفرینی شرکتهای نوپا در حوزه فنآوری اطلاعات است، کلا این جور شرکتها اگر دست شما باشند، مشکل ساز هستند و خطرناک. برای همین، ما تصمیم گرفتیم خیلی از این شرکتها مصادره شوند تا مبادا گول اجنبی و نفوذیها را بخورند. ما خودمان از آنها مراقبت میکنیم و به شماها هیچ ربطی ندارد.
ببینید عزیزان! این جور حرف ها و دلسوزی ها را بگذارید کنار. چرا می زنید تو خاکی؟ موضوع چیز دیگری است. پیام را یک بار دیگر شفاف شفاف بگویم؛ اگر دولتیها التماستان هم کردند، به ایران نیایید. این جا کشور ما است، نه شما! همان جا بمانید و خوش و خرم به زندگی خود برسید. اگر نه، دوستانتان شما را حتما سال آینده در مستند «خارج از دید 3» زیارت می کنند.
انشاالله که دیگر سوءتفاهمی نمانده باشد.
با تشکر
دولت سایه
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر